English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
English Persian
inferable قابل استنتاج استنتاج پذیر
inferrible قابل استنتاج استنتاج پذیر
Other Matches
fruition استنتاج
inferences استنتاج
subsumption استنتاج
conclusion استنتاج
conclusions استنتاج
inference استنتاج
eduction استنتاج
evolvement استنتاج
inferred استنتاج کردن
derive استنتاج کردن
deduction استنتاج قیاسی
deriving استنتاج کردن
draw a conclusion استنتاج کردن
subsuming استنتاج کردن
subsumes استنتاج کردن
infer استنتاج کردن
subsumed استنتاج کردن
subsume استنتاج کردن
conclude استنتاج کردن
concludes استنتاج کردن
inferring استنتاج کردن
infers استنتاج کردن
derives استنتاج کردن
obversion استنتاج معکوس
inferential وابسته به استنتاج
draw a cunclusion استنتاج کردن
inference rule قواعد استنتاج [منطق]
evolving استنتاج کردن نموکردن
deduction استنتاج نتیجه گیری
evolves استنتاج کردن نموکردن
inductions قیاس کل از جزء استنتاج
induction قیاس کل از جزء استنتاج
illatively بطریق استنتاج یا استخراج
inferentally بطریق استنتاج یا استنباط
to put two and two together <idiom> استنتاج کردن [اصطلاح]
evolve استنتاج کردن نموکردن
evolved استنتاج کردن نموکردن
transformation rule قواعد استنتاج [منطق] [ریاضی]
rule of inference, قواعد استنتاج [منطق] [ریاضی]
concludes نتیجه گرفتن استنتاج کردن
conclude نتیجه گرفتن استنتاج کردن
induced استنتاج کردن تحریک شدن
induces استنتاج کردن تحریک شدن
inducing استنتاج کردن تحریک شدن
induce استنتاج کردن تحریک شدن
syntheses استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
synthesis استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
miscible قابل اختلاط حل پذیر
filtrable قابل پالایش تصفیه پذیر
filterable قابل پالایش تصفیه پذیر
divisible قابل قسمت بخش پذیر
commutable دگرگونی پذیر قابل تبدیل
hereditable قابل توارث وارثت پذیر
ductile قابل انبساط شکل پذیر
pracitcable قابل اجرا صورت پذیر
propitiable قابل تسکین استمالت پذیر
dependable قابل اعتماد توکل پذیر
pardoable امرزش پذیر قابل بخشش
reproducible قابل تولید مجدد تجدید پذیر
inelastic غیر قابل انعطاف تغییر نا پذیر
subdividable قابل تقسیم بچند بخش بخشیزه پذیر
transpirable قابل ترشح فاش شدنی رخنه پذیر
bondable قابل تبدیل به اوراق قرضه وثیقه پذیر
cards فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
card فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
postscripts زبان استاندارد شرح صفحه ساخت Adobe Systems. حاوی نوع نوشتاری انعط اف پذیر و قابل تغییر است و در چاپگرهای لیزری دیده میشود
postscript زبان استاندارد شرح صفحه ساخت Adobe Systems. حاوی نوع نوشتاری انعط اف پذیر و قابل تغییر است و در چاپگرهای لیزری دیده میشود
exhaustable resources منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
shapable شکل پذیر قابل شکل گیری
plastic تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
programmable read only memory حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
ascendable تفوق پذیر فراز پذیر
mixable امیزش پذیر امتزاج پذیر
repairable اصلاح پذیر تعمیر پذیر
ascendible تفوق پذیر فراز پذیر
educatable تربیت پذیر تعلیم پذیر
reparable اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educable تربیت پذیر تعلیم پذیر
adaptable organism موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
adducible قابل اضهار قابل ارائه
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
combustible قابل سوزش قابل تراکم
presumable قابل استنباط قابل استفاده
presentable قابل معرفی قابل ارائه
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
achievable قابل وصول قابل تفریق
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
observable قابل مشاهده قابل گفتن
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
sensible قابل درک قابل رویت
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
pliable خم پذیر
cleavable رخ پذیر
pi acceptor پی پذیر
soluble حل پذیر
solvable حل پذیر
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
mutable تغییر پذیر
estimable تخمین پذیر
feasible <adj.> امکان پذیر
doable <adj.> صورت پذیر
transferable انتقال پذیر
healable درمان پذیر
maintainable نگهداشت پذیر
makable [spv. makeable] <adj.> امکان پذیر
flxible خمش پذیر
glass jaw بوکسوراسیب پذیر
generable زایش پذیر
doable <adj.> امکان پذیر
tunable تنظیم پذیر
passive کنش پذیر
contrivable <adj.> امکان پذیر
achievable <adj.> امکان پذیر
miscible امتزاج پذیر
fusible گداز پذیر
contrivable <adj.> صورت پذیر
miscible امیزش پذیر
gaugeable پیمایش پذیر
achievable <adj.> صورت پذیر
makeable <adj.> امکان پذیر
magnetizable مغناطیس پذیر
liquefiable گداز پذیر
able to take a load <adj.> بار پذیر
inflamable اشتعال پذیر
passives کنش پذیر
incompressible تراکم نا پذیر
incondensable ناچگال پذیر
inextensible تمدید نا پذیر
divisible بخش پذیر
extendable توسعه پذیر
elastic انعطاف پذیر
separable تفکیک پذیر
increasable افزایش پذیر
indocile تعلیم نا پذیر
practicable <adj.> امکان پذیر
possible [doable, feasible] <adj.> امکان پذیر
limitable محدودیت پذیر
changeable تغییر پذیر
available دسترس پذیر
retractable انکار پذیر
improvable بهبود پذیر
improvably اصلاح پذیر
impressible تاثیر پذیر
irresoluble تجیزیه نا پذیر
manageable <adj.> امکان پذیر
irremeable برگشت نا پذیر
indemonstrable اثبات نا پذیر
inoculable تلقیح پذیر
peaceable اشتی پذیر
bearable تحمل پذیر
infusible گداز نا پذیر
inexpugnable شکست نا پذیر
open cheque چک انتقال پذیر
trainable تربیت پذیر
tangible پرماس پذیر
tangibly پرماس پذیر
reactive واکنش پذیر
terminable <adj.> فسخ پذیر
applicable کاربرد پذیر
applicable کاربست پذیر
tensible کشش پذیر
teachable تعلیم پذیر
reclaimable ادعا پذیر
susceptible of change تغییر پذیر
reversible برگشت پذیر
impressionable تاثر پذیر
testable ازمون پذیر
trainable فرهیخت پذیر
flammable اشتعال پذیر
inflammable اشتعال پذیر
inflammable التهاب پذیر
excitable تحریک پذیر
irritable تحریک پذیر
exceptionable اعتراض پذیر
thinkable اندیشه پذیر
thermosetting سختی پذیر
impressionable اثر پذیر
testable شهادت پذیر
palpable پرماس پذیر
superimposable انطباق پذیر
permeable رطوبت پذیر
remediable درمان پذیر
shapeable شکل پذیر
severable تفکیک پذیر
shock absorbers ضربه پذیر
sequacious نصیحت پذیر
shock absorber ضربه پذیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com