Dictiornary-Farsi | قابلیت امیزش | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
conviviality	قابلیت امیزش


Other Matches

incrossbreed	تولید شده در اثر امیزش نژاد امیزش نژادی کردن
interoperability	قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution	قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
airmobility	قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
elasticity	خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
electromagnetic compatability	قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
swimming capability	قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
flotation	قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
serviceability	قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
commensurability	قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
accession	قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
reflectance	قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
ductility	قابلیت کشش قابلیت تورق
association	امیزش
associations	امیزش
intercourse	امیزش
combination	امیزش
mixing	امیزش
farrago	امیزش
haunt	امیزش
amalgamation	امیزش
intercommunion	امیزش
haunts	امیزش
insociable	غیرقابل امیزش
mixing valve	دریچه امیزش
intercommon	امیزش کردن
miscible	امیزش پذیر
oxygenation	امیزش با اکسیژن
incommunicative	بی معاشرت و بی امیزش
sexual intercourse	امیزش جنسی
admix	امیزش کردن
intercommunicate	امیزش کردن
mixtures	ترکیب امیزش
incommunicatively	بطور کم امیزش
immiscible	امیزش ناپذیر
mixture	ترکیب امیزش
immix	امیزش یافتن
immiscibly	بطور امیزش ناپذیر
converses	مذاکره کردن امیزش
rub shoulders with others	با مردم امیزش کردن
converse	مذاکره کردن امیزش
to keep company	باهم امیزش کردن
chiasma	امیزش ازمیان یا از پهنا
conversed	مذاکره کردن امیزش
conversing	مذاکره کردن امیزش
strain hardenability	قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
admix	مخلوط شدن امیزش کردن
speech synthesis	ترکیب کلام امیزش سخن
outcross	امیزش کردن دو جنس مختلف با هم
hash	گوشت وسبزههای پخته که باهم بیامیزند امیزش
nitrosulphuric	ساخته شده از امیزش تیزاب و جوهر گوگرد
incross	اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
p sexual relations	امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
associating	امیزش کردن معاشرت کردن
mixable	امیزش پذیر امتزاج پذیر
associated	امیزش کردن معاشرت کردن
associate	امیزش کردن معاشرت کردن
associates	امیزش کردن معاشرت کردن
qualification	قابلیت
solvability	قابلیت حل
contemptibility	قابلیت
habilitation	قابلیت
skill	قابلیت
solubility	قابلیت حل
capacity	قابلیت
credential	قابلیت
fitness	قابلیت
competence	قابلیت
adaptability	قابلیت
capability	قابلیت
susceptibility	قابلیت
competence	قابلیت
ability	قابلیت
abilities	قابلیت
eligibility	قابلیت
capacities	قابلیت
trafficability	قابلیت عبور
transmissibility	قابلیت انتقال
forgeability	قابلیت اهنگری
pregnability	قابلیت تسخیر
tenability	قابلیت نگهداری
tenability	قابلیت تصرف
fordability	قابلیت عبور
transportability	قابلیت حمل
tempering quality	قابلیت بهبود
flexility	قابلیت تغییر
transmissibility	قابلیت فرستادن
trannlatability	قابلیت انقال
predicability	قابلیت اسناد
habitableness	قابلیت سکونت
habitability	قابلیت سکنی
pliability	قابلیت خمیدگی
ground visibility	قابلیت دیدزمینی
practicableness	قابلیت عبور
fusibility	قابلیت گداز
tolerability	قابلیت پذیرش
fungibility	قابلیت تعویض
trannlatability	قابلیت ترجمه
fusibility	قابلیت ذوب
flammability	قابلیت اشتعال
fissility	قابلیت انشقاق
excitability	قابلیت تحریک
exchangeability	قابلیت معاوضه
erodibility	قابلیت فرسایش
erectility	قابلیت نعوظ
veniality	قابلیت اغماض
emissivity	قابلیت انتشار
emissivity	قابلیت نشر
versatility	قابلیت تغییر
hardenability	قابلیت سختی
potability	قابلیت شرب
vibratility	: قابلیت ارتعاش
potability	قابلیت حمل
edibility	قابلیت خوردن
explosiveness	قابلیت انفجار
fermentability	قابلیت تخمیر
trustiness	قابلیت اعتماد
portability	قابلیت ترابری
trustworthiness	قابلیت اعتماد
extensibility	قابلیت کشش
extensibility	قابلیت تمدید
portability	قابلیت حمل
portability	قابلیت انتقال
usability	قابلیت استفاده
expansibility	قابلیت انبساط
expandability	قابلیت توسعه
expandability	قابلیت انبساط
volatileness	قابلیت تبخیر
tensility	قابلیت کشش
serviceability	قابلیت استفاده
retractility	قابلیت انقباض
resectability	قابلیت برش
interchangeability	قابلیت تبادل
reproducibility	قابلیت تکثیر
severability	قابلیت تقسیم
repeatability	قابلیت تکرار
renewability	قابلیت تجدید
inheritability	قابلیت توارث
meltability	قابلیت گداختن
reliableness	قابلیت اعتماد
inflammability	قابلیت اشتعال
interchangeability	قابلیت تعویض
maneuverability	قابلیت مانور
manageability	قابلیت اداره
serializability	قابلیت تسلسل
machinability	قابلیت تراش
serviceability	قابلیت تعمیر
usefulness	قابلیت استفاده
severability	قابلیت سواشدن
interpretability	قابلیت توجیه
interpretability	قابلیت تفسیر
magnetic susceptibility	قابلیت مغناطیسی
vendibility	قابلیت فروش
salability	قابلیت فروش
malleability	قابلیت انعطاف
solubility	قابلیت انحلال
reflectance	قابلیت انعکاس
punishability	قابلیت مجازات
penetrability	قابلیت نفوذ
perceptibility	قابلیت درک
preventability	قابلیت جلوگیری
presentability	قابلیت ارائه
imitability	قابلیت تقلید
ignitibility	قابلیت احتراق
ignitability	قابلیت احتراق
swivelling feature	قابلیت نوسان
tactility	قابلیت لمس
permeability	قابلیت تراوایی
survivability	قابلیت باززیستی
imputability	قابلیت اسناد
suability	قابلیت تعقیب
motor ability	قابلیت حرکت
readability	قابلیت خواندن
stickability	قابلیت مقاومت
moveability	قابلیت حرکت
navigability	قابلیت کشتیرانی
opposability	قابلیت تقابل
intelligibility	قابلیت فهم
inaptly	با عدم قابلیت
stickability	قابلیت محافظت
quench aging property	قابلیت بهسازی
stretchability	قابلیت بسط
tensibility	قابلیت کشش
divisibility	قابلیت تقسیم
alterability	قابلیت تغییر
adaptability	قابلیت انطباق
productivity	قابلیت تولید
capability	صلاحیت قابلیت
dependable	قابلیت اطمینان
variability	قابلیت تنظیم
ignitability	قابلیت اشتعال
accessibility	قابلیت وصول
acceptability	قابلیت قبول
comparability	قابلیت قیاس
adjusability	قابلیت تنظیم
adjusability	قابلیت تطبیق
adhesiveness	قابلیت چسبندگی
addibility	قابلیت افزایش
adaptableness	قابلیت توافق
absorptivity	قابلیت جذب