Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (8 milliseconds)
English
Persian
pancromic
فیلم چند رنگه فیلم چندحالته
Other Matches
cassette
کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
cassettes
کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
reeled
قرقره فیلم حلقه فیلم
reels
قرقره فیلم حلقه فیلم
reeling
قرقره فیلم حلقه فیلم
reel
قرقره فیلم حلقه فیلم
filmstrip
نوار فیلم اسلایدهای بشکل نوار فیلم
film
فیلم
film leader
فیلم
load
فیلم
filmed
فیلم
loads
فیلم
talkies
فیلم ناطق
as good as a play
<idiom>
مثل فیلم
advertising spot
فیلم تبلیغاتی
acetate film
فیلم استاتی
filmed
فیلم سینما
filmed
فیلم عکاسی
negative film
فیلم منفی
moving picture
فیلم سینما
film
فیلم سینما
talkie
فیلم ناطق
peepshows
فیلم شهوانی
peepshow
فیلم شهوانی
cinematograph
اپارات فیلم
instruction film
فیلم اموزشی
phonofilm
فیلم سخنگو
filmstrip
فیلم سینمایی
phonofilm
فیلم صدادار
film recorder
فیلم نگار
film recorder
ضباط فیلم
film reader
فیلم خوان
film developer
سازنده فیلم
picturize
فیلم برداشتن از
positive film
فیلم مثبت
reversal film
فیلم معکوس
telefilm
فیلم تلویزیونی
x ray film
فیلم رونتگن
instruction film
فیلم درسی
film
فیلم عکاسی
filmy
فیلم مانند
filmier
فیلم مانند
filmiest
فیلم مانند
microfilm
میکرو فیلم
microfilming
میکرو فیلم
microfilming
ریز فیلم
microfilmed
میکرو فیلم
microfilmed
ریز فیلم
microfilm
ریز فیلم
film strip
نوار فیلم
microfilms
میکرو فیلم
microfilms
ریز فیلم
film-strip
نوار فیلم
film-strips
نوار فیلم
magnetic film memory
حافظه با فیلم مغناطیسی
scenario
متن فیلم سینمایی
metol
دوای فهور فیلم
magnetic thin film
فیلم نازک مغناطیسی
magnetic film storage
ذخیره فیلم مغناطیسی
rerun
نمایش مجدد فیلم
fast-forward
جلو زدن فیلم
Make three copies of each film.
از هر فیلم سه تا کپی بکنید.
Color films(T. V).
فیلم ( تلویزیون ) رنگی ؟
film advance mode
دکمه رد کردن فیلم
playoffs
نشان دادن فیلم
playoff
نشان دادن فیلم
technicolour
روش فیلم رنگی
magnetic film
لایه فیلم مغناطیسی
cinematograph
دوبین فیلم برداری
talkies
صنعت فیلم ناطق
talkie
صنعت فیلم ناطق
dubs
فیلم را دوبله کردن
false colour
فیلم رنگی مصنوعی
film badge
برگ شناسایی فیلم
dubbed
فیلم را دوبله کردن
dub
فیلم را دوبله کردن
filmstrip
فیلم عکاسی 53 میلمتری
camera magazine
کاست فیلم دوربین
image format
اندازه فیلم عکاسی
geneva stop
سیستم نگهدارنده فیلم
spaghetti westerns
فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی
exposure adjustment knob
دکمه نمایش تعداد فیلم
spaghetti western
فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی
It was a sI'lly boring film (movie).
فیلم لوس وخنکی بود
sneak previews
نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
sneak preview
نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
scenario
متن یانمایشنامه فیلم سینمایی
newsreels
فیلم اخبار جاری روز
film
تاری چشم فیلم برداشتن از
filmed
تاری چشم فیلم برداشتن از
scenarios
متن یانمایشنامه فیلم سینمایی
camera magazine
جعبه محتوی فیلم عکاسی
newsreel
فیلم اخبار جاری روز
magnetic thin film memory
حافظه فیلم نازک مغناطیسی
horse opera
فیلم یا نمایش گاوچرانان امریکایی
semidocumentary
فیلم سینمایی نیمه مستند
protection
کپی اضافی از فیلم یا نوار اصلی
scenarios
زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
scenario
زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
She portrays a dancer in the film.
او
[زن]
نقش یک رقاص
[زن]
را در فیلم بازی می کند.
smash hit
<idiom>
نمایش ،بازی یا فیلم خیلی موفق
Black and white.
سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
lithography
کارگاه تهیه فیلم و زینک کتاب و مجله
unwatchable
[film, TV]
<adj.>
ارزش دیدن نداشته باشد
[فیلم یا تلویزیون]
rewinds
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewound
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
reprographics
ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
documentarian
کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند
rewinding
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewind
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
prescore
ضبط صدا یا موسیقی فیلم قبل از فیلمبرداری
lenticulate
ذرات ریز وعدسکهای کوچک در فیلم نمودارکردن
camera-shy
کسی که دوست ندارد از او عکس یا فیلم بگیرند
It was filmed on location.
صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
What films are they showing at this cinema ( theatra house ) ?
این سینما چه فیلم هائی رانشان می دهد ؟
negatives
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
negative
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
footage
طول چیزی برحسب فوت مقدار فیلم بفوت
soft ware
وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
as dull as a ditch-water
مثل فیلم های تکراری
[خسته کننده و ملال آور]
sound frack
محل مخصوص ضبط صوت برروی حاشیه فیلم ناطق
geneva stop
کلیدچرخ دندهای صلیبی شکل که در دستگاه فیلم برداری موجود میباشد
grey scale
سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
blips
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blip
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blue key
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
com
فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری ذخیره اطلاعات خروجی روی میکروفیلم icrofilm
computer output microfilm recorder
دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
computer output microfilm
فیلم تولید شده با سیگنالهای کامپیوتری تکنولوژی ضبط خروجی کامپیوتر روی میکروفیلم
phototypesetter
وسیلهای که میتواند متن با rendution بالا روی کاغذ یا فیلم حساس به نور ایجاد کند
cellulose acetate
ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
The documentary tries to be truthful to the events.
این فیلم مستند تلاش می کند صادقانه رویدادها را توصیف کند.
photo offset
چاپ افستی که فیلم عکاسی رابرای چاپ بکار برد
microfilm
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
The message of the film is that ...
پیام این فیلم این است که ...
ymck
تعریف رنگ بر پایه چهار رنگ که در نرم افزار DTP هنگام ایجاد فیلم رنگی مختلف برای چاپ استفاده میشود
whodunits
فیلم پلیسی رمان پلیسی
whodunit
فیلم پلیسی رمان پلیسی
whodunnits
فیلم پلیسی رمان پلیسی
multiple exposure mode
چندحالته
projection print
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
pancromic
چند رنگه
photodigital memory
سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
unicolour
یک رنگه دارای یک رنگ
Her face went white.
صورتش سفید شد ( رنگه پرید )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com