Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (11 milliseconds)
English
Persian
conductibility
قابلیت هدایت
conductivity
قابلیت هدایت
Search result with all words
superconductivity
قابلیت هدایت برق بمقدار زیاد
conductibility of heat
قابلیت هدایت گرما گرمارسانی
conductivity meter
دستگاه اندازه گیری قابلیت هدایت
heat conductivity
قابلیت هدایت حرارت
high conductivity
قابلیت هدایت زیاد
high frequency conductivity
قابلیت هدایت فرکانس بالا
ideal conductivity
قابلیت هدایت ایده ال
increase in conductivity
افزایش قابلیت هدایت
induced conductivity
قابلیت هدایت القاء شده
inductivity
ثابت دی الکتریسیته قابلیت هدایت دی الکتریکی
photoconductivity
قابلیت هدایت نور
Other Matches
guidance
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance
هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
terminal guidance
هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
beamrider
موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
homing guidance
هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
fighter direction
هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
maces
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
mace
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
inertial guidance
سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
stellar guidance
سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
interoperability
قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution
قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
airmobility
قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
elasticity
خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
flotation
قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
electromagnetic compatability
قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
serviceability
قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
swimming capability
قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
accession
قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
commensurability
قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
conductance
ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance
سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
ductility
قابلیت کشش قابلیت تورق
reflectance
قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
strain hardenability
قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
azimuth guidance
هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
conductance
هدایت
navigators
هدایت گر
navigator
هدایت گر
total conductivity
هدایت کل
direction
هدایت
transduction
هدایت
steerage
هدایت
guidance
هدایت
leads
هدایت
conduction
هدایت
lead
هدایت
leading
هدایت
conveys
هدایت کردن
hydraulic conductivity
هدایت ابی
commutate
هدایت وتغییر
conned
هدایت کردن
con
هدایت کردن
cons
هدایت کردن
image line
هدایت تصویر
conning
هدایت کردن
navigate
هدایت کردن
navigates
هدایت کردن
rede
هدایت کردن
conduct of fire
هدایت تیراندازی
enlightened
هدایت شده
steerable
هدایت کردنی
navigating
هدایت کردن
navigated
هدایت کردن
direction
هدایت رهبری
heat conduction
هدایت حرارتی
heat conductivity
هدایت حرارتی
management
هدایت یا سازماندهی
stream line
خط هدایت جریان
canalization
هدایت در مسیر
bus bar line
سیم هدایت
steering
هدایت کردن
conduct
هدایت کردن
conducted
هدایت کردن
ionic conduction
هدایت یونی
conducting
هدایت کردن
conducts
هدایت کردن
conduction
هدایت گرم
conduction
هدایت تنظیم
joystick
سکان هدایت
undirected
هدایت نشده
directing
هدایت کردن
afferent conduction
هدایت اورانی
afferent transmission
هدایت اورانی
operating stand
اطاق هدایت
leading marks
نشانههای هدایت
vee guideways
مسیر هدایت "وی "
leading line
خط هدایت هواپیما
