English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
redeemable قابل ابتیاع
Other Matches
buy ابتیاع
buys ابتیاع
purchase ابتیاع
purchased ابتیاع
purchases ابتیاع
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
sensible قابل درک قابل رویت
observable قابل مشاهده قابل گفتن
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
adducible قابل اضهار قابل ارائه
combustible قابل سوزش قابل تراکم
presentable قابل معرفی قابل ارائه
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
achievable قابل وصول قابل تفریق
presumable قابل استنباط قابل استفاده
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
sensible قابل حس
dissoluble قابل حل
incapable نا قابل
apt قابل
thorough paced قابل
capable قابل
qualified قابل
solvable قابل حل
ablest قابل
soluble قابل حل
acceptor قابل
good قابل
able قابل
abler قابل
inflective قابل صرف
inflexional قابل صرف
operable قابل درمان
observable قابل مراعات
noticeable قابل توجه
pardoable قابل عفو
propagable قابل ترویج
operable قابل علاج
inhabitable قابل سکنی
namable قابل ذکر
insurable قابل بیمه
inspirable قابل تنفس
inquirable قابل تحقیق
regrettable قابل تاسف
knowable قابل دانستن
nota bene قابل توجه
numerable قابل شمارش
omissible قابل حذف
inheritable قابل توارث
open cheque چک قابل انتقال
elastic قابل ارتجاع
partible قابل افراز
plantable قابل کشت
inflamable قابل اشتعال
inferible قابل استنباط
inferable قابل استنباط
justifiable قابل توجیه
imaginable قابل درک
increasable قابل ازدیاد
apparent قابل رویت
considerable قابل توجه
negotiable قابل مذاکره
piceous قابل اشتعال
divisible قابل تقسیم
persuadable قابل تشویق
detectable قابل کشف
newsworthy قابل انتشار
pasturable قابل چرا
opens قابل بحث
opened قابل بحث
open قابل بحث
extendable قابل تعمیم
extendable قابل تمدید
employable قابل استخدام
licensable قابل اجازه
liveable قابل زیستن
liveable قابل معاشرت
liveable قابل زندگی
irrigable قابل ابیاری
selectively قابل انتخاب
selective قابل انتخاب
machinable قابل تراش
macroscopic قابل رویت
pivoting قابل چرخش
drinkable قابل اشامیدن
maintainable قابل نگاهداری
enforceable قابل اجرا
livable قابل زندگی
enforceable قابل اجراء
leviable قابل تحمیل
limit of inflammability حد قابل اشتعال
limpsey قابل انحناء
limpsy قابل انحناء
kenspeckle قابل شناسایی
justiciable قابل دادرسی
judicable قابل قضاوت
digestible قابل هضم
limsy قابل انحناء
livable قابل زیستن
livable قابل معاشرت
eligible قابل انتخاب
negotiating قابل انتقال
mistakable قابل اشتباه
irrecusable غیر قابل رد
trustworthy قابل اعتماد
mobilizable قابل تجهیز
moot قابل بحث
moveable قابل تغییر
inventible قابل جعل
inventible قابل اختراع
multipliable قابل تکثیر
multiplicable قابل تکثیر
investigable قابل رسیدگی
separable قابل تفکیک
minable قابل استخراج
mibeable قابل استخراج
negotiates قابل انتقال
negotiated قابل انتقال
negotiate قابل انتقال
medicable قابل معالجه
meltable قابل ذوب
mentionable قابل ذکر
merchantable قابل معامله
merchantable قابل فروش
interconvertible قابل تبدیل
ponderable قابل سنجش
apprehensible قابل فهم
renderable قابل ارائه
serviceable قابل استفاده
expendable قابل خرج
realizable قابل تحقق
realizable قابل درک
sociable قابل معاشرت
rentable قابل اجاره
adaptable قابل توافق
tolerable قابل قبول
tolerable قابل تحمل
repairable قابل جبران
flammable قابل اشتعال
reparable قابل جبران
inflammable قابل اشتعال
repeatable قابل تکرار
remarkable قابل توجه
intelligible قابل فهم
refillable قابل تعویض
reflexible قابل انعکاس
refractile قابل انکسار
refrangible قابل انکسار
registrable قابل ثبت
regulable قابل تعدیل
reimbursable قابل پرداخت
remittable قابل پرداخت
remediable قابل علاج
remissible قابل اغماض
removable قابل رفع
removable قابل انتقال
removable قابل عزل
venial قابل عفو
excitable قابل تحریک
applicable قابل اجراء
revocable قابل رجوع
preferable قابل ترجیح
substantial قابل توجه
revokable قابل فسخ
sailable قابل کشتیرانی
sailable قابل هوابری
exportable قابل صدور
salvageable قابل نجات
satiable قابل اشباع
scrutable قابل کشف
scrutable قابل درک
searchable قابل جستجو
seaworthy قابل دریانوردی
revocable قابل برگشت
culpable قابل مجازات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com