English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (41 milliseconds)
English Persian
stake قائم کردن
staked قائم کردن
stakes قائم کردن
Search result with all words
substitute قائم مقام جایگزین کردن
substituted قائم مقام جایگزین کردن
substituting قائم مقام جایگزین کردن
compounding a felony سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
subrogate قائم مقام تعیین کردن
whip stall شیرجه قائم سوت کشیدن شیرجه کردن هواپیما
Other Matches
upstanding قائم
right قائم
vertical tail دم قائم
righted قائم
righting قائم
erects قائم
plumb lines خط قائم
erected قائم
erecting قائم
erect قائم
perpendecular قائم
upright قائم
orthogonal قائم
normal قائم
vertical قائم
plumb line خط قائم
vertical circle دایره قائم
vertical creep وارفتگی قائم
increate قائم بالذات
self consistent قائم بالذات
self perpetuation قائم بذات
vertical bulking کمانش قائم
substitute قائم مقام
substituted قائم مقام
true vertical قائم واقعی
high angle تیر قائم
locumtenens قائم مقام
substituting قائم مقام
normal axis محور قائم
vertical axis محور قائم
ordinate بعد قائم
normal vector بردار قائم
semierect نیمه قائم
vice-chancellors قائم مقام
right-angled قائم الزاویه
subsitute قائم مقام
successor قائم مقام
abeam قائم بر مسیرحرکت
local vertical قائم محلی
substantive قائم بذات
envelop احاطه قائم
enveloped احاطه قائم
enveloping احاطه قائم
rectangular قائم الزاویه
vice-chancellor قائم مقام
normal plane صفحه قائم
propping تقویت قائم
propped تقویت قائم
prop تقویت قائم
apeak عمودی قائم
normal acceleration شتاب قائم
righting قائم نگاهداشتن
righted قائم نگاهداشتن
right قائم نگاهداشتن
vice chancellor قائم مقام
subrogation قائم مقامی
envelops احاطه قائم
vertical cut برش قائم
quadratic منشور قائم
locums قائم مقام
locum قائم مقام
surrogate قائم مقام
vertical drop ابشار قائم
vertical photograph عکس قائم
surreptitiously قائم مقام
envelopment احاطه قائم
vertical envelopement احاطه قائم
surrogates قائم مقام
vertical force نیروی قائم
deputies قائم مقام
vicar قائم مقام
vicars قائم مقام
deputy قائم مقام
perpendecular خط عمودی یا قائم
vertical speed سرعت قائم
vertical probable error اشتباه احتمالی قائم
short scope buoy بویه شناور قائم
deputies قائم مقام جانشین
surrogates قائم مقام شدن
deputies نایب قائم مقام
vertical photograph عکس هوایی قائم
deputy نایب قائم مقام
consular agent قائم مقام کنسول
deputy minister قائم مقام وزیر
deputy قائم مقام جانشین
vicegerent جانشین قائم مقام
surrogate قائم مقام شدن
vertical deformation تغییر شکل قائم
wedges اسکنه کولاس قائم
wedged اسکنه کولاس قائم
wedge اسکنه کولاس قائم
zenith نقطه قائم بر نافر
commercial procuration قائم مقام تجارتی
commercial representative قائم مقام تجارتی
right angled triangle مثلث قائم الزاویه
recoil pit چاله تیر قائم
vertical center line illusion خطای خط قائم مرکزی
wedging اسکنه کولاس قائم
sheathing تخته بندی قائم
right cone مخروط قائم [ریاضی]
procousul قائم مقام کنسول
vertical envelopement حرکت دورانی قائم
mercator chart نقشه قائم الزاویه
plane of departure سطح قائم تیر
prime vertical circle دایره قائم اصلی
upload همنه قائم نیرو
ablique coordinates دستگاه مختصات قائم
hypotenuses وتر مثلث قائم الزاویه
deputy primeminister قائم مقام نخست وزیر
hypotenuse وتر مثلث قائم الزاویه
plumb سطح قائم صفحه شاغول
leg ساق مثلث قائم الزاویه
plane of departure سطح قائم مسیر گلوله
vertical probable error خطای اصابت قائم گلوله
legs ساق مثلث قائم الزاویه
vicarial وابسته به خلیفه قائم مقامی
zenith اوج محور قائم بر افق نقاط
plane of site سطح قائم مار بر سکوی تیر
universal transverse mercator سیستم مختصات نقشهای قائم الزاویه
x plate صفحات قائم موازی در لوله اشعه کاتدی
rakes زاویه بین قائم محل و محورچرخ دم هواپیما
rake زاویه بین قائم محل و محورچرخ دم هواپیما
raking زاویه بین قائم محل و محورچرخ دم هواپیما
z correction تصحیح انحراف محور قائم دوربین در عکس هوایی
upload نیروئی که به صورت قائم بطرف بالا عمل میکند
buttock lines نیمرخ تلاقی صفحات قائم باسطح اجسام صلب
theodolite دوربین اپتیکی برای اندازه گیری زوایای قائم یا افقی
theodolites دوربین اپتیکی برای اندازه گیری زوایای قائم یا افقی
webs جزء قائم اصلی تیر یا تیرک که در طول بال یا بدنه امتدادمیابد
ventral تیغه قائم یا مایل بصورت ثابت یا لولایی در زیر یا عقب هواپیما
gust alleviation سیستم دینامیکی برای کاهش اثر تندبادهای قائم روی هواپیما
web جزء قائم اصلی تیر یا تیرک که در طول بال یا بدنه امتدادمیابد
ride control سیستم کنترل ایرودینامیکی اتوماتیک که شتاب قائم ناشی از تندبادها را کاهش میدهد
fan marker نوعی برج مراقبت مخابراتی که تشعشعات امواج ان به صورت دایره قائم است
nibbler ابزاری برای بریدن ورقههای فلزی توسط برشهای متعدد و پیاپی موضعی قائم بکمک مته
real representative قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
h engine موتور پیستونی با دو ردیف سیلندر روبروی قائم دوتایی و با دو میل لنگ که به خروجی مرکزی متصل شده اند
y plates صفحات افقی موازی که اختلاف پتانسیل انها سبب انحراف قائم پرتو الکترونی در لوله اشعه کاتدی میگردد
mush افزایش ناگهانی زاویه حمله بدون شتاب قائم انی متعاقب که از اندازه حرکت در امتدادمسیر اصلی ناشی میشود
joggling برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggle برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggles برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggled برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
distortion نسبت اشل قائم به اشل افقی در مدلها
distortions نسبت اشل قائم به اشل افقی در مدلها
internunico فرستاده پاپ قائم مقام نماینده پاپ
loft bombing بمباران از ارتفاع زیاد بمباران قائم
cumulus ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
cumuli ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
block plot صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
transverse mercator سیستم تصویر مرکاتور سیستم قائم الزاویه مرکاتور
vertical sand drainage زهکشهای قائم ماسهای چاه زهکش ماسهای زهکشهای ایستاده ماسهای
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com