Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
fissile
قابل انشقاق
Other Matches
fission process
فرایند انشقاق پروسه انشقاق
fission
انشقاق
forkedness
انشقاق
fission product
محصول انشقاق
fission process
مرحله انشقاق
fission process
روند انشقاق
fissility
قابلیت انشقاق
nuclear fission
انشقاق هستهای
split phase
انشقاق فاز
split pole converter
تبدیل گر با انشقاق قطب
quadruple fission
انشقاق چهار برابر
split phase motor
موتور با انشقاق فاز
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
sensible
قابل درک قابل رویت
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
achievable
قابل وصول قابل تفریق
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
incapable
نا قابل
thorough paced
قابل
capable
قابل
apt
قابل
qualified
قابل
soluble
قابل حل
acceptor
قابل
dissoluble
قابل حل
good
قابل
solvable
قابل حل
ablest
قابل
abler
قابل
able
قابل
sensible
قابل حس
transferable
قابل ورابری
changeable
قابل تغییر
procurable
قابل حصول
transferable
قابل انتقال
crescive
قابل رشد
traceable
قابل تعقیب
licensable
قابل اجازه
passable
قابل قبول
tractile
قابل اتساع
indictable
<adj.>
قابل تنبه
tractile
قابل کشش
limit of inflammability
حد قابل اشتعال
amenable
قابل جوابگویی
passable
قابل عبور
leviable
قابل تحمیل
believable
قابل قبول
arguably
قابل بحث
transformative
قابل تغییر
kenspeckle
قابل شناسایی
cultivable
قابل کشت
arguable
قابل بحث
acceptable
قابل قبول
justiciable
قابل دادرسی
acceptable
قابل پذیرش
judicable
قابل قضاوت
plausible
قابل استماع
criticizable
قابل انتقاد
translatable
قابل ترجمه
liable
قابل اطمینان
accountable
قابل توضیح
recoverable
قابل وصول
obtainable
قابل حصول
crystallizable
قابل تبلور
contestable
قابل اعتراض
supportable
قابل تحمل
supposable
قابل فرض
controllable
قابل کنترل
liveable
قابل زندگی
swimmable
قابل شناوری
controvertible
قابل اعتراض
controvertible
قابل مباحثه
liveable
قابل معاشرت
liveable
قابل زیستن
temptable
قابل اغوا
terminable
<adj.>
قابل فسخ
superposable
قابل انطباق
superimposable
قابل تزاید
superimposable
قابل تحمیل
spareable
قابل امساک
continuable
قابل ادامه
observable
قابل مراعات
knowable
قابل دانستن
contractile
قابل انقباض
statutable
قابل تقنین
contradictable
قابل تکذیب
suable
قابل پیگرد
submergible
قابل فروکردن در اب
controllable
قابل نظارت
submersible
قابل شناوری
superimposable
قابل اضافه
limsy
قابل انحناء
elastic
قابل ارتجاع
divisible
قابل تقسیم
considerable
قابل توجه
to come into operation
قابل اجراشدن
conveyable
قابل انتقال
employable
قابل استخدام
conveyable
قابل رساندن
correctable
قابل تصحیح
emendable
قابل تصحیح
limpsy
قابل انحناء
limpsey
قابل انحناء
pitiable
قابل ترحم
titratable
قابل عیارگیری
to take effect
قابل اجراشدن
extendable
قابل تمدید
livable
قابل زندگی
newsworthy
قابل انتشار
thankworthy
قابل سپاسگزاری
livable
قابل معاشرت
thinkable
قابل فکر
livable
قابل زیستن
to come into effect
قابل اجراشدن
opens
قابل بحث
opened
قابل بحث
open
قابل بحث
extendable
قابل تعمیم
traceable
قابل ردیابی
realizable
قابل تحقق
permeable
قابل نفوذ
irrecusable
غیر قابل رد
dirigible
قابل هدایت
discountable
قابل کسر
discoverable
قابل کشف
discriminable
قابل تمیز
discussable
قابل بحث
discussible
قابل بحث
dislikable
قابل تنفر
dislikeable
قابل تنفر
displaceable
قابل تغییر
vaporizable
قابل تبخیر
culpable
قابل مجازات
utilizable
<adj.>
قابل مصرف
reversible
قابل نقض
realizable
قابل درک
handy
<adj.>
قابل استفاده
sociable
قابل معاشرت
diffusible
قابل انتشار
adaptable
قابل توافق
tolerable
قابل قبول
tolerable
قابل تحمل
flammable
قابل اشتعال
inflammable
قابل اشتعال
dilatable
قابل اتساع
excitable
قابل تحریک
applicable
قابل اطلاق
applicable
قابل اجراء
diminishable
قابل کاستن
variative
قابل تغییر
preferable
قابل ترجیح
warrantable
قابل گواهی
dubitable
قابل تردید
willable
قابل اراده
insurable
قابل بیمه
inspirable
قابل تنفس
willable
قابل اعمال
willable
قابل ارث
winnable
قابل فتح
inquirable
قابل تحقیق
excusable
قابل عفو
inoculable
قابل تلقیح
pardonable
قابل عفو
pardonable
قابل بخشیدن
forgivable
قابل عفو
interconvertible
قابل تبدیل
investigable
قابل رسیدگی
substantial
قابل توجه
vibratile
قابل اهتزاز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com