English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
educible قابل استخراج یا استنباط
Other Matches
educt استخراج یا استنباط
presumable قابل استنباط قابل استفاده
inferible قابل استنباط
inferable قابل استنباط
inferrable قابل استنباط برامدنی
eliciting استخراج کردن استنباط کردن
elicit استخراج کردن استنباط کردن
elicits استخراج کردن استنباط کردن
elicited استخراج کردن استنباط کردن
decipherable قابل استخراج
workable قابل استخراج
exploitable قابل استخراج
minable قابل استخراج
extractible قابل استخراج
mibeable قابل استخراج
corollary استنباط
sequitur استنباط
corollaries استنباط
inference استنباط
presumptions استنباط
elicitation استنباط
eduction استنباط
reading استنباط
readings استنباط
presumption استنباط
inferences استنباط
reads استنباط کردن
inducts استنباط کردن
presumption of law استنباط قانونی
inducting استنباط کردن
induct استنباط کردن
inferring استنباط کردن
presumption استنباط گستاخی
presumptions استنباط گستاخی
deducing استنباط کردن
infer استنباط کردن
followed پیروی استنباط
inferred استنباط کردن
follow پیروی استنباط
infers استنباط کردن
read استنباط کردن
educe استنباط کردن
deduce استنباط کردن
deduced استنباط کردن
deduces استنباط کردن
follows پیروی استنباط
inferentially ازراه استنباط
to be deduced استنباط شدن
implication مفهوم استنباط
implications مفهوم استنباط
inference program برنامه استنباط
deducible استنباط شدنی
inducted استنباط کردن
inferred استنباط کردن پی بردن به
infer استنباط کردن پی بردن به
presumption of fact استنباط از روی امارات
divine کشیش استنباط کردن
inferring استنباط کردن پی بردن به
divines کشیش استنباط کردن
divining کشیش استنباط کردن
infers استنباط کردن پی بردن به
divined کشیش استنباط کردن
ruled based deduction استنباط بر مبنای مقررات
nonsequitur عدم استنباط قضایا
inferentally بطریق استنتاج یا استنباط
to i. from somebodies words از حرفهای کسی استنباط کردن
scilicet از این چنین استنباط میشود.....
dedication قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedications قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
copper extraction استخراج مس
decipherment استخراج
excerption استخراج
eduction استخراج
production استخراج
extraction استخراج
productions استخراج
workings استخراج
working استخراج
extraction of copper استخراج مس
exploitation استخراج
deduction استنباط پی بردن ازکل به جزء یاازعلت به معلول
stope استخراج کردن
separatory funnel قیف استخراج
silver extraction استخراج نقره
under ground working استخراج زیرزمینی
extracted استخراج کردن
acid extraction استخراج اسیدی
extracting استخراج کردن
extract استخراج کردن
draw out استخراج کردن
counting votes استخراج اراء
under ground mining استخراج زیرزمینی
extracts استخراج کردن
derivations استنساخ استخراج
extraction point محل استخراج
exploiters استخراج کننده
pans استخراج کردن
exploiter استخراج کننده
pan- استخراج کردن
production of oil استخراج نفت
winnings استخراج معدن
winning استخراج معدن
pan استخراج کردن
extraction thimble انگشتانه استخراج
extract copper مس استخراج شده
mining استخراج معدن
extractable استخراج شدنی
extraction of bitumen استخراج قیر
extractor استخراج کننده
feature extraction استخراج خصیصه
mibeable استخراج شدنی
indecipherable غیرقابل استخراج
exploitation انتفاع استخراج
extractors استخراج کننده
derivation استنساخ استخراج
gold mining استخراج طلا
minable استخراج شدنی
message retrieval استخراج پیام
extracted بیرون کشیدن استخراج
grub از کتاب استخراج کردن
grubbed از کتاب استخراج کردن
extraction solvent حلال استخراج کننده
extract بیرون کشیدن استخراج
quarrying استخراج کردن معدن
extracting بیرون کشیدن استخراج
quarry استخراج کردن معدن
grubs از کتاب استخراج کردن
extracts بیرون کشیدن استخراج
quarries استخراج کردن معدن
saltworks محل استخراج نمک
educe گرفتن استخراج کردن
mine استخراج کردن یاشدن
continuous extraction apparatus دستگاه استخراج پیوسته
mines استخراج کردن یاشدن
mined استخراج کردن یاشدن
metallurgy استخراج و ذوب فلزات
pull out quote عبارت استخراج شده
surface mining استخراج معدن روباز
strip mining [American E] استخراج معدن روباز
salter استخراج کننده نمک
illatively بطریق استنتاج یا استخراج
Open-pit mining استخراج معدن روباز
opencast mining [British E] استخراج معدن روباز
extract بیرون کشیدن استخراج کردن
saltern کارخانه یا معدن استخراج نمک
pyrometallurgy استخراج فلزات در اثر حرارت
metallurgy فن استخراج وذوب فلزات فلزگری
extracting بیرون کشیدن استخراج کردن
extracted بیرون کشیدن استخراج کردن
acetum استخراج عصاره ازگیاهان دارویی
surface digging استخراج معادن در سطح زمین
metallurgical وابسته به فن استخراج وذوب فلزات
extracts بیرون کشیدن استخراج کردن
implied assumpist تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
hydrometallurgy استخراج یاتهیه فلزات بوسیله اب یا مایعات
public opinion polling استخراج عقاید و اراء عمومی رفراندوم
metallurgic وابسته بفن استخراج و قال کردن فلزات
objectivism روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
copper smelting استخراج مس از سنگهای معدن توسط حرارت ذوب وگداز مس
stope حفره پله مانند برای استخراج سنگ معدن
quarry sap مقدار رطوبتی که یک قطعه سنگ تا استخراج شدن ازمعدن دارد
blasting machine دستگاهی که برای منفجرکردن سنگهای معدنی جهت استخراج انها
multipe expansion of credit استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
derived information اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
combustible قابل سوزش قابل تراکم
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
adducible قابل اضهار قابل ارائه
observable قابل مشاهده قابل گفتن
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
achievable قابل وصول قابل تفریق
presentable قابل معرفی قابل ارائه
sensible قابل درک قابل رویت
quercetin ماده رنگی کریسیتین [این رنگینه زرد از پوست درختان و بعضی سبزیجات استخراج می شود ولی طول عمر زیادی ندارد.]
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
construed تعبیر کردن استنباط کردن
construes تعبیر کردن استنباط کردن
construe تعبیر کردن استنباط کردن
safflower گل رنگ [این گیاه صورت وحشی در کشورهای مختلف رشد می کند. در ایران در خراسان و تبریز وجود دارد. از گلبرگ ها رنگینه زرد استخراج می کنند.]
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
masks یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
mask یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
exploits استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com