English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
controllability قابلیت کنترل
Other Matches
interoperability قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
airmobility قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
elasticity خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
swimming capability قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
flotation قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
electromagnetic compatability قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
serviceability قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
cascade control چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
accession قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
commensurability قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
ductility قابلیت کشش قابلیت تورق
reflectance قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
strain hardenability قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
task نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tokens بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
token بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
electronic مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
tasks نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
apt زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
processor پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
control panel صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
control and reporting center تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
looped عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
real time سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
executive دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
loops عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executives دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
loop عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
radio control کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
rolleron کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
IRQ سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
controlling سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controls سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
inventory control کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
ctrl کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control sheet صفحه کنترل چارت کنترل
control statement حکم کنترل دستور کنترل
block plot صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
control stick سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
tactical air controler افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
controlled fragmentation مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
subroutine تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
remote control کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
climb mode روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
control officer افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
simple network management protocol سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
quality control tests ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
airlift control element عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
custody مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
eligibility قابلیت
abilities قابلیت
fitness قابلیت
capacities قابلیت
capacity قابلیت
habilitation قابلیت
competence قابلیت
adaptability قابلیت
ability قابلیت
susceptibility قابلیت
credential قابلیت
solubility قابلیت حل
solvability قابلیت حل
competence قابلیت
qualification قابلیت
skill قابلیت
capability قابلیت
contemptibility قابلیت
combinability قابلیت ترکیب
maneuverability قابلیت مانور
meltability قابلیت گداختن
serializability قابلیت تسلسل
conviviality قابلیت امیزش
variability قابلیت تنظیم
serviceability قابلیت استفاده
motor ability قابلیت حرکت
serviceability قابلیت تعمیر
severability قابلیت سواشدن
severability قابلیت تقسیم
acceptability قابلیت قبول
resectability قابلیت برش
tactility قابلیت لمس
swivelling feature قابلیت نوسان
capability صلاحیت قابلیت
machinability قابلیت تراش
survivability قابلیت باززیستی
dependable قابلیت اطمینان
magnetic susceptibility قابلیت مغناطیسی
malleability قابلیت انعطاف
suability قابلیت تعقیب
stretchability قابلیت بسط
stickability قابلیت محافظت
stickability قابلیت مقاومت
solubility قابلیت انحلال
manageability قابلیت اداره
moveability قابلیت حرکت
navigability قابلیت کشتیرانی
potability قابلیت حمل
practicableness قابلیت عبور
predicability قابلیت اسناد
renewability قابلیت تجدید
reliableness قابلیت اعتماد
pregnability قابلیت تسخیر
elasticity قابلیت ارتجاعی
elasticity قابلیت ارتجاع
presentability قابلیت ارائه
preventability قابلیت جلوگیری
reflectance قابلیت انعکاس
readability قابلیت خواندن
punishability قابلیت مجازات
disability عدم قابلیت
disabilities عدم قابلیت
potability قابلیت شرب
repeatability قابلیت تکرار
opposability قابلیت تقابل
vendibility قابلیت فروش
accessibility قابلیت وصول
salability قابلیت فروش
efficiency قابلیت کاردانی
retractility قابلیت انقباض
reproducibility قابلیت تکثیر
penetrability قابلیت نفوذ
perceptibility قابلیت درک
permeability قابلیت تراوایی
pliability قابلیت خمیدگی
portability قابلیت ترابری
portability قابلیت حمل
portability قابلیت انتقال
quench aging property قابلیت بهسازی
expandability قابلیت انبساط
edibility قابلیت خوردن
audibility قابلیت استماع
divisibility قابلیت تقسیم
distensibility قابلیت انبساط
dissolubility قابلیت انحلال
dis qualified فاقد قابلیت
digestibility قابلیت هضم
destructibility قابلیت انهدام
dependability قابلیت اطمینان
dependability قابلیت اعتماد
attainability قابلیت حصول
combustibility قابلیت سوزش
alterability قابلیت تغییر
excitability قابلیت تحریک
exchangeability قابلیت معاوضه
appealability قابلیت استیناف
applicability قابلیت اجراء
approachability قابلیت تقرب
erodibility قابلیت فرسایش
erectility قابلیت نعوظ
emissivity قابلیت انتشار
emissivity قابلیت نشر
brushability قابلیت رنگرزی
calculability قابلیت شمارش
communicability قابلیت ارتباط
conversableness قابلیت معاشرت
compactibility قابلیت تراکم
comparableness قابلیت مقایسه
comprehensibility قابلیت درک
compressibility قابلیت فشردگی
computability قابلیت محاسبه
conceivability قابلیت تصور
conductibility قابلیت هدایت
conductivity قابلیت هدایت
convertibility قابلیت تبدیل
castability قابلیت ریزش
pourability قابلیت ریزش
culpability قابلیت مجازات
changeableness قابلیت تغییریاتبدیل
corruptibility قابلیت فساد
coagulability قابلیت انعقاد
combustibility قابلیت اشتعال
combustiblity قابلیت احتراق
combustiblity قابلیت انفجار
combustiblity قابلیت تراکم
interpretability قابلیت توجیه
ignitibility قابلیت احتراق
ignitability قابلیت احتراق
ignitability قابلیت اشتعال
comparability قابلیت قیاس
resilience قابلیت ارتجاع
hardenability قابلیت سختی
habitableness قابلیت سکونت
habitability قابلیت سکنی
ground visibility قابلیت دیدزمینی
visibility قابلیت رویت
adaptability قابلیت انطباق
interpretability قابلیت تفسیر
interchangeability قابلیت تعویض
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com