English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
partible قابل افراز
Other Matches
division or delimitation of property افراز
partitioning افراز
partition افراز
parcelling افراز
separating افراز
partitions افراز
partition جدار افراز
partitions جدار افراز
partition of an estate افراز ملک
partition of an estste افراز یک ملت
partition تقسیم افراز کردن
partitions تقسیم افراز کردن
voluntary partition افراز با رضایت یا سازش طرفین
voluntary عمدی افراز ملک با تراضی شرکا
apportionment افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
sensible قابل درک قابل رویت
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
presentable قابل معرفی قابل ارائه
achievable قابل وصول قابل تفریق
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
observable قابل مشاهده قابل گفتن
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
adducible قابل اضهار قابل ارائه
combustible قابل سوزش قابل تراکم
presumable قابل استنباط قابل استفاده
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
abler قابل
qualified قابل
thorough paced قابل
sensible قابل حس
able قابل
good قابل
ablest قابل
apt قابل
capable قابل
acceptor قابل
solvable قابل حل
incapable نا قابل
soluble قابل حل
dissoluble قابل حل
negotiable قابل انتقال
vaporizable قابل تبخیر
negotiable قابل معامله
variative قابل تغییر
pivoting قابل چرخش
reasonable قابل قبول
transmutative قابل تبدیل
sustainable قابل تحمل
inquirable قابل تحقیق
transmutative قابل تغییر
transportable قابل حمل
trustworthy قابل اعتماد
traversable قابل عبور
negotiable قابل مذاکره
unifiable قابل هم رنگی
superimposable قابل اضافه
unifiable قابل اتحاد
inferible قابل استنباط
justifiable قابل توجیه
inflamable قابل اشتعال
detectable قابل کشف
trig قابل اعتماد
treatable قابل بحث
inflective قابل صرف
imaginable قابل درک
inheritable قابل توارث
regrettable قابل تاسف
inhabitable قابل سکنی
ratable قابل ارزیابی
noticeable قابل توجه
inflexional قابل صرف
utilizable <adj.> قابل مصرف
apparent قابل رویت
inferable قابل استنباط
treatable قابل درمان
thinkable قابل فکر
adjustable قابل تطبیق
adjustable قابل تنظیم
identifiable قابل شناسایی
titratable قابل عیارگیری
to come into effect قابل اجراشدن
to take effect قابل اجراشدن
predictably قابل پیشگویی
predictable قابل پیشگویی
rebuttable قابل رو کردن
inoculable قابل تلقیح
to come into operation قابل اجراشدن
navigable قابل کشتیرانی
thankworthy قابل سپاسگزاری
practicals قابل استفاده
practical <adj.> قابل استفاده
superimposable قابل تحمیل
profitable قابل استفاده
allowable قابل استفاده
allowable قابل قبول
superimposable قابل تزاید
superposable قابل انطباق
supportable قابل تحمل
supposable قابل فرض
pliable قابل انعطاف
swimmable قابل شناوری
temptable قابل اغوا
terminable <adj.> قابل فسخ
arable قابل کشتکاری
traceable قابل ردیابی
traceable قابل تعقیب
registered قابل اهمیت
transformative قابل تغییر
translatable قابل ترجمه
translatable قابل تعبیر
advisable قابل توصیه
analogous قابل قیاس
analogous قابل مقایسه
detachable قابل تجزیه
detachable قابل تفکیک
combustible قابل اشتعال
combustible قابل احتراق
transmissive قابل انتقال
transmittable قابل پراکنی
transmutable قابل تبدیل
grindable قابل سایش
negligible قابل فراموشی
tractile قابل کشش
audible قابل شنوایی
audible قابل شنیدن
viable قابل دوام
perceptible قابل درک
increasable قابل ازدیاد
tractile قابل اتساع
attributable قابل اسناد
practicable قابل اجرا
admirable <adj.> قابل تحسین
admirable <adj.> قابل پسند
verifiable قابل بازبینی
verifiable قابل رسیدگی
negligible قابل اغماض
variant قابل تغییر
inspirable قابل تنفس
acceptable قابل قبول
mobile قابل حرکت
handy <adj.> قابل استفاده
handiest قابل استفاده
handier قابل استفاده
limpsy قابل انحناء
admissible قابل قبول
limsy قابل انحناء
distinct قابل تشخیص
discernible قابل تشخیص
discernible قابل تمیز
livable قابل زیستن
livable قابل معاشرت
redeemable قابل ابتیاع
mobile قابل تحرک
mobiles قابل حرکت
limpsey قابل انحناء
passable قابل عبور
passable قابل قبول
believable قابل قبول
arguably قابل بحث
arguable قابل بحث
publishable قابل نشر
leviable قابل تحمیل
licensable قابل اجازه
pursuable قابل تعقیب
prosecutable قابل تعقیب
limit of inflammability حد قابل اشتعال
transferable قابل انتقال
transferable قابل ورابری
objectionable قابل اعتراض
livable قابل زندگی
liveable قابل زیستن
sociable قابل معاشرت
adaptable قابل توافق
tolerable قابل قبول
tolerable قابل تحمل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com