Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
fertilizable
قابل باروری
Other Matches
fecundity
باروری
fruition
باروری
productivity
باروری
fertility
باروری
productivity
حاصلخیزی باروری
fertility rate
نرخ باروری
autogamous
مربوط به لقاح یا باروری گل بوسیله گرده خودش
rhythm method
روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
teleutospore
هاگ کامل وبالغ قارچ در اخر دوره باروری
dichogamic
دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
dichogamous
دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
self fertility
خود باروری حاصلخیزی خود بخود
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
achievable
قابل وصول قابل تفریق
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
sensible
قابل درک قابل رویت
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
thorough paced
قابل
abler
قابل
able
قابل
good
قابل
dissoluble
قابل حل
solvable
قابل حل
capable
قابل
qualified
قابل
acceptor
قابل
soluble
قابل حل
ablest
قابل
sensible
قابل حس
apt
قابل
incapable
نا قابل
mentionable
قابل ذکر
minable
قابل استخراج
eligible
قابل انتخاب
meltable
قابل ذوب
mistakable
قابل اشتباه
mobilizable
قابل تجهیز
drinkable
قابل اشامیدن
medicable
قابل معالجه
maintainable
قابل نگاهداری
separable
قابل تفکیک
returnable
قابل برگشت
revealable
قابل مکاشفه
revocable
قابل فسخ
revocable
قابل رجوع
merchantable
قابل فروش
negotiate
قابل انتقال
negotiated
قابل انتقال
negotiates
قابل انتقال
revocable
قابل برگشت
mibeable
قابل استخراج
negotiating
قابل انتقال
restorable
قابل اعاده
respirable
قابل تنفس
operable
قابل درمان
reprouducible
قابل تولیدیاتناسل
reproducible
قابل تکثیر
permeable
قابل نفوذ
reproachable
قابل توبیخ
pardoable
قابل عفو
pasturable
قابل چرا
reversible
قابل نقض
partible
قابل افراز
operable
قابل علاج
open cheque
چک قابل انتقال
moot
قابل بحث
moveable
قابل تغییر
multipliable
قابل تکثیر
multiplicable
قابل تکثیر
namable
قابل ذکر
resistible
قابل مقاومت
observable
قابل مراعات
knowable
قابل دانستن
nota bene
قابل توجه
numerable
قابل شمارش
omissible
قابل حذف
elastic
قابل ارتجاع
scrutable
قابل درک
inhabitable
قابل سکنی
noticeable
قابل توجه
inheritable
قابل توارث
inoculable
قابل تلقیح
inquirable
قابل تحقیق
inspirable
قابل تنفس
insurable
قابل بیمه
regrettable
قابل تاسف
interconvertible
قابل تبدیل
investigable
قابل رسیدگی
negotiable
قابل مذاکره
inventible
قابل اختراع
inventible
قابل جعل
inflexional
قابل صرف
inflective
قابل صرف
inflamable
قابل اشتعال
apparent
قابل رویت
increasable
قابل ازدیاد
scrutable
قابل کشف
satiable
قابل اشباع
exportable
قابل صدور
salvageable
قابل نجات
sailable
قابل هوابری
imaginable
قابل درک
sailable
قابل کشتیرانی
detectable
قابل کشف
inferable
قابل استنباط
inferible
قابل استنباط
justifiable
قابل توجیه
irrecusable
غیر قابل رد
substantial
قابل توجه
limpsy
قابل انحناء
limsy
قابل انحناء
livable
قابل زیستن
livable
قابل معاشرت
revokable
قابل فسخ
livable
قابل زندگی
culpable
قابل مجازات
liveable
قابل زیستن
liveable
قابل معاشرت
liveable
قابل زندگی
machinable
قابل تراش
macroscopic
قابل رویت
selectively
قابل انتخاب
limpsey
قابل انحناء
limit of inflammability
حد قابل اشتعال
licensable
قابل اجازه
trustworthy
قابل اعتماد
merchantable
قابل معامله
pivoting
قابل چرخش
irrigable
قابل ابیاری
preferable
قابل ترجیح
judicable
قابل قضاوت
justiciable
قابل دادرسی
enforceable
قابل اجرا
enforceable
قابل اجراء
digestible
قابل هضم
kenspeckle
قابل شناسایی
leviable
قابل تحمیل
selective
قابل انتخاب
mobile
قابل حرکت
distinct
قابل تشخیص
discernible
قابل تشخیص
discernible
قابل تمیز
ratable
قابل ارزیابی
rebuttable
قابل رو کردن
rebuttable presumptions
احکام قابل رد
receivable
قابل قبول
reclaimable
قابل استرداد
reclaimable
قابل احیاء
redeemable
قابل ابتیاع
reconcilable
قابل تلفیق
quoteworthy
قابل اقتباس
quodlibet
نکته قابل
realizable
قابل تحقق
propagable
قابل ترویج
propagable
قابل تبلیغ
handy
<adj.>
قابل استفاده
prosecutable
قابل تعقیب
handiest
قابل استفاده
pursuable
قابل تعقیب
handier
قابل استفاده
publishable
قابل نشر
admissible
قابل قبول
purchasable
قابل خریداری
quenchable
قابل جلوگیری
quizzable
قابل ریشخند
reparable
قابل جبران
regulable
قابل تعدیل
reimbursable
قابل پرداخت
remittable
قابل پرداخت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com