Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
tenability	قابلیت نگهداری
Other Matches
corrective maintenance	نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
interoperability	قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution	قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
elasticity	خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
airmobility	قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
swimming capability	قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
serviceability	قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
electromagnetic compatability	قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
flotation	قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
maintenance	تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
commensurability	قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
accession	قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
ductility	قابلیت کشش قابلیت تورق
reflectance	قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
strain hardenability	قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
conservation	نگهداری
guarding subsidy	حق نگهداری
protection	نگهداری
keeping	نگهداری
sustenance	نگهداری
guardianship	نگهداری
safe keeping	نگهداری
landing, storage, delivery	نگهداری
maintenance	نگهداری
detention	نگهداری
detentions	نگهداری
custody	نگهداری
sustention	نگهداری
sustentation	نگهداری
retention	نگهداری
upkeep	نگهداری
detainer	نگهداری
preservation	نگهداری
holding	نگهداری
storage	نگهداری
safe guard	نگهداری
internment	نگهداری
retinue	نگهداری
retinues	نگهداری
safeguard	نگهداری کردن
safeguarded	نگهداری کردن
safeguarding	نگهداری کردن
safeguards	نگهداری کردن
maintains	نگهداری کردن
maturing	نگهداری بتن
keep	نگهداری کردن
to maintain a road	نگهداری کردن
tends	نگهداری کردن از
keeps	نگهداری کردن
preventive maintenance	نگهداری حفافتی
category	طبقه نگهداری
the keeping of a festival	نگهداری عید
organizational maintenance	نگهداری سازمانی
conserved	نگهداری کردن
retentivity	قدرت نگهداری
tending	نگهداری کردن از
conserves	نگهداری کردن
conserving	نگهداری کردن
upkeep	نگهداری کردن
tended	نگهداری کردن از
account	نگهداری حسابها
record keeping	نگهداری سوابق
program maintenance	نگهداری برنامه
preventive maintenance	نگهداری پیشگیرانه
preventive maintenance	نگهداری پیشگیری
maintain	نگهداری کردن
maintained	نگهداری کردن
support	نگهداری کردن
conserve	نگهداری کردن
maintenance	تعمیر و نگهداری
field capacity	فرفیت نگهداری
care	نگهداری موافبت
cared	نگهداری موافبت
cares	نگهداری موافبت
field maintenance	نگهداری صحرایی
field maintenance	نگهداری در صحرا
granfather file	نگهداری می شوند
holding capacity	فرفیت نگهداری
holding costs	مخارج نگهداری
holding time	زمان نگهداری
interludes	نگهداری مقدماتی
interlude	نگهداری مقدماتی
energy preservation	نگهداری انرژی
care of supplies	نگهداری اماد
categories of maintenance	طبقات نگهداری
categories of maintenance	انواع نگهداری
manage	نگهداری کردن
maintain	نگهداری کردن
deffered maintenance	نگهداری مخصوص
tend	نگهداری کردن از
depot maintenance	نگهداری امادگاهی
depot maintenance	نگهداری دپویی
maintenance status	وضعیت نگهداری
maintenance support	پشتیبانی نگهداری
LSD	نگهداری تحویل
warehousing	نگهداری در انبار
to take keep	نگهداری کردن
hold	ایست نگهداری
holds	ایست نگهداری
to maintain one's family	نگهداری کردن
maintrain	نگهداری کردن
maintenance	نگهداری و تعمیر
restraints	نگهداری خودداری
maintenance cost	هزینه نگهداری
maintenance cost	ارزش نگهداری
maintenance functions	کارکردهای نگهداری
maintenance period	دوره نگهداری
keep track of <idiom>	نگهداری یاداشت
tenure	نگهداری اشغال
levels of maintenance	ردههای نگهداری
restraint	نگهداری خودداری
bestride	نگهداری ودفاع کردن از
baby farm	محل نگهداری کودکان
membrane curing	نگهداری غشایی بتن
power of reservation	حق نگهداری وذخیره کردن
gasholder	محل نگهداری بنزین
gasholders	محل نگهداری بنزین
gurantee period	دوره نگهداری تاسیسات
maintenance routine	روال تعمیر و نگهداری
ammunition depot	محل نگهداری مهمات
custody of goods	حفافت یا نگهداری کالا
moist curing	نگهداری مرطوب بتن
entertainable	قابل پذیرائی و یا نگهداری
depositery	محل نگهداری سپرده
poor law	قانون نگهداری از تهیدستان
upkeep	هزینه نگهداری و تعمیر
upkeep	هزینه نگهداری وتعمیر
mewing	دراصطبل نگهداری کردن
mewed	دراصطبل نگهداری کردن
mew	دراصطبل نگهداری کردن
support	تایید کردن نگهداری
to bear up	نا امیدنشدن نگهداری کردن
maintenance	نگهداری از تاسیسات یاساختمان
hold something back <idiom>	نگهداری اطلاعات از کسی
keep time <idiom>	نگهداری میزان و وزن
remote maintenance	نگهداری از راه دور
remote servicing	نگهداری از راه دور
schedule maintenance	نگهداری زمانبندی شده
maintenance work	کار تعمیر و نگهداری
software maintenance	نگهداری نرم افزار
managements	اجرا و نگهداری شبکه
management	اجرا و نگهداری شبکه
system maintenance	تامین و نگهداری سیستم
accountable depot	مرکز نگهداری سوابق حسابداری
fit call	رده یکم تعمیر و نگهداری
hold at disposal	در اختیار دیگری نگهداری کردن
service	بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
warrens	محل نگهداری حیوانات وحشی
confessio	[محل نگهداری جسد شهید]
accountable supply distribution activity	سازمان نگهداری سوابق امادی
administrative crypto account	نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
serviced	بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
to safeguard [against]	نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
remote maintenance	تعمیر و نگهداری از راه دور
remote servicing	تعمیر و نگهداری از راه دور
columbarium	جای نگهداری خاکستر مردگان
customer	نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
customers	نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
patronize	نگهداری کردن مشتری شدن
patronized	نگهداری کردن مشتری شدن
patronizes	نگهداری کردن مشتری شدن
stickboy	متصدی نگهداری چوبهای هاکی
preventive	ماده نگهدارنده وسایل نگهداری
carry over <idiom>	برای بعد نگهداری کردن
tape library	اتاق مخصوص نگهداری نوار
bee-keeper	متصدی نگهداری از زنبور عسل
maintenance shop	کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
patronises	نگهداری کردن مشتری شدن
bee-keepers	متصدی نگهداری از زنبور عسل
to have custody of	نگهداری یا امانت داری کردن از
administrator	تنظیم و نگهداری شبکه دارد
administrators	تنظیم و نگهداری شبکه دارد
warren	محل نگهداری حیوانات وحشی
patronised	نگهداری کردن مشتری شدن
qualification	قابلیت
abilities	قابلیت
capability	قابلیت
skill	قابلیت
solvability	قابلیت حل
capacity	قابلیت
capacities	قابلیت
solubility	قابلیت حل
contemptibility	قابلیت
susceptibility	قابلیت
fitness	قابلیت
competence	قابلیت
habilitation	قابلیت
ability	قابلیت
eligibility	قابلیت
adaptability	قابلیت
credential	قابلیت
competence	قابلیت
conservancy	نگهداری جنگلهاوشیلات ومنابع طبیعی دیگر
bone-house	[جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
magazine area	محل نگهداری مواد منفجره یامهمات
keep in trust	به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
bonded store	انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
maintenance float	شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
sacrist	متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
lay up <idiom>	گذاشتن درگاراژ یا محل نگهداری قایق

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com