English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
spareable قابل امساک
Other Matches
flinch امساک
chariness امساک
flinched امساک
flinches امساک
parsimony امساک
flinching امساک
forbearance تحمل امساک
abstemiousness پرهیز و امساک
abstemiously با پرهیز و امساک
abstinence;or abstinency امساک ریاضت
forbears امساک کردن خودداری کردن از
scrimp امساک کردن خست کردن
forbear امساک کردن خودداری کردن از
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sensible قابل درک قابل رویت
adducible قابل اضهار قابل ارائه
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
achievable قابل وصول قابل تفریق
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
observable قابل مشاهده قابل گفتن
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
presumable قابل استنباط قابل استفاده
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
combustible قابل سوزش قابل تراکم
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
presentable قابل معرفی قابل ارائه
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
capable قابل
acceptor قابل
ablest قابل
able قابل
abler قابل
soluble قابل حل
incapable نا قابل
thorough paced قابل
solvable قابل حل
qualified قابل
apt قابل
dissoluble قابل حل
sensible قابل حس
good قابل
extendable قابل تعمیم
persuadable قابل تشویق
supposable قابل فرض
operable قابل علاج
operable قابل درمان
inhabitable قابل سکنی
elastic قابل ارتجاع
pardoable قابل عفو
newsworthy قابل انتشار
opens قابل بحث
partible قابل افراز
open cheque چک قابل انتقال
mobilizable قابل تجهیز
numerable قابل شمارش
extendable قابل تمدید
pasturable قابل چرا
namable قابل ذکر
multiplicable قابل تکثیر
knowable قابل دانستن
open قابل بحث
observable قابل مراعات
divisible قابل تقسیم
nota bene قابل توجه
opened قابل بحث
multipliable قابل تکثیر
moveable قابل تغییر
omissible قابل حذف
moot قابل بحث
mistakable قابل اشتباه
mibeable قابل استخراج
interconvertible قابل تبدیل
investigable قابل رسیدگی
inventible قابل اختراع
inventible قابل جعل
trustworthy قابل اعتماد
irrecusable غیر قابل رد
pivoting قابل چرخش
enforceable قابل اجرا
enforceable قابل اجراء
digestible قابل هضم
irrigable قابل ابیاری
judicable قابل قضاوت
justiciable قابل دادرسی
insurable قابل بیمه
inspirable قابل تنفس
inquirable قابل تحقیق
imaginable قابل درک
increasable قابل ازدیاد
detectable قابل کشف
justifiable قابل توجیه
inferable قابل استنباط
inferible قابل استنباط
inflamable قابل اشتعال
noticeable قابل توجه
inflective قابل صرف
inflexional قابل صرف
inheritable قابل توارث
regrettable قابل تاسف
inoculable قابل تلقیح
kenspeckle قابل شناسایی
leviable قابل تحمیل
licensable قابل اجازه
negotiating قابل انتقال
negotiates قابل انتقال
negotiated قابل انتقال
negotiate قابل انتقال
maintainable قابل نگاهداری
medicable قابل معالجه
meltable قابل ذوب
mentionable قابل ذکر
merchantable قابل معامله
merchantable قابل فروش
separable قابل تفکیک
eligible قابل انتخاب
macroscopic قابل رویت
drinkable قابل اشامیدن
limit of inflammability حد قابل اشتعال
limpsey قابل انحناء
limpsy قابل انحناء
limsy قابل انحناء
livable قابل زیستن
livable قابل معاشرت
livable قابل زندگی
liveable قابل زیستن
liveable قابل معاشرت
liveable قابل زندگی
selectively قابل انتخاب
selective قابل انتخاب
machinable قابل تراش
minable قابل استخراج
piceous قابل اشتعال
comprehensible قابل درک
venial قابل عفو
removable قابل رفع
remarkable قابل توجه
removable قابل انتقال
serviceable قابل استفاده
expendable قابل خرج
removable قابل عزل
realizable قابل تحقق
realizable قابل درک
sociable قابل معاشرت
adaptable قابل توافق
tolerable قابل قبول
tolerable قابل تحمل
remissible قابل اغماض
remediable قابل علاج
remittable قابل پرداخت
intelligible قابل درک
potable قابل شرب
intelligible قابل فهم
reconcilable قابل تلفیق
recoupable قابل جبران
refillable قابل تعویض
reflexible قابل انعکاس
refractile قابل انکسار
refrangible قابل انکسار
registrable قابل ثبت
regulable قابل تعدیل
reimbursable قابل پرداخت
renderable قابل ارائه
flammable قابل اشتعال
inflammable قابل اشتعال
restorable قابل اعاده
returnable قابل برگشت
culpable قابل مجازات
revealable قابل مکاشفه
revocable قابل فسخ
preferable قابل ترجیح
revocable قابل برگشت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com