Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
vibratile
قابل اهتزاز
Other Matches
vibration
اهتزاز
wafture
اهتزاز
aflutter
در اهتزاز
swings
اهتزاز
vibratility
اهتزاز
vibrational
اهتزاز
fluttery
اهتزاز
swing
اهتزاز
vibrative
در اهتزاز
vibratory
در اهتزاز
wafta
اهتزاز
flickering
در اهتزاز
pulsation
اهتزاز تپش
kaleidophone
اهتزاز نما
nutation
اهتزاز زمین
flag-waving
اهتزاز پرچم
fly
در اهتزاز بودن
jarring
به اهتزاز دراوردن
flag waving
اهتزاز پرچم
flutters
لرزش اهتزاز
fluttering
لرزش اهتزاز
fluttered
لرزش اهتزاز
flutter
لرزش اهتزاز
jarring
در اهتزاز بودن پرچم
sway
اهتزاز سلطه حکومت کردن
sways
اهتزاز سلطه حکومت کردن
streamers
نوار یاپرچم درحال اهتزاز
streamer
نوار یاپرچم درحال اهتزاز
swayed
اهتزاز سلطه حکومت کردن
waff
اهتزاز پرچم یا هر چیزدیگری برای علامت دادن
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
sensible
قابل درک قابل رویت
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
achievable
قابل وصول قابل تفریق
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
dissoluble
قابل حل
acceptor
قابل
incapable
نا قابل
qualified
قابل
soluble
قابل حل
solvable
قابل حل
good
قابل
abler
قابل
sensible
قابل حس
apt
قابل
thorough paced
قابل
able
قابل
capable
قابل
ablest
قابل
removable
قابل رفع
promotable
قابل ترویج
propagable
قابل تکثیر
pronounceable
قابل تلفظ
negotiable
قابل مذاکره
adjustable
قابل تطبیق
negotiable
قابل انتقال
renderable
قابل ارائه
negotiable
قابل معامله
removable
قابل عزل
removable
قابل انتقال
remediable
قابل علاج
adjustable
قابل تنظیم
propagable
قابل ترویج
rentable
قابل اجاره
detectable
قابل کشف
reproducible
قابل تکثیر
reprouducible
قابل تولیدیاتناسل
resistible
قابل مقاومت
respirable
قابل تنفس
restorable
قابل اعاده
returnable
قابل برگشت
justifiable
قابل توجیه
revealable
قابل مکاشفه
noticeable
قابل توجه
revocable
قابل فسخ
reproachable
قابل توبیخ
imaginable
قابل درک
producible
قابل تولید
preventible
قابل جلوگیری
repairable
قابل جبران
preventable
قابل جلوگیری
reparable
قابل جبران
prescriptible
قابل تجویز
pregnable
قابل ابستنی
apparent
قابل رویت
repeatable
قابل تکرار
replaceable
قابل تعویض
predicable
قابل اسناد
substitutable
قابل تعویض
representable
قابل عرضه
revocable
قابل برگشت
remissible
قابل اغماض
ratable
قابل ارزیابی
receivable
قابل قبول
reclaimable
قابل استرداد
verifiable
قابل بازبینی
verifiable
قابل رسیدگی
negligible
قابل اغماض
negligible
قابل فراموشی
reclaimable
قابل احیاء
reconcilable
قابل تلفیق
recoupable
قابل جبران
inoculable
قابل تلقیح
admirable
<adj.>
قابل پسند
quoteworthy
قابل اقتباس
audible
قابل شنوایی
audible
قابل شنیدن
arable
قابل کشتکاری
viable
قابل دوام
perceptible
قابل درک
rebuttable
قابل رو کردن
quodlibet
نکته قابل
rebuttable presumptions
احکام قابل رد
navigable
قابل کشتیرانی
attributable
قابل اسناد
practicable
قابل اجرا
admirable
<adj.>
قابل تحسین
registered
قابل اهمیت
quizzable
قابل ریشخند
quenchable
قابل جلوگیری
detachable
قابل تفکیک
combustible
قابل اشتعال
pursuable
قابل تعقیب
combustible
قابل احتراق
reimbursable
قابل پرداخت
remittable
قابل پرداخت
sustainable
قابل تحمل
variant
قابل تغییر
prosecutable
قابل تعقیب
propagable
قابل تبلیغ
reasonable
قابل قبول
detachable
قابل تجزیه
analogous
قابل مقایسه
refillable
قابل تعویض
purchasable
قابل خریداری
reflexible
قابل انعکاس
predictable
قابل پیشگویی
predictably
قابل پیشگویی
refractile
قابل انکسار
refrangible
قابل انکسار
registrable
قابل ثبت
regulable
قابل تعدیل
moot
قابل بحث
publishable
قابل نشر
advisable
قابل توصیه
analogous
قابل قیاس
identifiable
قابل شناسایی
pitiable
قابل ترحم
translatable
قابل ترجمه
translatable
قابل تعبیر
transmissive
قابل انتقال
transmittable
قابل پراکنی
transmutable
قابل تبدیل
transferable
قابل انتقال
transferable
قابل ورابری
mobiles
قابل تحرک
mobiles
قابل حرکت
mobile
قابل تحرک
mobile
قابل حرکت
transmutative
قابل تبدیل
handy
<adj.>
قابل استفاده
handiest
قابل استفاده
arguable
قابل بحث
arguably
قابل بحث
believable
قابل قبول
transformative
قابل تغییر
changeable
قابل تغییر
amenable
قابل جوابگویی
plausible
قابل استماع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com