Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English
Persian
disputability
قابل اعتراض بودن
Other Matches
condemnable
قابل اعتراض
controvertible
قابل اعتراض
challengeable
قابل اعتراض
unlikely
قابل اعتراض
impugnable
قابل اعتراض
objectionable
قابل اعتراض
contestable
قابل اعتراض
objectionably
بطور قابل اعتراض
challenges
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
his conduct is object
رفتارش قابل اعتراض است رفتارش رضایتبخش نیست
protestingly
بطور اعتراض ازروی اعتراض
to bear comparison with
قابل مقایسه بودن با
to stand comparison with
قابل مقایسه بودن با
applying
قابل اجرا بودن
to be valid
قابل قبول بودن
apply
قابل اجرا بودن
to hold water
قابل قبول بودن
solvency
قابل وصول بودن
bribable
قابل رشوه بودن
sociability
قابل معاشرت بودن
memorability
قابل یادداشت بودن
serviceableness
قابل استفاده بودن
noteworthiness
قابل ملاحظه بودن
credibility
قابل قبول بودن
remerkableness
قابل ملاحظه بودن
applies
قابل اجرا بودن
irremovability
غیر قابل عزل بودن
indivisibility
غیر قابل تقسیم بودن
imperceptibility
غیر قابل مشاهده بودن
indigestibility
غیر قابل هضم بودن
incomprehensibility
غیر قابل فهم بودن
springs
جهیدن قابل ارتجاع بودن
to be available for delivery at short notice
بلافاصله قابل تحویل بودن
irrevocability
غیر قابل فسخ بودن
spring
جهیدن قابل ارتجاع بودن
irresistibleness
غیر قابل مقاومت بودن سختی
visibility
قابلیت دید قابل رویت بودن
protested
اعتراض اعتراض کردن
protests
اعتراض اعتراض کردن
protest
اعتراض اعتراض کردن
protesting
اعتراض اعتراض کردن
to go down
[in a particular way]
with somebody
برای کسی
[به سبک ویژه ای]
قابل پذیرش بودن
imparity
غیر قابل تقسیم بودن اعداد بدوقسمت مساوی
rule of law
قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
cases
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
case
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
attributing
مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
attributes
مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
attribute
مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
protested
اعتراض
objections
اعتراض
protests
اعتراض
contestation
اعتراض
objection
اعتراض
protesting
اعتراض
impeachment
اعتراض
remonstrance
اعتراض
challenged
اعتراض
exception
اعتراض
challenges
اعتراض
impugnment
اعتراض
exceptions
اعتراض
protest
اعتراض
protestations
اعتراض
protestation
اعتراض
challenge
اعتراض
impugnation
اعتراض
power of reservation
حق اعتراض
animadversion
اعتراض
condemnation
اعتراض
condemnations
اعتراض
contesting
اعتراض کردن
contested
اعتراض کردن
contested
اعتراض داشتن بر
contests
اعتراض داشتن بر
exceptionable
اعتراض پذیر
demurrer
اعتراض کننده
contests
اعتراض کردن
fussed
اعتراض کردن
appose
اعتراض کردن
remonstrance
تعرض اعتراض
impugns
اعتراض کردن
fuss
اعتراض کردن
unobjectionable
اعتراض ناپذیر
demurrable
اعتراض پذیر
impugned
اعتراض کردن
impugn
اعتراض کردن
demurrant
اعتراض کننده
exept
اعتراض کردن
protest for non acceptance
اعتراض نکول
fusses
اعتراض کردن
contesting
اعتراض داشتن بر
objector
اعتراض کننده
fussing
اعتراض کردن
contest
اعتراض داشتن بر
contest
اعتراض کردن
objectors
اعتراض کننده
obtest
اعتراض کردن
except
اعتراض کردن
objects
اعتراض داشتن
objects
اعتراض کردن
indirect objects
اعتراض داشتن
protest
اعتراض رسمی
protested
اعتراض رسمی
impugning
اعتراض کردن
objecting
اعتراض کردن
objecting
اعتراض داشتن
object
اعتراض داشتن
object
اعتراض کردن
indirect objects
اعتراض کردن
direct objects
اعتراض کردن
direct objects
اعتراض داشتن
objected
اعتراض داشتن
objected
اعتراض کردن
to enter a protest
اعتراض کردن
unquestioning
غیرقابل اعتراض
kicker
اعتراض کننده
protesting
اعتراض رسمی
bill of exception
اعتراض نامه
fulminates
اعتراض کردن
fulminate
اعتراض کردن
protests
اعتراض کردن
implicit
بلا اعتراض
defiance
مقاومت اعتراض
fulminated
اعتراض کردن
protesting
اعتراض کردن
unquestionable
غیرقابل اعتراض
squawk
اعتراض کردن
to e. a protest
اعتراض کردن
disputable
اعتراض پذیر
squawks
اعتراض کردن
protested
اعتراض کردن
squawked
اعتراض کردن
protest
اعتراض کردن
take exception to
اعتراض کردن به
to a on or upon
اعتراض کردن بر
protests
اعتراض رسمی
indirect objects
کالا اعتراض کردن
impugned
مورد اعتراض قراردادن
impugn
مورد اعتراض قراردادن
direct objects
کالا اعتراض کردن
retour sans protet
اعاده بدون اعتراض
implicit obedience
فرمانبرداری بدون اعتراض
to protest against something
به چیزی اعتراض کردن
to cry shame upon
اعتراض سخت بر...کردن
confrontational
رفتار همراهبا اعتراض
to take exception to anything
به چیزی اعتراض کردن
object
کالا اعتراض کردن
objects
کالا اعتراض کردن
Whoever else that may object .
هر کس دیگه که اعتراض کند
condemnation
محکوم کردن اعتراض
condemnations
محکوم کردن اعتراض
And exactly what do you mean by that ?
مقصود ؟( درمقام اعتراض )
objecting
کالا اعتراض کردن
objected
کالا اعتراض کردن
impugns
مورد اعتراض قراردادن
demurrer
اعتراض بصلاحیت دادگاه
adhominem
حمله یا اعتراض به اشخاص
impugning
مورد اعتراض قراردادن
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
animadvert
اعتراض کردن متوجه شدن
protesting
اعتراض به رای داور کشتی
contested
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
impugning
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
protested
اعتراض به رای داور کشتی
to plead against a decision
نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
to venture on an objection
باجرات اعتراض به کسی کردن
impugn
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugned
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
sit-ins
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
contest
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
sit in
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
protests
اعتراض به رای داور کشتی
contesting
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
protest
اعتراض به رای داور کشتی
impugns
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
put one's foot down
<idiom>
با تمام وجود اعتراض کردن
sit-in
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
contests
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
loud-mouthed
اهل جیغ و داد و اعتراض
The people protested vocally.
صدای مردم درآمد ( اعتراض )
questions
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
questioned
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
fin de non recevoir
رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
question
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
litigate
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
I take exception to the tone of your remarks.
من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
litigated
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigates
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigating
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
I strongly protest against such allegations!
من به شدت به این گونه اتهامات اعتراض می کنم!
condemns
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemn
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
What kind of talk is that ? I object to your remarks (state ments)
این چه فرمایش است می فرمایید ! ( در مقام اعتراض )
condemning
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com