convey
هدایت کردن
conveyed
هدایت کردن
conveying
هدایت کردن
admittance
هدایت فاهری
avigation
فن هدایت هواپیما
joysticks
سکان هدایت
conductance
میزان هدایت
direct
هدایت کردن
dirigible
قابل هدایت
directors
هدایت کننده
director
هدایت کننده
fire direction
هدایت اتش
electrical conductivity
هدایت الکتریکی
superconductivity
فوق هدایت
guide way
مسیر هدایت
convect
هدایت کردن
conductivity
ضریب هدایت
directs
هدایت کردن
conning tower
برج هدایت
directed
هدایت کردن
guide
هدایت کردن
guided
هدایت کردن
conduction velocity
سرعت هدایت
electron conduction
هدایت الکترون
electric conduction
هدایت الکتریسیته
conductive
قابل هدایت
guides
هدایت کردن
templates
ریل هدایت
template
ریل هدایت
managements
هدایت یا سازماندهی
conductible
قابل هدایت
laser guidance
سیستم هدایت لیزری
directing staff
ستاد هدایت کننده
dredging ladder
هدایت کننده سطل
conduction
رسانش الکتریکی هدایت
current carring
انتقال یا هدایت جریان
leads
سیر هدایت الکتریکی
lead
سیر هدایت الکتریکی
directional
وابسته به راهنمایی و هدایت
guded missile
موشک هدایت شوند
ballistic director
هدایت کننده بالیستیکی
fire direction net
شبکه هدایت اتش
fire direction center
مرکز هدایت اتش
absolute joystick
سکان هدایت مطلق
direction center
مرکز هدایت عملیات
guided missile
موشک هدایت شونده
directed net
شبکه هدایت شده
directed exercise
تمرین هدایت شده
diathermacy
خاصیت هدایت گرما
director
برج هدایت تیر
director
هدایت کننده اتش
directors
برج هدایت تیر
susceptance
مقدار هدایت کور
fire direction
هدایت کردن اتش
fire control
کنترل یا هدایت اتش
specific electrical conductivity
هدایت الکتریکی مخصوص
tactical control
کنترل و هدایت تاکتیکی
guided missiles
موشک هدایت شونده
aircraft modification and control
کنترل و هدایت هواپیما
magnetic permeance
مقدار هدایت مغناطیسی
conductance
مقدار هدایت واقعی
bell's bund
دیوار هدایت کننده اب
hot blast main
هدایت هوای دم داغ
conductibility
ضریب هدایت مخصوص
vectored
تراست هدایت شونده
vectored thrust
تراست هدایت شونده
guideway
شیار هدایت کننده
steered wheel
چرخ هدایت شده
input of current
تغذیه و هدایت جریان
channelising island
سکوی هدایت کننده
barrel
وفیفه هدایت در یک ترمینال
barrels
وفیفه هدایت در یک ترمینال
conductivity
ضریب هدایت یا انتشار
traffic
تجارت هدایت شده
trafficked
تجارت هدایت شده
conducts
هدایت کردن بردن
conduct grade
درجه هدایت یک ماده
conducted
هدایت کردن بردن
traffics
تجارت هدایت شده
transverse conductance
مقدار هدایت عرضی
conducting
هدایت کردن بردن
conduct
هدایت کردن بردن
directors
هدایت کننده اتش
trafficking
تجارت هدایت شده
direction
مسیر هدایت کردن
conducting staff
ستاد هدایت کننده
competence
قابلیت
capacity
قابلیت
capacities
قابلیت
susceptibility
قابلیت
solvability
قابلیت حل
eligibility
قابلیت
adaptability
قابلیت
solubility
قابلیت حل
fitness
قابلیت
habilitation
قابلیت
capability
قابلیت
ability
قابلیت
abilities
قابلیت
skill
قابلیت
contemptibility
قابلیت
qualification
قابلیت
credential
قابلیت
competence
قابلیت
cryogenic memory
استفاده از خصوصیات هدایت مواد
para director
هدایت کننده به موقعیت پارا
free rocket
موشک غیر هدایت شونده
input admittance
مقدار هدایت طاهری اولیه
guided weapon
جنگ افزار هدایت شونده
pgm
نوعی موشک هدایت شونده
job stick
سکان هدایت دسته فرمان
airmanship
متخصص در خلبانی و هدایت هواپیما
fire direction net
شبکه مخابراتی هدایت اتش
input admittance of the tube
مقدار هدایت اولیه لامپ
canalize
هدایت اجباری منشعب کردن
laser guidance
هدایت لیزری بمب یا موشک
ortho director
هدایت کننده به موقعیت ارتو
aircraft guide
مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
meta director
هدایت کننده به موقعیت متا
directive planning
برنامه ریزی هدایت شده
secondary cone
برج هدایت یدکی ناو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com