Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
grantable
قابل اهداء
Other Matches
dedication
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedications
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
donation
اهداء
donations
اهداء
grants
اهداء
granted
اهداء
dedications
اهداء
dedication
اهداء
grant
اهداء
presented
اهداء کردن
granter
اهداء کننده
grantor
اهداء کننده
donating
اهداء کردن
present
اهداء کردن
donate
اهداء کردن
donated
اهداء کردن
donates
اهداء کردن
present
ره اورد اهداء
presenting
ره اورد اهداء
presented
ره اورد اهداء
presents
اهداء کردن
presenting
اهداء کردن
presents
ره اورد اهداء
to present oneself
[as]
خود را اهداء کردن
[بعنوان]
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
whole blood center
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
sensible
قابل درک قابل رویت
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
achievable
قابل وصول قابل تفریق
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
solvable
قابل حل
sensible
قابل حس
thorough paced
قابل
incapable
نا قابل
acceptor
قابل
abler
قابل
soluble
قابل حل
apt
قابل
good
قابل
dissoluble
قابل حل
able
قابل
capable
قابل
ablest
قابل
qualified
قابل
practical
<adj.>
قابل استفاده
confiscatable
قابل توقیف
admittable
قابل تصدیق
aceptive
قابل قبول
conformable
قابل توافق
controllable
قابل کنترل
controvertible
قابل اعتراض
acquirable
قابل حصول
admittable
قابل قبول
appeasable
قابل تسکین
practicals
قابل استفاده
adducible
قابل استدلال
warrantable
قابل گواهی
accomplishable
قابل اجرا
absolvable
قابل عفو
explosive
قابل انفجار
abrogable
قابل نسخ
abrogable
قابل الغاء
abatable
قابل تخفیف
reputable
قابل اطمینان
reputable
قابل شهرت
constructible
قابل ساختن
contractile
قابل انقباض
contestable
قابل اعتراض
contradictable
قابل تکذیب
absorbable
قابل جذب
conjecturable
قابل تخمین
conservable
قابل حفافت
consignable
قابل تفویض
consignable
قابل ارسال یا
construable
قابل تفسیر
controllable
قابل نظارت
condensible
قابل انقباض
acclimatable
قابل اعتیاد
acclamable
قابل تحسین
acceptance limit
حد قابل قبول
continuable
قابل ادامه
confiscable
قابل توقیف
committable
قابل ارتکاب
variative
قابل تغییر
commutable
قابل تغییر
compensable
قابل جبران
bailable
قابل ضمانت
awardable
قابل اعطاء
avertible
قابل دفع
augmentable
قابل افزایش
vibratile
قابل اهتزاز
assurable
قابل اطمینان
assimilable
قابل تجانس
assignability
قابل تعیین
assailable
قابل حمله
compensable
قابل پاداش
ascertainable
قابل تحقیق
communicable
قابل ابلاغ
blamable
قابل سرزنش
comestible
قابل خوردن
come at able
قابل وصول
combinable
قابل ترکیب
collectible
قابل وصول
collectable
قابل وصول
cognizable
قابل درک
cogitable
قابل تفکر
claimable
قابل مطالبه
claimable
قابل ادعا
citable
قابل ذکر
challengeable
قابل اعتراض
utilizable
<adj.>
قابل مصرف
caducity
قابل زوال
vaporizable
قابل تبخیر
arbitrable
قابل داوری
approvable
قابل تصویب
appropriative
قابل ضبط
analogical
قابل قیاس
voidable
<adj.>
قابل ابطال
analog
شی قابل قیاس
amerceable
قابل جریمه
amendable
قابل اصلاح
ameliorable
قابل اصلاح
alterable
قابل تغییر
voidable
<adj.>
قابل لغو
confinable
قابل حبس
confinable
قابل تحدید
alienable
قابل انتقال
ascribable
قابل اسناد
voidable
<adj.>
قابل فسخ
apodeictic
قابل توضیح
apodictic
قابل توضیح
apprehensible
قابل فهم
appraisable
قابل تقویم
applicatory
قابل اجراء
applaudable
قابل تحسین
compliable
قابل موافقت
condemnable
قابل اعتراض
appellable
قابل استیناف
appellable
قابل مراجعه
conductible
قابل انتقال
conductible
قابل هدایت
conductive
قابل هدایت
conferrable
قابل تفویض
appealable
قابل استیناف
aposematic
قابل گوشزد
affimable
قابل تصدیق
willable
قابل اراده
knowable
قابل دانستن
extendable
قابل تمدید
divisible
قابل تقسیم
considerable
قابل توجه
employable
قابل استخدام
pitiable
قابل ترحم
changeable
قابل تغییر
amenable
قابل جوابگویی
plausible
قابل استماع
liable
قابل اطمینان
accountable
قابل توضیح
recoverable
قابل وصول
procurable
قابل حصول
obtainable
قابل حصول
acceptable
قابل پذیرش
extendable
قابل تعمیم
open
قابل بحث
communicable
قابل ارتباط
actionable
<adj.>
قابل تنبه
chargeable
<adj.>
قابل تنبه
elastic
قابل ارتجاع
culpable
<adj.>
قابل تنبه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com