Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
drinkable
قابل اشامیدن
Other Matches
absorbs
اشامیدن
to drink water
اب اشامیدن
swizzle
اشامیدن
bib
اشامیدن
drinks
اشامیدن
to get outside of
اشامیدن
drink
اشامیدن
lap vt
اشامیدن
bibs
اشامیدن
reabsorb
باز در اشامیدن
absorptiveness
قوه اشامیدن
slurped
باصدا خوردن یا اشامیدن هش هش
slurp
باصدا خوردن یا اشامیدن هش هش
slurping
باصدا خوردن یا اشامیدن هش هش
slurps
باصدا خوردن یا اشامیدن هش هش
swig
جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
swigged
جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
swigs
جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
swigging
جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
sipped
مزمزه کردن خرد خرد اشامیدن
sips
مزمزه کردن خرد خرد اشامیدن
sip
مزمزه کردن خرد خرد اشامیدن
sipping
مزمزه کردن خرد خرد اشامیدن
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
achievable
قابل وصول قابل تفریق
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
sensible
قابل درک قابل رویت
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
capable
قابل
apt
قابل
incapable
نا قابل
sensible
قابل حس
soluble
قابل حل
good
قابل
thorough paced
قابل
abler
قابل
able
قابل
dissoluble
قابل حل
acceptor
قابل
solvable
قابل حل
qualified
قابل
ablest
قابل
expellable
قابل اخراج
removable
قابل انتقال
faithworthy
قابل اعتماد
pitiable
قابل ترحم
distillable
قابل تقطیر
expansile
قابل انبساط
removable
قابل عزل
voidable
<adj.>
قابل ابطال
opens
قابل بحث
farmable
قابل اجاره
farmable
قابل کشتکاری
newsworthy
قابل انتشار
extendable
قابل تمدید
dubitable
قابل تردید
expandable
قابل انبساط
reproachable
قابل توبیخ
reproducible
قابل تکثیر
explainable
قابل شرح
divisible
قابل تقسیم
extensible
قابل تمدید
extensile
قابل کشش
negotiate
قابل انتقال
dividable
قابل تقسیم
distributable
قابل توزیع
extensile
قابل بسط
flightworthy
قابل پرواز
employable
قابل استخدام
extendable
قابل تعمیم
extractive
قابل کشیدن
extractible
قابل استخراج
expessible
قابل بیان
expessible
قابل فهماندن
extractable
قابل کشیدن
exterminable
قابل انقراض
reprouducible
قابل تولیدیاتناسل
opened
قابل بحث
open
قابل بحث
extensile
قابل تعمیم
considerable
قابل توجه
elastic
قابل ارتجاع
negotiated
قابل انتقال
erectile
قابل نعوظ
rentable
قابل اجاره
erodible
قابل سایش
willable
قابل اراده
willable
قابل اعمال
willable
قابل ارث
substitutable
قابل تعویض
winnable
قابل فتح
erodible
قابل فرسایش
selective
قابل انتخاب
separable
قابل تفکیک
effable
قابل تغییر
reparable
قابل جبران
negotiates
قابل انتقال
negotiating
قابل انتقال
eligible
قابل انتخاب
excitable
قابل تحریک
warrantable
قابل گواهی
replaceable
قابل تعویض
eludible
قابل گریز
repeatable
قابل تکرار
enforcible
قابل اجرا
effaceable
قابل زدودن
eradicable
قابل استیصال
observable
قابل مراعات
wirable
قابل مخابره
executable
قابل اجرا
executory
قابل اجرا
exepandable
قابل توسعه
exercisable
قابل تمرین
exhalable
قابل تبخیر
repairable
قابل جبران
voidable
<adj.>
قابل فسخ
representable
قابل عرضه
voidable
<adj.>
قابل لغو
excludable
قابل استثناء
exchangeable
قابل مبادله
examinable
قابل امتحان
knowable
قابل دانستن
worshipful
قابل پرستش
selectively
قابل انتخاب
worthy of note
قابل ملاحظه
writable
قابل درج
renderable
قابل ارائه
evaporable
قابل تبخیر
evocable
قابل احضار
exactable
قابل تحمیل
exactable
قابل مطالبه
farmeble
قابل اجاره
intelligible
قابل فهم
refillable
قابل تعویض
venial
قابل عفو
healable
قابل ملاحظه
remarkable
قابل توجه
serviceable
قابل استفاده
expendable
قابل خرج
realizable
قابل تحقق
realizable
قابل درک
sociable
قابل معاشرت
heritable
قابل توارث
adaptable
قابل توافق
tolerable
قابل قبول
tolerable
قابل تحمل
guidable
قابل راهنمایی
reflexible
قابل انعکاس
regulable
قابل تعدیل
fungible
قابل تعویض
fusil
قابل ذوب
fusile
قابل ذوب
registrable
قابل ثبت
refrangible
قابل انکسار
gasifiable
قابل تبخیرgasworks
refractile
قابل انکسار
generable
قابل تعمیم
generable
قابل تولید
get at able
قابل حصول
governable
قابل حکومت
grantable
قابل اهداء
grindable
قابل سایش
irrecusable
غیر قابل رد
flammable
قابل اشتعال
inflammable
قابل اشتعال
impugnable
قابل اعتراض
substantial
قابل توجه
actionable
<adj.>
قابل تنبه
chargeable
<adj.>
قابل تنبه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com