Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
English
Persian
bucket step
فیکس کردن پا برای استراحت
Other Matches
dwelling
پیاده شدن برای استراحت
dwellings
پیاده شدن برای استراحت
change of pace
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change up
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
truce
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truces
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
rest and recuperation
عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
coffee breaks
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
lounges
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
pace
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
half area
محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
paces
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
to repose oneself
استراحت کردن
to rest on one's oars
استراحت کردن
unbuckling
استراحت کردن
to take one's rest
استراحت کردن
unbuckled
استراحت کردن
unbuckles
استراحت کردن
lie up
استراحت کردن
lie off
استراحت کردن
unbuckle
استراحت کردن
to pause
استراحت کردن
calm down
<idiom>
استراحت کردن
go to rest
استراحت کردن
lie-down
استراحت کردن
to retire to bed
استراحت کردن
rests
استراحت کردن
to go to roost
استراحت کردن
outstretch
استراحت کردن
rest
استراحت کردن
lie down
استراحت کردن
to rest oneself
استراحت کردن
lie by
استراحت کردن
to breathe a horse
استراحت کردن به اسب
to rest up
استراحت کامل کردن
rests
استراحت کردن بالشتک
retires
استراحتگاه استراحت کردن
kick back
<idiom>
تنها استراحت کردن
retire
استراحتگاه استراحت کردن
rest up
استراحت کامل کردن
rest
استراحت کردن بالشتک
lied
: دراز کشیدن استراحت کردن
lie
دراز کشیدن استراحت کردن
lies
: دراز کشیدن استراحت کردن
lairs
گل الود کردن استراحت کردن
lair
گل الود کردن استراحت کردن
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
intubation
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
autos
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
auto
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
personal
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
potatoes and point
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
liberal education
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
turnaround time
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
relaxation
استراحت
breather
استراحت
vacations
استراحت
idled
استراحت
rest
استراحت
vacation
استراحت
bye
استراحت
idlest
استراحت
idles
استراحت
recumbency
استراحت
yasme
استراحت
byes
استراحت
rests
استراحت
idle
استراحت
rehabilitation
استراحت
breathers
استراحت
quiescent current
جریان استراحت
binnacle
استراحت پزشکی
electrode bias
ولتاژ استراحت
quiescent point
نقطه استراحت
lie down
استراحت کوتاه
sick leave
استراحت بیماری
repose
اسودگی استراحت
lie-down
استراحت کوتاه
resting potential
پتانسیل استراحت
rests
محل استراحت
rest cure
معالجه با استراحت
respite _
فاصله استراحت
idle period
دوره استراحت
nooning
استراحت نیمروز
relief time
زمان استراحت
relief interval
استراحت متناوب
meal break
استراحت ناهار
rest
محل استراحت
rest period
دوره استراحت
surcease
پایان استراحت
mass practice
تمرین بدون استراحت
lairs
محل استراحت جانور
ease
سهولت استراحت رسایی
easing
سهولت استراحت رسایی
parlor car
سالن استراحت قطار
eased
سهولت استراحت رسایی
work ratio
نسبت کار به استراحت
zazen
پایان استراحت نشسته
eases
سهولت استراحت رسایی
work relief
استراحت توام با کار
lair
محل استراحت جانور
jump suit
لباس خانه و استراحت
Zen
استراحت بحالت نشسته
rests
تکیه گاه استراحت
binnacle list
فهرست استراحت پزشکی
respite
استراحت تمدید مدت
jump suits
لباس خانه و استراحت
lodgment area
منطقه استراحت یا فرود در سر پل
rest
تکیه گاه استراحت
i yearn for
ارزوی استراحت دارم
ikon
نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
time
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
dwells
محل توقف توقفگاه استراحت
lounging
محل استراحت ولم دادن
lounges
محل استراحت ولم دادن
slack suit
لباس مخصوص گردش یا استراحت
lounge
محل استراحت ولم دادن
bedtimes
وقت استراحت موقع خوابیدن
bedtime
وقت استراحت موقع خوابیدن
to take a mandatory break
وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
dwelled
محل توقف توقفگاه استراحت
dwell
محل توقف توقفگاه استراحت
rehabilitation
اردوگاه استراحت تسلی دادن
lounged
محل استراحت ولم دادن
lounge car
قطار دارای سالن استراحت وتفریح
lying in
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
neutral corner
گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
to send round the hat
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
ring stool
چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
lounger
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
longtour area
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
diastasis
استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
B register
1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leaders
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leader
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
vetoed
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
downtime
مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
commandeer
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
flavoring
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
stripping
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
pre engage
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
gas fittings
اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
overhauls
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
overhauled
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
to pine for home
دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
overhaul
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
clearance diving
شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
arm
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
jig
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
degausser
وسیلهای برای پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
jigs
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
put up
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put-up
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
ciphers
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cyphers
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cipher
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
serviced
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
round
هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
roundest
هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
compressive strength
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
leave area
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
microsoft
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
QBE
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
mafrash
مفرش
[واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
for doing it
برای کردن ان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com