English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
exterminable قابل انقراض
Other Matches
overthrow انقراض
overthrown انقراض
overthrowing انقراض
overthrew انقراض
overthrows انقراض
extinction انقراض
biological extinction انقراض زیستی
verthrow موقوف سازی انقراض
exterminative مایه انهدام یا انقراض
exterminatory اسباب نابودی مایه انهدام یا انقراض نابودسازنده
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
presumable قابل استنباط قابل استفاده
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
adducible قابل اضهار قابل ارائه
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
sensible قابل درک قابل رویت
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
observable قابل مشاهده قابل گفتن
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
combustible قابل سوزش قابل تراکم
achievable قابل وصول قابل تفریق
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
presentable قابل معرفی قابل ارائه
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
thorough paced قابل
apt قابل
incapable نا قابل
capable قابل
good قابل
sensible قابل حس
qualified قابل
ablest قابل
abler قابل
able قابل
dissoluble قابل حل
soluble قابل حل
acceptor قابل
solvable قابل حل
opened قابل بحث
expansile قابل انبساط
open قابل بحث
dividable قابل تقسیم
distributable قابل توزیع
extendable قابل تمدید
extendable قابل تعمیم
opens قابل بحث
remissible قابل اغماض
removable قابل رفع
elastic قابل ارتجاع
exhalable قابل تبخیر
newsworthy قابل انتشار
removable قابل انتقال
substitutable قابل تعویض
voidable <adj.> قابل ابطال
reproachable قابل توبیخ
reproducible قابل تکثیر
expandable قابل انبساط
voidable <adj.> قابل لغو
divisible قابل تقسیم
translatable قابل ترجمه
pitiable قابل ترحم
vibratile قابل اهتزاز
displaceable قابل تغییر
extractable قابل کشیدن
extractible قابل استخراج
extractive قابل کشیدن
on hand <idiom> قابل دسترس
dislikeable قابل تنفر
digestible قابل هضم
changeable قابل تغییر
disputable قابل بحث
extensile قابل تعمیم
expellable قابل اخراج
expessible قابل بیان
expessible قابل فهماندن
distillable قابل تقطیر
knowable قابل دانستن
considerable قابل توجه
explainable قابل شرح
employable قابل استخدام
extensible قابل تمدید
extensile قابل بسط
extensile قابل کشش
discernible قابل تمیز
voidable <adj.> قابل فسخ
repairable قابل جبران
effable قابل تغییر
warrantable قابل گواهی
negotiate قابل انتقال
negotiated قابل انتقال
negotiates قابل انتقال
negotiating قابل انتقال
eligible قابل انتخاب
observable قابل مراعات
reparable قابل جبران
wirable قابل مخابره
erodible قابل فرسایش
winnable قابل فتح
erodible قابل سایش
eludible قابل گریز
rentable قابل اجاره
enforcible قابل اجرا
effaceable قابل زدودن
eradicable قابل استیصال
renderable قابل ارائه
willable قابل اراده
willable قابل اعمال
willable قابل ارث
erectile قابل نعوظ
worshipful قابل پرستش
worthy of note قابل ملاحظه
writable قابل درج
separable قابل تفکیک
executory قابل اجرا
exepandable قابل توسعه
exercisable قابل تمرین
dubitable قابل تردید
selective قابل انتخاب
selectively قابل انتخاب
replaceable قابل تعویض
executable قابل اجرا
removable قابل عزل
evaporable قابل تبخیر
evocable قابل احضار
exactable قابل تحمیل
exactable قابل مطالبه
examinable قابل امتحان
exchangeable قابل مبادله
excludable قابل استثناء
representable قابل عرضه
repeatable قابل تکرار
drinkable قابل اشامیدن
registrable قابل ثبت
remarkable قابل توجه
grindable قابل سایش
serviceable قابل استفاده
expendable قابل خرج
guidable قابل راهنمایی
realizable قابل تحقق
realizable قابل درک
sociable قابل معاشرت
adaptable قابل توافق
tolerable قابل قبول
tolerable قابل تحمل
flammable قابل اشتعال
inflammable قابل اشتعال
healable قابل ملاحظه
grantable قابل اهداء
venial قابل عفو
fracturable قابل شکست
fracturable قابل انکسار
refrangible قابل انکسار
refractile قابل انکسار
fungible قابل تعویض
fusil قابل ذوب
fusile قابل ذوب
reflexible قابل انعکاس
refillable قابل تعویض
gasifiable قابل تبخیرgasworks
generable قابل تعمیم
generable قابل تولید
get at able قابل حصول
governable قابل حکومت
excitable قابل تحریک
applicable قابل اطلاق
substantial قابل توجه
imaginal قابل درک
reclaimable قابل استرداد
receivable قابل قبول
actionable <adj.> قابل تنبه
chargeable <adj.> قابل تنبه
culpable <adj.> قابل تنبه
impugnable قابل اعتراض
exportable قابل صدور
indictable <adj.> قابل تنبه
penal <adj.> قابل تنبه
punishable <adj.> قابل تنبه
rebuttable presumptions احکام قابل رد
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com