English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (13 milliseconds)
English Persian
workable قابل استخراج
exploitable قابل استخراج
decipherable قابل استخراج
extractible قابل استخراج
mibeable قابل استخراج
minable قابل استخراج
Search result with all words
educible قابل استخراج یا استنباط
Other Matches
productions استخراج
decipherment استخراج
production استخراج
copper extraction استخراج مس
extraction استخراج
excerption استخراج
eduction استخراج
exploitation استخراج
working استخراج
extraction of copper استخراج مس
workings استخراج
message retrieval استخراج پیام
mibeable استخراج شدنی
winnings استخراج معدن
minable استخراج شدنی
pan استخراج کردن
counting votes استخراج اراء
extracting استخراج کردن
extracts استخراج کردن
winning استخراج معدن
under ground mining استخراج زیرزمینی
under ground working استخراج زیرزمینی
derivations استنساخ استخراج
stope استخراج کردن
pans استخراج کردن
pan- استخراج کردن
derivation استنساخ استخراج
exploitation انتفاع استخراج
extraction point محل استخراج
educt استخراج یا استنباط
silver extraction استخراج نقره
extractors استخراج کننده
extraction of bitumen استخراج قیر
extractable استخراج شدنی
extractor استخراج کننده
extract copper مس استخراج شده
separatory funnel قیف استخراج
acid extraction استخراج اسیدی
production of oil استخراج نفت
exploiters استخراج کننده
extracted استخراج کردن
gold mining استخراج طلا
draw out استخراج کردن
indecipherable غیرقابل استخراج
feature extraction استخراج خصیصه
mining استخراج معدن
exploiter استخراج کننده
extraction thimble انگشتانه استخراج
extract استخراج کردن
extraction solvent حلال استخراج کننده
surface mining استخراج معدن روباز
strip mining [American E] استخراج معدن روباز
opencast mining [British E] استخراج معدن روباز
Open-pit mining استخراج معدن روباز
metallurgy استخراج و ذوب فلزات
educe گرفتن استخراج کردن
illatively بطریق استنتاج یا استخراج
quarries استخراج کردن معدن
mined استخراج کردن یاشدن
pull out quote عبارت استخراج شده
mine استخراج کردن یاشدن
extract بیرون کشیدن استخراج
grub از کتاب استخراج کردن
extracts بیرون کشیدن استخراج
saltworks محل استخراج نمک
salter استخراج کننده نمک
grubbed از کتاب استخراج کردن
grubs از کتاب استخراج کردن
quarry استخراج کردن معدن
extracted بیرون کشیدن استخراج
quarrying استخراج کردن معدن
mines استخراج کردن یاشدن
extracting بیرون کشیدن استخراج
continuous extraction apparatus دستگاه استخراج پیوسته
extract بیرون کشیدن استخراج کردن
extracting بیرون کشیدن استخراج کردن
extracts بیرون کشیدن استخراج کردن
pyrometallurgy استخراج فلزات در اثر حرارت
surface digging استخراج معادن در سطح زمین
saltern کارخانه یا معدن استخراج نمک
metallurgical وابسته به فن استخراج وذوب فلزات
extracted بیرون کشیدن استخراج کردن
metallurgy فن استخراج وذوب فلزات فلزگری
acetum استخراج عصاره ازگیاهان دارویی
public opinion polling استخراج عقاید و اراء عمومی رفراندوم
hydrometallurgy استخراج یاتهیه فلزات بوسیله اب یا مایعات
metallurgic وابسته بفن استخراج و قال کردن فلزات
stope حفره پله مانند برای استخراج سنگ معدن
copper smelting استخراج مس از سنگهای معدن توسط حرارت ذوب وگداز مس
blasting machine دستگاهی که برای منفجرکردن سنگهای معدنی جهت استخراج انها
quarry sap مقدار رطوبتی که یک قطعه سنگ تا استخراج شدن ازمعدن دارد
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
combustible قابل سوزش قابل تراکم
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
observable قابل مشاهده قابل گفتن
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
sensible قابل درک قابل رویت
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
presentable قابل معرفی قابل ارائه
adducible قابل اضهار قابل ارائه
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
achievable قابل وصول قابل تفریق
presumable قابل استنباط قابل استفاده
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
quercetin ماده رنگی کریسیتین [این رنگینه زرد از پوست درختان و بعضی سبزیجات استخراج می شود ولی طول عمر زیادی ندارد.]
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
safflower گل رنگ [این گیاه صورت وحشی در کشورهای مختلف رشد می کند. در ایران در خراسان و تبریز وجود دارد. از گلبرگ ها رنگینه زرد استخراج می کنند.]
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
mask یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
masks یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
eliciting استخراج کردن استنباط کردن
elicited استخراج کردن استنباط کردن
elicits استخراج کردن استنباط کردن
elicit استخراج کردن استنباط کردن
exploiting استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploits استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
able قابل
incapable نا قابل
solvable قابل حل
abler قابل
acceptor قابل
thorough paced قابل
dissoluble قابل حل
capable قابل
ablest قابل
apt قابل
good قابل
sensible قابل حس
soluble قابل حل
qualified قابل
declinable قابل تصریف
challengeable قابل اعتراض
ponderable قابل سنجش
claimable قابل مطالبه
preventable قابل جلوگیری
preventible قابل جلوگیری
decomposable قابل تجزیه
deliverable قابل تحویل
plantable قابل کشت
demandable قابل تقاضا
potable قابل شرب
potatory قابل شرب
elastic قابل ارتجاع
predicable قابل اسناد
defeasible قابل القاء
pregnable قابل ابستنی
prescriptible قابل تجویز
caducity قابل زوال
deducible قابل کسر
piceous قابل اشتعال
opens قابل بحث
combinable قابل ترکیب
controvertible قابل اعتراض
come at able قابل وصول
conveyable قابل رساندن
conveyable قابل انتقال
comestible قابل خوردن
controvertible قابل مباحثه
committable قابل ارتکاب
controllable قابل کنترل
extendable قابل تعمیم
extendable قابل تمدید
correctable قابل تصحیح
emendable قابل تصحیح
collectible قابل وصول
opened قابل بحث
open قابل بحث
decidable قابل حکم
cultivable قابل کشت
crystallizable قابل تبلور
criticizable قابل انتقاد
citable قابل ذکر
claimable قابل ادعا
crescive قابل رشد
cogitable قابل تفکر
cognizable قابل درک
collectable قابل وصول
divisible قابل تقسیم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com