English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
reflectance قابلیت انعکاس
Search result with all words
reflectance قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
Other Matches
echoes انعکاس صدا انعکاس موج
echoing انعکاس صدا انعکاس موج
echo انعکاس صدا انعکاس موج
echoed انعکاس صدا انعکاس موج
interoperability قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
airmobility قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
elasticity خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
flotation قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
serviceability قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
swimming capability قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
electromagnetic compatability قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
commensurability قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
accession قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
ductility قابلیت کشش قابلیت تورق
strain hardenability قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
reflexion انعکاس
replication انعکاس
reaction انعکاس
reactional انعکاس
reflectiveness انعکاس
reflectance انعکاس
reactions انعکاس
reflection انعکاس
zigzag reflection انعکاس متعدد
echoing انعکاس صدا
anechoic بدون انعکاس
reflexibility انعکاس پذیری
echo انعکاس صدا
echoed انعکاس صدا
echoes انعکاس صدا
reflector الت انعکاس
reflectors الت انعکاس
reflexivity انعکاس پذیری
bottom bounce انعکاس از کف دریا
atmospheric refraction انعکاس جوی
internal reflection انعکاس درونی
first order reflection انعکاس مرتبه یک
reflexible قابل انعکاس
reflectance ink جوهر انعکاس
reflexible انعکاس پذیر
reflecting power قدرت انعکاس
reflection plane صفحه انعکاس
repercussion انعکاس برگشت
rotational reflection axis محور چرخش انعکاس
reflectorize ایجاد انعکاس کردن
reflecterize ایجاد انعکاس کردن
catacoustics مبحث انعکاس صوت
echo sounder انعکاس سنج صدا
brightness تغییر شدت انعکاس نور
antiphony انعکاس یا جواب سرود وموسیقی
coastal refraction انعکاس ساحلی امواج رادیویی
catadioptrics مبحث انعکاس و انکسار نور
echo suppression جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
ice blink سفیدی افق از انعکاس دریا
baffling صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffled صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffle صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffles صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
homing mine مین حساس به انعکاس امواج
echo sounding عمق یابی انعکاس صوت
fixed echo انعکاس ثابت روی صفحه رادار
snowblink انعکاس نور خورشید بر روی برف یا یخ
photogene انعکاس یا تصویر بعدی چیزی در شبکیه
sunlight تابش افتاب انعکاس نور خورشید
keying interval فاصله زمانی بین دو انعکاس موج رادار
to the echo چنان بلند که تولید انعکاس صدا می نماید
projective طرحی ایجاد شده بوسیله انعکاس یاتصویر
active mine مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
luminaire دستگاه نورافکن مرکب ازحباب ودستگاه انعکاس نوروغیره
terrain return انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
sky man انعکاس عکس برف یا زمین یاشکل ابها در ابرها
feedback پس دهی فیدبک انعکاس انرژی ازمداری به مدار دیگر
illumination by reflection روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
microphonics انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
sky glow انعکاس نور یک جنگ افزار یاشعله دهانه ان در صفحه اسمان
side tone انعکاس صوت دریک مداربعلت مجاورت با مدار صوتی دیگر
glares انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glared انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glare انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
balances خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
balance خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
confusion reflector وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
illumination by diffusion روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
skin paint نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
water sky لکههای دریاچهای شکل درداخل ابرها شکل انعکاس تصویر دریاچه ها روی ابر
white out انحراف افق به علت انعکاس نور خورشید روی برف خطای تشخیص محل افق
solvability قابلیت حل
solubility قابلیت حل
habilitation قابلیت
contemptibility قابلیت
skill قابلیت
capability قابلیت
qualification قابلیت
susceptibility قابلیت
competence قابلیت
credential قابلیت
capacities قابلیت
capacity قابلیت
abilities قابلیت
eligibility قابلیت
competence قابلیت
fitness قابلیت
adaptability قابلیت
ability قابلیت
portability قابلیت انتقال
portability قابلیت ترابری
failure safety قابلیت اعتماد
reliability قابلیت اعتماد
pliability قابلیت خمیدگی
failure safety قابلیت اطمینان
portability قابلیت حمل
potability قابلیت شرب
potability قابلیت حمل
readability قابلیت خواندن
quench aging property قابلیت بهسازی
preventability قابلیت جلوگیری
presentability قابلیت ارائه
punishability قابلیت مجازات
pregnability قابلیت تسخیر
predicability قابلیت اسناد
practicableness قابلیت عبور
motor ability قابلیت حرکت
imputability قابلیت اسناد
inaptly با عدم قابلیت
inflammability قابلیت اشتعال
inheritability قابلیت توارث
intelligibility قابلیت فهم
interchangeability قابلیت تبادل
interchangeability قابلیت تعویض
imitability قابلیت تقلید
applicability قابلیت استفاده
habitableness قابلیت سکونت
hardenability قابلیت سختی
usefulness قابلیت استفاده
digestibility قابلیت هضم
ignitability قابلیت اشتعال
ignitability قابلیت احتراق
ignitibility قابلیت احتراق
application [applicability] قابلیت استفاده
usefulness قابلیت اجرا
usability قابلیت اجرا
availability قابلیت اجرا
trafficability قابلیت عبور
moveability قابلیت حرکت
navigability قابلیت کشتیرانی
opposability قابلیت تقابل
penetrability قابلیت نفوذ
perceptibility قابلیت درک
permeability قابلیت تراوایی
meltability قابلیت گداختن
maneuverability قابلیت مانور
interpretability قابلیت تفسیر
interpretability قابلیت توجیه
application [applicability] قابلیت اجرا
applicability قابلیت اجرا
machinability قابلیت تراش
magnetic susceptibility قابلیت مغناطیسی
malleability قابلیت انعطاف
manageability قابلیت اداره
reliability قابلیت اطمینان
transmissibility قابلیت انتقال
transmissibility قابلیت فرستادن
trannlatability قابلیت انقال
trannlatability قابلیت ترجمه
tolerability قابلیت پذیرش
tenability قابلیت نگهداری
tenability قابلیت تصرف
tempering quality قابلیت بهبود
tensility قابلیت کشش
tensibility قابلیت کشش
transportability قابلیت حمل
trustiness قابلیت اعتماد
wettability قابلیت خیسی
weldability قابلیت جوشکاری
volatileness قابلیت تبخیر
vibratility : قابلیت ارتعاش
versatility قابلیت تغییر
veniality قابلیت اغماض
usability قابلیت استفاده
trustworthiness قابلیت اعتماد
tactility قابلیت لمس
swivelling feature قابلیت نوسان
serviceability قابلیت تعمیر
serviceability قابلیت استفاده
serializability قابلیت تسلسل
vendibility قابلیت فروش
salability قابلیت فروش
retractility قابلیت انقباض
resectability قابلیت برش
reproducibility قابلیت تکثیر
repeatability قابلیت تکرار
renewability قابلیت تجدید
reliableness قابلیت اعتماد
severability قابلیت سواشدن
severability قابلیت تقسیم
survivability قابلیت باززیستی
suability قابلیت تعقیب
stretchability قابلیت بسط
stickability قابلیت محافظت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com