English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (10 milliseconds)
English Persian
telefilm فیلم تلویزیونی
Other Matches
telegenic دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
cassette کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
cassettes کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
pancromic فیلم چند رنگه فیلم چندحالته
reels قرقره فیلم حلقه فیلم
reeling قرقره فیلم حلقه فیلم
reel قرقره فیلم حلقه فیلم
reeled قرقره فیلم حلقه فیلم
filmstrip نوار فیلم اسلایدهای بشکل نوار فیلم
civision رمز و کشف کردن علایم تلویزیونی رمز کردن علایم تلویزیونی
televisual تلویزیونی
television set مجموعه تلویزیونی
camera tube دوربین تلویزیونی
tv terminal ترمینال تلویزیونی
television camera tube دوربین تلویزیونی
pickup tube دوربین تلویزیونی
videos تلویزیونی تلویزیون
teleplay نمایش تلویزیونی
television receiver گیرنده تلویزیونی
teleran رادار تلویزیونی
telecast برنامه تلویزیونی
video تلویزیونی تلویزیون
videoed تلویزیونی تلویزیون
videoing تلویزیونی تلویزیون
televiewer بیننده برنامه تلویزیونی
composite television signal پیام مرکب تلویزیونی
telecourse دوره برنامههای اموزشی تلویزیونی
newscasts اخباررادیویی یا تلویزیونی خبر پراکندن
newscast اخباررادیویی یا تلویزیونی خبر پراکندن
teleview به برنامههای تلویزیونی نگاه کردن
kinescope ازبرنامه تلویزیونی فیلمبرداری کردن
soap opera نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
soap operas نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
tvt Writer Type Television ماشین تحریر تلویزیونی
interlace روش ساخت تصویر روی صفحه تلویزیونی در دو مرحله
action replay پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
head وسیله ارتباطی بین آنتن و شبکه کابل تلویزیونی
closed circuit تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuits تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
qube تسهیلات اطلاعاتی که قسمتی از یک سیستم پیشرفته کابل تلویزیونی است
burn in علامت گذاری یک صفحه تلویزیونی یا مانیتور پس از نمایش یک تصویر درخشان برای مدت طولانی
grabber مدار دیجیتالی سریع که یک تصویر تلویزیونی را در حافظه نگه می دارد تا بعدا توسط کامپیوتر پردازش شود
loads فیلم
filmed فیلم
film فیلم
film leader فیلم
load فیلم
inversion تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
inversions تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
filmstrip فیلم سینمایی
film strip نوار فیلم
x ray film فیلم رونتگن
cinematograph اپارات فیلم
film-strips نوار فیلم
microfilm میکرو فیلم
film recorder فیلم نگار
film recorder ضباط فیلم
microfilm ریز فیلم
film developer سازنده فیلم
peepshow فیلم شهوانی
peepshows فیلم شهوانی
film-strip نوار فیلم
picturize فیلم برداشتن از
reversal film فیلم معکوس
phonofilm فیلم صدادار
phonofilm فیلم سخنگو
negative film فیلم منفی
film reader فیلم خوان
filmier فیلم مانند
filmiest فیلم مانند
filmy فیلم مانند
instruction film فیلم درسی
instruction film فیلم اموزشی
positive film فیلم مثبت
talkies فیلم ناطق
as good as a play <idiom> مثل فیلم
talkie فیلم ناطق
film فیلم عکاسی
microfilming میکرو فیلم
film فیلم سینما
filmed فیلم عکاسی
microfilms ریز فیلم
filmed فیلم سینما
acetate film فیلم استاتی
advertising spot فیلم تبلیغاتی
microfilms میکرو فیلم
moving picture فیلم سینما
microfilming ریز فیلم
microfilmed ریز فیلم
microfilmed میکرو فیلم
televising درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televises درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televised درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televise درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
audio mixer میکسر صوتی تلویزیونی مخلوط کننده صوتی
scenario متن فیلم سینمایی
technicolour روش فیلم رنگی
rerun نمایش مجدد فیلم
film advance mode دکمه رد کردن فیلم
playoffs نشان دادن فیلم
playoff نشان دادن فیلم
Make three copies of each film. از هر فیلم سه تا کپی بکنید.
