Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English
Persian
fracturable
قابل انکسار
refractile
قابل انکسار
refrangible
قابل انکسار
Other Matches
refrangibility
قابلیت انکسار انکسار پذیری
diffraction
انکسار
fracture
انکسار
deflections
انکسار
deflection
انکسار
fractured
انکسار
fracturing
انکسار
fractures
انکسار
refraction
انکسار
refract
انکسار
refracted
انکسار
refracting
انکسار
refracts
انکسار
index of fraction
ضریب انکسار
double refraction
انکسار مضاعف
birefringence
انکسار مضاعف
refractometer
انکسار سنج
refractivity
حالت انکسار
index of refraction
ضریب انکسار
double refraction
انکسار دوبل
catadioptrics
مبحث انعکاس و انکسار نور
dioptrics
مبحث انکسار نور در اجسام شفاف
isometropia
تشابه انکسار نور دردو چشم
iceland spar
کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
skiascope
اسبابی برای اندازه گیری قدرت انکسار نور در شبکیه
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
diffraction
تجزیه نور در اثر تداخل انحنای نور انکسار نور
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
sensible
قابل درک قابل رویت
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
achievable
قابل وصول قابل تفریق
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
soluble
قابل حل
incapable
نا قابل
ablest
قابل
thorough paced
قابل
able
قابل
qualified
قابل
acceptor
قابل
good
قابل
dissoluble
قابل حل
capable
قابل
abler
قابل
solvable
قابل حل
sensible
قابل حس
apt
قابل
negotiate
قابل انتقال
negotiated
قابل انتقال
drinkable
قابل اشامیدن
maintainable
قابل نگاهداری
negotiates
قابل انتقال
medicable
قابل معالجه
selectively
قابل انتخاب
merchantable
قابل معامله
merchantable
قابل فروش
permeable
قابل نفوذ
negotiating
قابل انتقال
respirable
قابل تنفس
mentionable
قابل ذکر
eligible
قابل انتخاب
meltable
قابل ذوب
selective
قابل انتخاب
macroscopic
قابل رویت
multipliable
قابل تکثیر
knowable
قابل دانستن
nota bene
قابل توجه
numerable
قابل شمارش
omissible
قابل حذف
open cheque
چک قابل انتقال
operable
قابل علاج
operable
قابل درمان
pardoable
قابل عفو
applicable
قابل اطلاق
pasturable
قابل چرا
partible
قابل افراز
observable
قابل مراعات
applicable
قابل اجراء
namable
قابل ذکر
mibeable
قابل استخراج
reversible
قابل نقض
reproducible
قابل تکثیر
minable
قابل استخراج
mistakable
قابل اشتباه
mobilizable
قابل تجهیز
moot
قابل بحث
moveable
قابل تغییر
separable
قابل تفکیک
multiplicable
قابل تکثیر
machinable
قابل تراش
inventible
قابل جعل
revealable
قابل مکاشفه
inflamable
قابل اشتعال
inflective
قابل صرف
justifiable
قابل توجیه
returnable
قابل برگشت
inflexional
قابل صرف
inhabitable
قابل سکنی
inoculable
قابل تلقیح
inquirable
قابل تحقیق
inspirable
قابل تنفس
livable
قابل معاشرت
insurable
قابل بیمه
revocable
قابل فسخ
revocable
قابل برگشت
sailable
قابل کشتیرانی
apparent
قابل رویت
substantial
قابل توجه
preferable
قابل ترجیح
revokable
قابل فسخ
culpable
قابل مجازات
imaginable
قابل درک
detectable
قابل کشف
inferable
قابل استنباط
inferible
قابل استنباط
revocable
قابل رجوع
noticeable
قابل توجه
interconvertible
قابل تبدیل
enforceable
قابل اجراء
digestible
قابل هضم
limit of inflammability
حد قابل اشتعال
limpsey
قابل انحناء
limpsy
قابل انحناء
limsy
قابل انحناء
livable
قابل زیستن
livable
قابل زندگی
resistible
قابل مقاومت
reprouducible
قابل تولیدیاتناسل
liveable
قابل زیستن
liveable
قابل معاشرت
enforceable
قابل اجرا
licensable
قابل اجازه
leviable
قابل تحمیل
investigable
قابل رسیدگی
inventible
قابل اختراع
sociable
قابل معاشرت
restorable
قابل اعاده
regrettable
قابل تاسف
irrecusable
غیر قابل رد
irrigable
قابل ابیاری
trustworthy
قابل اعتماد
judicable
قابل قضاوت
justiciable
قابل دادرسی
pivoting
قابل چرخش
kenspeckle
قابل شناسایی
liveable
قابل زندگی
remarkable
قابل توجه
quodlibet
نکته قابل
quoteworthy
قابل اقتباس
ratable
قابل ارزیابی
rebuttable
قابل رو کردن
rebuttable presumptions
احکام قابل رد
distinct
قابل تشخیص
discernible
قابل تشخیص
discernible
قابل تمیز
receivable
قابل قبول
reclaimable
قابل استرداد
reclaimable
قابل احیاء
quizzable
قابل ریشخند
admissible
قابل قبول
transferable
قابل انتقال
transferable
قابل ورابری
serviceable
قابل استفاده
mobiles
قابل تحرک
mobiles
قابل حرکت
mobile
قابل تحرک
repeatable
قابل تکرار
mobile
قابل حرکت
publishable
قابل نشر
purchasable
قابل خریداری
handiest
قابل استفاده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com