English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
increasable قابل ازدیاد
Other Matches
proliferation ازدیاد
augmentation ازدیاد
plethora ازدیاد
elongation ازدیاد طول
hyperesthesia ازدیاد حساسیت
hyperinsulinism ازدیاد انسولین
overvoltage ازدیاد فشار
hyperaesthesia ازدیاد حساسیت
extensometer ازدیاد طول سنج
magnetic elongation ازدیاد طول مغناطیسی
emmenagogue داروهای ازدیاد قاعدگی
hyperglycemia ازدیاد قند خون
unit elongation ازدیاد طول ویژه
strain دگروشی ازدیاد طول ویژه
strains دگروشی ازدیاد طول ویژه
plethora ازدیاد خون در یک نقطه افراط
hydrocephaly ازدیاد غیر عادی مایع
hyperthyroid ازدیاد فعالیت غذه درقی
swelling pressure فشار در اثر ازدیاد حجم
skyrocketed ازدیاد سریع قیمت وغیره
hydrocephalus ازدیاد غیر عادی مایع
skyrockets ازدیاد سریع قیمت وغیره
skyrocketing ازدیاد سریع قیمت وغیره
speedup ازدیاد تولید یا سرعت وغیره
skyrocket ازدیاد سریع قیمت وغیره
lymphocytosis ازدیاد گلبولهای سفید یک هستهای خون
air hose coupling دستگاه نشان دهنده ازدیاد باد
frost hoil ازدیاد حجم دراثر یخبندان بادکردگی
hydrocele دچار ازدیاد فشارمایع در داخل بطنهای مغز
hypervitaminosis ناراحتیهای حاصله در اثر ازدیاد ویتامین در بدن
backed bow کمان نوار پیچی شده برای ازدیاد مقاومت
underdistance روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
malthusian theory of population فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
overloads بار زیاد ازدیاد بار
overloaded بار زیاد ازدیاد بار
overload بار زیاد ازدیاد بار
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
hypermnesia ازدیاد غیر عادی خاطرات وافکار گذشته افزایش غیر عادی حافظه
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
presentable قابل معرفی قابل ارائه
sensible قابل درک قابل رویت
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
observable قابل مشاهده قابل گفتن
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
presumable قابل استنباط قابل استفاده
combustible قابل سوزش قابل تراکم
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
adducible قابل اضهار قابل ارائه
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
achievable قابل وصول قابل تفریق
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
soluble قابل حل
dissoluble قابل حل
sensible قابل حس
capable قابل
acceptor قابل
apt قابل
ablest قابل
good قابل
solvable قابل حل
thorough paced قابل
incapable نا قابل
abler قابل
able قابل
qualified قابل
shippable قابل ارسال
registered قابل اهمیت
detachable قابل تفکیک
combustible قابل اشتعال
seeable قابل دید
combustible قابل احتراق
scrutable قابل درک
searchable قابل جستجو
seaworthy قابل دریانوردی
inoculable قابل تلقیح
predictably قابل پیشگویی
verifiable قابل بازبینی
attributable قابل اسناد
predictable قابل پیشگویی
navigable قابل کشتیرانی
arable قابل کشتکاری
sellable قابل فروش
perceptible قابل درک
admirable <adj.> قابل پسند
practicable قابل اجرا
sustainable قابل تحمل
analogous قابل قیاس
advisable قابل توصیه
spareable قابل امساک
admirable <adj.> قابل تحسین
negligible قابل فراموشی
soundable قابل ایجادصوت
audible قابل شنیدن
verifiable قابل رسیدگی
negligible قابل اغماض
detachable قابل تجزیه
viable قابل دوام
analogous قابل مقایسه
soiothfast قابل اعتماد
audible قابل شنوایی
soluble oil روغن قابل حل
statutable قابل تقنین
aposematic قابل گوشزد
adducible قابل استدلال
replaceable قابل تعویض
substitutable قابل تعویض
representable قابل عرضه
reproachable قابل توبیخ
reproducible قابل تکثیر
acquirable قابل حصول
aceptive قابل قبول
accomplishable قابل اجرا
acclimatable قابل اعتیاد
acclamable قابل تحسین
resistible قابل مقاومت
acceptance limit حد قابل قبول
respirable قابل تنفس
repeatable قابل تکرار
reparable قابل جبران
repairable قابل جبران
apodictic قابل توضیح
apodeictic قابل توضیح
removable قابل عزل
analogical قابل قیاس
analog شی قابل قیاس
amerceable قابل جریمه
amendable قابل اصلاح
ameliorable قابل اصلاح
alterable قابل تغییر
alienable قابل انتقال
renderable قابل ارائه
rentable قابل اجاره
affimable قابل تصدیق
admittable قابل تصدیق
absorbable قابل جذب
absolvable قابل عفو
allowable قابل استفاده
allowable قابل قبول
revocable قابل برگشت
revocable قابل رجوع
pliable قابل انعطاف
revokable قابل فسخ
sailable قابل کشتیرانی
sailable قابل هوابری
salvageable قابل نجات
satiable قابل اشباع
adjustable قابل تطبیق
adjustable قابل تنظیم
scrutable قابل کشف
profitable قابل استفاده
revocable قابل فسخ
practical <adj.> قابل استفاده
restorable قابل اعاده
abrogable قابل نسخ
abrogable قابل الغاء
abatable قابل تخفیف
reputable قابل اطمینان
reputable قابل شهرت
returnable قابل برگشت
explosive قابل انفجار
revealable قابل مکاشفه
admittable قابل قبول
practicals قابل استفاده
identifiable قابل شناسایی
suable قابل پیگرد
warrantable قابل گواهی
willable قابل اراده
willable قابل اعمال
changeable قابل تغییر
amenable قابل جوابگویی
plausible قابل استماع
willable قابل ارث
liable قابل اطمینان
accountable قابل توضیح
recoverable قابل وصول
procurable قابل حصول
obtainable قابل حصول
acceptable قابل پذیرش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com