fast-forward جلو زدن فیلم
Color films(T. V). فیلم ( تلویزیون ) رنگی ؟
filmstrip فیلم عکاسی 53 میلمتری
dubs فیلم را دوبله کردن
magnetic film لایه فیلم مغناطیسی
cinematograph دوبین فیلم برداری
image format اندازه فیلم عکاسی
geneva stop سیستم نگهدارنده فیلم
talkie صنعت فیلم ناطق
talkies صنعت فیلم ناطق
film badge برگ شناسایی فیلم
false colour فیلم رنگی مصنوعی
camera magazine کاست فیلم دوربین
magnetic film memory حافظه با فیلم مغناطیسی
magnetic film storage ذخیره فیلم مغناطیسی
magnetic thin film فیلم نازک مغناطیسی
dubbed فیلم را دوبله کردن
metol دوای فهور فیلم
dub فیلم را دوبله کردن
sneak preview نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
It was a sI'lly boring film (movie). فیلم لوس وخنکی بود
camera magazine جعبه محتوی فیلم عکاسی
newsreel فیلم اخبار جاری روز
newsreels فیلم اخبار جاری روز
sneak previews نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
scenario متن یانمایشنامه فیلم سینمایی
filmed تاری چشم فیلم برداشتن از
scenarios متن یانمایشنامه فیلم سینمایی
film تاری چشم فیلم برداشتن از
spaghetti western فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی
spaghetti westerns فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی
semidocumentary فیلم سینمایی نیمه مستند
magnetic thin film memory حافظه فیلم نازک مغناطیسی
exposure adjustment knob دکمه نمایش تعداد فیلم
horse opera فیلم یا نمایش گاوچرانان امریکایی
teleran system نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
She portrays a dancer in the film. او [زن] نقش یک رقاص [زن] را در فیلم بازی می کند.
scenarios زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
scenario زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
smash hit <idiom> نمایش ،بازی یا فیلم خیلی موفق
Black and white. سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
protection کپی اضافی از فیلم یا نوار اصلی
lenticulate ذرات ریز وعدسکهای کوچک در فیلم نمودارکردن
reprographics ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
lithography کارگاه تهیه فیلم و زینک کتاب و مجله
rewinding برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewinds برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewound برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
prescore ضبط صدا یا موسیقی فیلم قبل از فیلمبرداری
rewind برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
It was filmed on location. صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
documentarian کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند
unwatchable [film, TV] <adj.> ارزش دیدن نداشته باشد [فیلم یا تلویزیون]
camera-shy کسی که دوست ندارد از او عکس یا فیلم بگیرند
What films are they showing at this cinema ( theatra house ) ? این سینما چه فیلم هائی رانشان می دهد ؟
negatives گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
negative گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
footage طول چیزی برحسب فوت مقدار فیلم بفوت
soft ware وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
sound frack محل مخصوص ضبط صوت برروی حاشیه فیلم ناطق
as dull as a ditch-water مثل فیلم های تکراری [خسته کننده و ملال آور]
grey scale سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
blip علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blips علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
geneva stop کلیدچرخ دندهای صلیبی شکل که در دستگاه فیلم برداری موجود میباشد
blue key نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
com فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری ذخیره اطلاعات خروجی روی میکروفیلم icrofilm
computer output microfilm recorder دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
computer output microfilm فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری تکنولوژی ضبط خروجی کامپیوتر روی میکروفیلم
cellulose acetate ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
phototypesetter وسیلهای که میتواند متن با rendution بالا روی کاغذ یا فیلم حساس به نور ایجاد کند
The documentary tries to be truthful to the events. این فیلم مستند تلاش می کند صادقانه رویدادها را توصیف کند.
photo offset چاپ افستی که فیلم عکاسی رابرای چاپ بکار برد
microfilms فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
The message of the film is that ... پیام این فیلم این است که ...
ymck تعریف رنگ بر پایه چهار رنگ که در نرم افزار DTP هنگام ایجاد فیلم رنگی مختلف برای چاپ استفاده میشود
whodunit فیلم پلیسی رمان پلیسی
whodunits فیلم پلیسی رمان پلیسی
whodunnits فیلم پلیسی رمان پلیسی
projection print روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
photodigital memory سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com