English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (15 milliseconds)
English Persian
mistakable قابل اشتباه
Search result with all words
bad sector شیاری که اشتباه فرمت شده است یا خطایی دارد و غیر قابل تصحیح یا نوشتن یا خواندن است
disaster dump رونوشت از حافظه کامپیوترکه نتیجه اشتباه غیر قابل پوشش در برنامه است
recoverable error اشتباه قابل اصلاح
Other Matches
range error اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
glitch یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place <idiom> درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
datum error اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
trip اشتباه
tripped اشتباه
trips اشتباه
wrongs اشتباه
mistake اشتباه
mistaking اشتباه
to put one in the wrong اشتباه
mistakes اشتباه
fallacies اشتباه
fallacy اشتباه
wronging اشتباه
faults اشتباه
errors اشتباه
wrong اشتباه
fault اشتباه
clanger اشتباه
faux pas اشتباه
mistakenness اشتباه
faulted اشتباه
error اشتباه
goof اشتباه
mix-up اشتباه
mix-ups اشتباه
errancy اشتباه
discrepancy اشتباه
in error <adj.> اشتباه
incorrectness اشتباه
inerrant بی اشتباه
false <adj.> اشتباه
overseen در اشتباه
goofed اشتباه
goofs اشتباه
goofing اشتباه
barratry اشتباه
snafu اشتباه
jeofail اشتباه
fumbled اشتباه
lap sus اشتباه
fumble اشتباه
flounders اشتباه
mix up اشتباه
floundering اشتباه
flounder اشتباه
floundered اشتباه
fumbles اشتباه
sensible قابل درک قابل رویت
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
adducible قابل اضهار قابل ارائه
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
observable قابل مشاهده قابل گفتن
achievable قابل وصول قابل تفریق
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
combustible قابل سوزش قابل تراکم
presentable قابل معرفی قابل ارائه
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
presumable قابل استنباط قابل استفاده
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
absolute error اشتباه مطلق
fumble اشتباه کردن
mistakes اشتباه کردن
miscarriage of justice اشتباه قضایی
blooper اشتباه احمقانه
to goof up [American E] اشتباه کردن
mistakenness در اشتباه بودن
blaming اشتباه گناه
miscarriages of justice اشتباه قضایی
computational اشتباه در محاسبه
blunderingly ازروی اشتباه
fumbled اشتباه کردن
boner اشتباه مضحک
fumbles اشتباه کردن
boo boo اشتباه کاری
slip of the tongue <idiom> اشتباه لپی
lapsus linguac اشتباه لپی
lapsus memoriac اشتباه یا لغزش
mistaking اشتباه کردن
blames اشتباه گناه
inaccuracies اشتباه غلط
inaccuracies خطا یا اشتباه
inaccuracy اشتباه غلط
inaccuracy خطا یا اشتباه
mistaken اشتباه کرده
bedlam اشتباه شدید
faultily <adv.> بطور اشتباه
incorrectly <adv.> بطور اشتباه
phonily <adv.> بطور اشتباه
wrongly <adv.> بطور اشتباه
unerring اشتباه نشدنی
faultily <adv.> بصورت اشتباه
typo اشتباه تایپی
mistake اشتباه کردن
incorrectly <adv.> بصورت اشتباه
unmistakable خالی از اشتباه
to read wrong اشتباه [ی] خواندن
blamed اشتباه گناه
blame اشتباه گناه
mistaken party اشتباه کننده
mistake of law اشتباه حکمی
malentendu اشتباه فهمیدن
mistake of fact اشتباه موضوعی
misstep اشتباه درقضاوت
falsely <adv.> بطور اشتباه
wrongly <adv.> بصورت اشتباه
misplay بازی اشتباه
misguidely از روی اشتباه
miscue اشتباه کردن
phonily <adv.> بصورت اشتباه
mils trip اشتباه میلیمی
metachronism اشتباه تاریخی
falsely <adv.> بصورت اشتباه
peccant اشتباه کار
syntax error اشتباه ترکیبی
dispersion error اشتباه پراکندگی
by mistake <adv.> بطور اشتباه
by a mistake <adv.> بطور اشتباه
as a result of a mistake <adv.> بطور اشتباه
disabusing از اشتباه دراوردن
disabuses از اشتباه دراوردن
inadvertently <adv.> بطور اشتباه
unintentionally <adv.> بطور اشتباه
spuriously <adv.> بطور اشتباه
by mistake <adv.> بصورت اشتباه
by a mistake <adv.> بصورت اشتباه
slip اشتباه لیزی
slip اشتباه کردن
bloomer اشتباه احمقانه
probable error اشتباه احتمالی
professional misconduct اشتباه حرفهای
to set از اشتباه دراوردن
to put wise از اشتباه دراوردن
to make an error اشتباه کردن
to make a mistake اشتباه کردن
erroneous غلط اشتباه
by accident <adv.> بطور اشتباه
systematic error اشتباه سیستماتیک
slips اشتباه کردن
slips اشتباه لیزی
slipped اشتباه کردن
slipped اشتباه لیزی
as a result of a mistake <adv.> بصورت اشتباه
by accident <adv.> بصورت اشتباه
goofs اشتباه کردن
misconstruing اشتباه کردن
misconstrues اشتباه کردن
misconstrued اشتباه کردن
slip up اشتباه کردن
slip-up اشتباه کردن
slip-ups اشتباه کردن
fallible اشتباه کننده
mistook اشتباه کردن
misconstrue اشتباه کردن
misprint اشتباه چاپی
misprints اشتباه چاپی
disabused از اشتباه دراوردن
disabuse از اشتباه دراوردن
goof اشتباه کردن
inadvertently <adv.> بصورت اشتباه
unintentionally <adv.> بصورت اشتباه
spuriously <adv.> بصورت اشتباه
typing error اشتباه تایپی
goofed اشتباه کردن
goofing اشتباه کردن
dead shot تیر اشتباه
trip up <idiom> اشتباه کردن
blundering اشتباه کردن
blundering اشتباه لپی
blundering اشتباه بزرگ
faults تقصیر اشتباه
blundered اشتباه کردن
blundered اشتباه لپی
blundered اشتباه بزرگ
blunder اشتباه کردن
bungler اشتباه کار
blunders اشتباه بزرگ
blunders اشتباه لپی
I made a mistake . I was wrong. من اشتباه کردم
flub اشتباه احمقانه
faulted تقصیر اشتباه
fault تقصیر اشتباه
off the beam <idiom> اشتباه ،خطا
miswrite اشتباه نوشتن
you are mistaken در اشتباه هستید
bunglers اشتباه کار
blunders اشتباه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com