Dictiornary-Farsi | قابلیت تصور | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
conceivability	قابلیت تصور


Other Matches

imaginal	تصور کردنی قابل تصور
imaginable	تصور کردنی قابل تصور
interoperability	قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution	قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
elasticity	خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
airmobility	قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
flotation	قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
serviceability	قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
electromagnetic compatability	قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
swimming capability	قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
commensurability	قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
accession	قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
reflectance	قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
ductility	قابلیت کشش قابلیت تورق
strain hardenability	قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
fictions	تصور
visions	تصور
vision	تصور
fancy	تصور
fanciest	تصور
fancies	تصور
idea	تصور
fancying	تصور
ideas	تصور
imaginations	تصور
imagination	تصور
fiction	تصور
supposition	تصور
suppositions	تصور
conception	تصور
conceptions	تصور
notions	تصور
notion	تصور
notional	تصور
internal conception	تصور
concept	تصور
tablature	تصور
supposal	تصور
ideas	تصور ها
conceptualization	تصور
brainchild	تصور
concepts	تصور ها
imaginativeness	تصور
presumptions	تصور
presumption	تصور
visualization	تصور
fancied	تصور
concept	تصور کلی
imaginative faculty	قوه تصور
stereotyping	تصور قالبی
stereotypes	تصور قالبی
stereotype	تصور قالبی
imagined	تصور کردن
visionary	تصور غیرعملی
fancy	تصور کردن
imagines	تصور کردن
imagining	تصور کردن
image force	قوه تصور
to form a notion	تصور کردن
visionaries	تصور غیرعملی
imagine	تصور کردن
concepts	تصور کلی
to get the idea	تصور کردن
fancied	تصور کردن
to picture to oneself	تصور کردن
trow	تصور کردن
fancies	تصور کردن
ween	تصور کردن
fanciest	تصور کردن
whirligig	تصور واهی
fancying	تصور کردن
the power of imagination	قوه تصور
unpremediated	تصور نشده
conceptive	تصور کننده
legal fiction	تصور حقوقی
phantasm	تصور خام
poetical imagination	تصور شاعرانه
prefiguration	تصور قبلی
psychological make up	تصور باطنی
public image	تصور عمومی
ideate	تصور کردن
coneive	تصور کردن
supposes	تصور کردن
image	تصور خیالی
vision	خیال تصور
pictures	تصور وصف
plotted	رسم تصور
picturing	تصور وصف
misconceptions	تصور غلط
pictured	تصور وصف
if	فرض تصور
misconception	تصور غلط
images	تصور سیما
image	تصور سیما
plots	رسم تصور
images	تصور خیالی
inconceivable	تصور نکردنی
supposing	تصور کردن
visions	خیال تصور
suppose	تصور کردن
inconceivable	تصور ناپذیر
picture	تصور وصف
conceivable	تصور کردنی
plot	رسم تصور
misconceive	تصور غلط کردن
supposable	تصور کردنی مفروض
gimcrack	تصور واهی نخودهراش
porenotion	تعصب بلا تصور
incogitable	غیر قابل تصور
inconceivability	غیرقابل تصور بودن
inconceivably	بطور غیرقابل تصور
porenotion	تصور پیش از وقت
to from an idea of something	چیزیرا تصور کردن
pejudgement	تصدیق بلا تصور
preconceive	قبلا تصور کردن
preconceptions	تصدیق بلا تصور
prefigures	از پیش تصور کردن
ideologist	متخصص علم تصور
prejudication	تصدیق بلا تصور
prefigure	از پیش تصور کردن
preconception	تصدیق بلا تصور
prefiguring	از پیش تصور کردن
imaginably	بطور قابل تصور
idealization	تطبیق یا تطابق با تصور
prejudgment	تصدیق بلا تصور
prefigured	از پیش تصور کردن
conceptualize	تصور یا اندیشه چیزی راکردن
i imagine him to be my friend	من تصور میکنم که او دوست من است
idealistically	از روی اعتقاد به تصور وخیال
prefiguration or prefigurement	تشبیه از پیش تصور قبلی
i imagine he is my friend	من تصور میکنم او دوست من است
imaginative	دارای قوه تصور زیاد
tabula rasa	فکر ساده وبدون تصور اطفال
approving	تصور اینکه چیزی خوب است
approves	تصور اینکه چیزی خوب است
ideally	بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
approve	تصور اینکه چیزی خوب است
idealism	خیال پرستی مسلک اصالت تصور
anthropomorphism	تصور شخصیت انسانی برای چیزی
lycanthropy	تصور این که شخصی تبدیل به گرگ شده
idegraphy	علامت نویسی نمایش فکر یا تصور با نشان
lycanthrope	کسی که تصور میکند گرگ شده است
i have no idea of that	هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
think little of <idiom>	تصور اینکه چیزی یا کسی مهم یا باارزش است
material theory of heat	پندار مادیت نسبت بگرما تصور اینکه گرما ماده است
frame	بخشی از حافظه برای ذخیره سازی تصور پیش ز نمایش آن روی صفحه
MIP mapping	روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده
competence	قابلیت
abilities	قابلیت
eligibility	قابلیت
contemptibility	قابلیت
susceptibility	قابلیت
ability	قابلیت
solubility	قابلیت حل
solvability	قابلیت حل
capacities	قابلیت
capacity	قابلیت
capability	قابلیت
skill	قابلیت
fitness	قابلیت
habilitation	قابلیت
adaptability	قابلیت
credential	قابلیت
competence	قابلیت
qualification	قابلیت
ignitability	قابلیت احتراق
ignitibility	قابلیت احتراق
usefulness	قابلیت استفاده
imitability	قابلیت تقلید
applicability	قابلیت اجرا
application [applicability]	قابلیت اجرا
predicability	قابلیت اسناد
reliableness	قابلیت اعتماد
renewability	قابلیت تجدید
practicableness	قابلیت عبور
pregnability	قابلیت تسخیر
punishability	قابلیت مجازات
preventability	قابلیت جلوگیری
presentability	قابلیت ارائه
repeatability	قابلیت تکرار
quench aging property	قابلیت بهسازی
ignitability	قابلیت اشتعال
readability	قابلیت خواندن
portability	قابلیت ترابری
reflectance	قابلیت انعکاس
potability	قابلیت حمل
potability	قابلیت شرب
application [applicability]	قابلیت استفاده
interchangeability	قابلیت تعویض
opposability	قابلیت تقابل
applicability	قابلیت استفاده
navigability	قابلیت کشتیرانی
moveability	قابلیت حرکت
motor ability	قابلیت حرکت
interpretability	قابلیت تفسیر
meltability	قابلیت گداختن
interpretability	قابلیت توجیه
machinability	قابلیت تراش
maneuverability	قابلیت مانور
magnetic susceptibility	قابلیت مغناطیسی