English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (8 milliseconds)
English Persian
advertising spot فیلم تبلیغاتی
Other Matches
cassette کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
cassettes کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
pancromic فیلم چند رنگه فیلم چندحالته
reeled قرقره فیلم حلقه فیلم
reeling قرقره فیلم حلقه فیلم
reel قرقره فیلم حلقه فیلم
reels قرقره فیلم حلقه فیلم
propagandistic تبلیغاتی
publicity films فیلمهای تبلیغاتی
advertising agency آژانس تبلیغاتی
commercials اگهیهای تبلیغاتی
scheme برنامه تبلیغاتی
advertising campaign فعالیت تبلیغاتی
publicity drive فعالیت تبلیغاتی
advertisements اگهی تبلیغاتی
advertisement اگهی تبلیغاتی
schemed برنامه تبلیغاتی
schemes برنامه تبلیغاتی
filmstrip نوار فیلم اسلایدهای بشکل نوار فیلم
cold war جنگ تبلیغاتی وروانی
cold war جنگ تبلیغاتی ومطبوعاتی
leaflets اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leafleted اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leafleting اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leaflet اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leaflet bomb بمب حاوی اعلامیه یا اوراق تبلیغاتی
itinerate سیار بودن مسافرت تبلیغاتی کردن
copywriters نویسندهی آگهیهای تجارتی و مطالب تبلیغاتی
copywriter نویسندهی آگهیهای تجارتی و مطالب تبلیغاتی
white propaganda تبلیغاتی که هدف ان از پیش اعلام شده باشد
me too دارای شباهت تبلیغاتی نسبت برقیب سیاسی خود
cold war عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
load فیلم
loads فیلم
film leader فیلم
film فیلم
filmed فیلم
film reader فیلم خوان
filmstrip فیلم سینمایی
film recorder فیلم نگار
film recorder ضباط فیلم
cinematograph اپارات فیلم
film developer سازنده فیلم
acetate film فیلم استاتی
telefilm فیلم تلویزیونی
reversal film فیلم معکوس
picturize فیلم برداشتن از
peepshow فیلم شهوانی
phonofilm فیلم سخنگو
peepshows فیلم شهوانی
negative film فیلم منفی
phonofilm فیلم صدادار
as good as a play <idiom> مثل فیلم
instruction film فیلم درسی
positive film فیلم مثبت
instruction film فیلم اموزشی
film-strip نوار فیلم
x ray film فیلم رونتگن
talkies فیلم ناطق
microfilms میکرو فیلم
microfilming ریز فیلم
film strip نوار فیلم
microfilm ریز فیلم
filmed فیلم سینما
microfilm میکرو فیلم
filmed فیلم عکاسی
microfilmed ریز فیلم
film فیلم سینما
film فیلم عکاسی
microfilmed میکرو فیلم
microfilming میکرو فیلم
microfilms ریز فیلم
film-strips نوار فیلم
moving picture فیلم سینما
talkie فیلم ناطق
filmy فیلم مانند
filmiest فیلم مانند
filmier فیلم مانند
technicolour روش فیلم رنگی
Color films(T. V). فیلم ( تلویزیون ) رنگی ؟
rerun نمایش مجدد فیلم
scenario متن فیلم سینمایی
fast-forward جلو زدن فیلم
Make three copies of each film. از هر فیلم سه تا کپی بکنید.
film advance mode دکمه رد کردن فیلم
playoffs نشان دادن فیلم
playoff نشان دادن فیلم
dub فیلم را دوبله کردن
dubbed فیلم را دوبله کردن
metol دوای فهور فیلم
camera magazine کاست فیلم دوربین
magnetic film storage ذخیره فیلم مغناطیسی
magnetic film memory حافظه با فیلم مغناطیسی
false colour فیلم رنگی مصنوعی
magnetic film لایه فیلم مغناطیسی
film badge برگ شناسایی فیلم
geneva stop سیستم نگهدارنده فیلم
cinematograph دوبین فیلم برداری
image format اندازه فیلم عکاسی
magnetic thin film فیلم نازک مغناطیسی
filmstrip فیلم عکاسی 53 میلمتری
talkies صنعت فیلم ناطق
dubs فیلم را دوبله کردن
talkie صنعت فیلم ناطق
exposure adjustment knob دکمه نمایش تعداد فیلم
filmed تاری چشم فیلم برداشتن از
spaghetti western فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی
scenarios متن یانمایشنامه فیلم سینمایی
spaghetti westerns فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی
It was a sI'lly boring film (movie). فیلم لوس وخنکی بود
camera magazine جعبه محتوی فیلم عکاسی
horse opera فیلم یا نمایش گاوچرانان امریکایی
magnetic thin film memory حافظه فیلم نازک مغناطیسی
sneak previews نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
sneak preview نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
newsreel فیلم اخبار جاری روز
semidocumentary فیلم سینمایی نیمه مستند
newsreels فیلم اخبار جاری روز
scenario متن یانمایشنامه فیلم سینمایی
film تاری چشم فیلم برداشتن از
scenario زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
She portrays a dancer in the film. او [زن] نقش یک رقاص [زن] را در فیلم بازی می کند.
protection کپی اضافی از فیلم یا نوار اصلی
smash hit <idiom> نمایش ،بازی یا فیلم خیلی موفق
scenarios زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
Black and white. سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
lithography کارگاه تهیه فیلم و زینک کتاب و مجله
documentarian کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند
prescore ضبط صدا یا موسیقی فیلم قبل از فیلمبرداری
camera-shy کسی که دوست ندارد از او عکس یا فیلم بگیرند
lenticulate ذرات ریز وعدسکهای کوچک در فیلم نمودارکردن
reprographics ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
It was filmed on location. صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
rewind برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewinding برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
unwatchable [film, TV] <adj.> ارزش دیدن نداشته باشد [فیلم یا تلویزیون]
rewinds برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewound برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
What films are they showing at this cinema ( theatra house ) ? این سینما چه فیلم هائی رانشان می دهد ؟
footage طول چیزی برحسب فوت مقدار فیلم بفوت
negative گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
negatives گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
soft ware وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
as dull as a ditch-water مثل فیلم های تکراری [خسته کننده و ملال آور]
sound frack محل مخصوص ضبط صوت برروی حاشیه فیلم ناطق
grey scale سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
geneva stop کلیدچرخ دندهای صلیبی شکل که در دستگاه فیلم برداری موجود میباشد
blip علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blips علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blue key نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
computer output microfilm recorder دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
com فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری ذخیره اطلاعات خروجی روی میکروفیلم icrofilm
computer output microfilm فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری تکنولوژی ضبط خروجی کامپیوتر روی میکروفیلم
cellulose acetate ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
phototypesetter وسیلهای که میتواند متن با rendution بالا روی کاغذ یا فیلم حساس به نور ایجاد کند
The documentary tries to be truthful to the events. این فیلم مستند تلاش می کند صادقانه رویدادها را توصیف کند.
photo offset چاپ افستی که فیلم عکاسی رابرای چاپ بکار برد
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
The message of the film is that ... پیام این فیلم این است که ...
ymck تعریف رنگ بر پایه چهار رنگ که در نرم افزار DTP هنگام ایجاد فیلم رنگی مختلف برای چاپ استفاده میشود
whodunnits فیلم پلیسی رمان پلیسی
whodunit فیلم پلیسی رمان پلیسی
whodunits فیلم پلیسی رمان پلیسی
projection print روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
photodigital memory سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com