Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (14 milliseconds)
English
Persian
workable
قابل اعمال
willable
قابل اعمال
Search result with all words
electrically
قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
attribute
مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
attributes
مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
attributing
مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
rule of law
قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
jumper
مدار یا وسیلهای که وضعیتهای آن با اعمال اتصالات مختلف قابل انتخاب است
jumpers
مدار یا وسیلهای که وضعیتهای آن با اعمال اتصالات مختلف قابل انتخاب است
Other Matches
agent
مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agents
مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
contructive larcency
مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
brain washing
مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
erasable
قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
application
اعمال
doings
اعمال
undertakings
اعمال
exercising a right
اعمال حق
exercises
اعمال
acts
اعمال
exercised
اعمال
exercise
اعمال
applications
اعمال
exercising
اعمال
exertion
اعمال
exertions
اعمال
imposes
اعمال نفوذکردن
impressment
اعمال زور
galleys
اعمال شاقه
lobbying
اعمال نفوذ
takeover
اعمال کنترل
labourhardl
اعمال شاقه
exertions
اعمال زور
the galleys
اعمال شاقه
hard labor
اعمال شاقه
to have the pull of
اعمال نفوذکردن بر
impose
اعمال نفوذکردن
strong arm
اعمال زورکردن
takeovers
اعمال کنترل
exerts
اعمال کردن
exerting
اعمال کردن
exerted
اعمال کردن
exert
اعمال کردن
peonage
اعمال شاقه
strong-arm
اعمال زورکردن
showing partial views
اعمال نظر
preventative actions
اعمال بازدارنده
applicative
اعمال کردنی
applying
اعمال کردن
applicatory
اعمال شدنی
applies
اعمال کردن
applier
اعمال کننده
apply
اعمال کردن
hard labour
اعمال شاقه
exertion
اعمال زور
exercising force
اعمال زور
applicator
اعمال کننده
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
alteration
تغییر اعمال شده
penal servitude
حبس با اعمال شاقه
imprisonment with hard labour
حبس با اعمال شاقه
embraceor
اعمال نفوذ کننده
unfair trade practice
اعمال تجاری نادرست
copy protection
جلوگیری از اعمال کپی
to use one's influence upon
اعمال نفوذ کردن بر
house keeping operation
اعمال خانه داری
showing partial views
اعمال نظر کردن
use one's influence
اعمال نفوذ کردن
governance
اعمال قوه اختیارداری
non serverign acts
اعمال تصدی دولت
To use force(violence)
اعمال زور کردن
undue influence
اعمال نفوذ ناروا
To bring pressure to bear . To exert pressure .
اعمال فشار کردن
put on
اعمال کردن بکار گماردن
embracer
کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
capitalization
اعمال سیستم سرمایه داری
applied magnetic field
میدان مغناطیسی اعمال شده
jar
اعمال شوک شدید به یک وسیله
encode
اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
squeeze
[آبگیری از فرش با اعمال فشار]
encodes
اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
confidential
است نه اعمال تصدی موجودباشد
jarred
اعمال شوک شدید به یک وسیله
imposed deformation
تغییر شکل اعمال شده
intervention
عمل اعمال تغییر در سیستم
interventions
عمل اعمال تغییر در سیستم
modification
تغییر اعمال شده به چیزی
jars
اعمال شوک شدید به یک وسیله
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
technologies
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technology
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
procrustean
بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
powering
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
actions
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
pulse
اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
the exercised thier veto
انها حق وتوی خود را اعمال کردند
power
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powers
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powered
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
track record
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
embracery
اعمال نفوذاز راه رشوه یا تهدیدوغیره
track records
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
pulsed
اعمال ولتاژ با دوره کوتاه به یک مدار
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
embracery
جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
argument
متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
dynamic
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
dynamically
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
arguments
متغیری که یک عملگر یا تابع روی آن اعمال میشود
powers
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powering
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powered
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
embraceor
متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
power
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
arithmetic
تابع ریاضی اعمال شده روی داده
equitable mortgage
از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
take over bid
پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
phosphor
مادهای که در اثر اعمال انرژی نور تولید میکند
interactive
پردازش آن و اعمال عکس العمل بلاد رنگ روی آن
non procedural language
بلکه یک مجموعه قواعدی وضع میکند که اعمال می شوند
omnia pressumuntur solemniter
اصل بر صحیح انجام شدن همه اعمال است
knowledge
دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
hash
عدد ایجاد شده پس از اعمال کلید در تابع hash
syntax
قوانین گرامری اعمال شده به یک زبان برنامه نویسی
correctional custudy
روش اصلاح افراد از راه تصحیح اعمال غلط
impressure
اعمال نیرو بر روی چیزی فشار و زور درامری
case law
رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
stochastic model
نمایش ریاضی سیستم که حاوی اثرات اعمال تصادفی است
diode
دیور نیمه هادی که در صورت اعمال جریان نور منتشرمیکند
transformational rules
مجموعه قوانین اعمال شده به داده که باید به صورت کد در بیایند
head pessure
فشار اعمال شده توسط یک سیال به سبب ارتفاع ستون ان
stable
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
stables
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
condition
وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
lighted
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
open
کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
opened
کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
crunch
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
opens
کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
crystals
کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
crunched
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
crunches
بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
recompile
کامپایل کردن برنامه اصلی مجددا پس از اعمال تغییرات یا رفع خطا
inputted
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
input
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
design maximum weight
حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
crystal
کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
lightest
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
led
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند
light
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
backout
ذخیره کردن فایل در محل اصلی پیش از اعمال هر گونه تغییر
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
achievable
قابل وصول قابل تفریق
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
sensible
قابل درک قابل رویت
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
powers
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
condominium
اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominiums
اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
powered
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
parliamentarism
سیستمی که در ان قوه مجریه درمقابل پارلمان جوابگو ومسئول اعمال خود باشد
powering
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
texel
مجموعه پیکسل ها که به عنوان واحد مجزا هنگام اعمال یک تط بیق روی شی به کار می روند
corporate model
نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت
quiescent
وضعیت فرآیند یا مدار یا وسیله وقتی که هیچ سیگنال ورودی اعمال نشده باشد
bad break
مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود
decisions
نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
decision
نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
policy of contianment
سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
impedance
اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
recital
قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
biotechnology
ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
new deal
روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
recitals
قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
expandsionism
اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
ended
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
end
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
vital necessity
پدیدهای که دولتها با توسل به ان بسیاری از اعمال غیر منطقی یا نامشروع یا تجاوزکارانه خود را توجیه می کنند
escape character
ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
else rule
قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
ends
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
maintenance
جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
evangelic
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
actual address
کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اعمال میشود و فقط از آدرس ها و مقادیر مطلق استفاده میکند.
evangelical
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
knowledge
وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
necessity
درCL به حالاتی اطلاق میشودکه عامل عمل به علت عدم ازادی اراده مسئول اعمال خود نیست
liquid crystal displays
کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
liquid crystal display
کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
immunity
به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com