Dictiornary-Farsi | قابل تجزیه تفسیر شدنی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (3 milliseconds)

English	Persian
construable	قابل تجزیه تفسیر شدنی


Other Matches

interpretable	قابل تفسیر تفسیر بردار
resolvable	تجزیه شدنی
resoluble	تجزیه شدنی
dissolvable	تجزیه شدنی
construable	قابل تفسیر
detachable	قابل تجزیه
decomposable	قابل تجزیه
invertible	وارونه شدنی قابل قلب
associable	قابل معاشرت متجانس شدنی
contractible	قابل انقباض جمع شدنی
solvable	واریز شدنی قابل پرداخت
fissionable	قابل تجزیه متلاشی شونده
analyzable	قابل تجزیه و تحلیل فرگشاپذیر
transpirable	قابل ترشح فاش شدنی رخنه پذیر
irresolvable	غیر قابل تجزیه جدا نشدنی
interpretations	تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretation	تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
implosion weapon	جنگ افزار اتمی حساس قابل انفجار با تجزیه اتمی
lapsable	سلب شدنی ساقط شدنی برگشتنی
downloadable	نوشتاری که در دیسک ذخیره شده است و قابل ارسال به چاپگر است و نیز ذخیره شدنی در RAM یا حافظه موقت
trainable	تربیت شدنی قطار شدنی
lapsible a	ساقط شدنی باطل شدنی
craft reimbursable supply	اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
perishable goods	کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
analysis staff	ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
spectrophotometry	اسپکتروفتومتر [در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
crater analysis	تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
paraphrasing	تفسیر
interpertation	تفسیر
paraphrases	تفسیر
commenting	تفسیر
commented	تفسیر
comment	تفسیر
postil	تفسیر
annotations	تفسیر
annotation	تفسیر
gloss	تفسیر
expositions	تفسیر
paraphrased	تفسیر
commentary	تفسیر
margent	تفسیر
readings	تفسیر
exposition	تفسیر
constructions	تفسیر
reading	تفسیر
commentaries	تفسیر
note	تفسیر
notes	تفسیر
paraphrase	تفسیر
observantion	تفسیر
noting	تفسیر
construction	تفسیر
construing	تفسیر
exegesis	تفسیر
exegeses	تفسیر
interpretations	تفسیر
renditions	تفسیر
rendition	تفسیر
interpretation	تفسیر
explanation	تفسیر
remarking	تفسیر
explanations	تفسیر
remark	تفسیر
remarks	تفسیر
remarked	تفسیر
translation	پچواک تفسیر
reinterpretation	تفسیر مجدد
commentary	تفسیر حقوقی
interpertation of laws	تفسیر قوانین
hermeneutic	علم تفسیر
hermeneutically	از راه تفسیر
interpretable	تفسیر کردنی
interpretability	قابلیت تفسیر
commentaries	تفسیر حقوقی
hermeneutics	علم تفسیر
demythologize	تفسیر نوشتن
troplogy	تفسیر مجازی
conture	تفسیر کردن
misconstruction	تفسیر نادرست
exegetic	وابسته به تفسیر
interpret	تفسیر کردن
translations	پچواک تفسیر
interpreted	تفسیر کردن
annotator	تفسیر نویس
interprets	تفسیر کردن
liberal interpretation	تفسیر ازاد
interpertation of a treaty	تفسیر معاهده
symbolic interpretation	تفسیر نمادی
literal interpretation	تفسیر ادبی
construction of a treaty	تفسیر معاهده
misconstructions	تفسیر نادرست
interpert	تفسیر کردن
versions	تفسیر نسخه
gloze	تفسیر کردن
zend	تفسیر اوستا
annotating	تفسیر نوشتن
annotates	تفسیر کردن
color	تفسیر ورزشی
misconstruing	بد تفسیر کردن
misconstrues	بد تفسیر کردن
annotates	تفسیر نوشتن
misconstrued	بد تفسیر کردن
annotated	تفسیر نوشتن
paraphrastically	ازراه تفسیر
annotate	تفسیر کردن
misconstrue	بد تفسیر کردن
annotate	تفسیر نوشتن
exegetics	علم تفسیر
broad interpretation	تفسیر موسع
interpreting	تفسیر کردن
make of something <idiom>	تفسیر کردن
exegetically	ازراه تفسیر
photo interpretation	تفسیر عکس
misinterpret	بد تفسیر کردن
narrow interpretation	تفسیر مضیق
version	تفسیر نسخه
misinterpreted	بد تفسیر کردن
misinterpreting	بد تفسیر کردن
annotating	تفسیر کردن
annotated	تفسیر کردن
expositorv	متضمن تفسیر
construes	تفسیر کردن
construed	تفسیر کردن
construe	تفسیر کردن
misinterprets	بد تفسیر کردن
postil	تفسیر کتاب مقدس
tropologic	دارای تفسیر اخلاقی
mystagogy	تفسیر رموز دینی
economic interpretation of history	تفسیر اقتصادی تاریخ
picture interpretation test	ازمون تفسیر تصاویر
photo geology	تفسیر عکسهای هوایی
symonds' picture study test	ازمون تفسیر تصاویرسایموندز
to read too much into	تفسیر ناموجه کردن
reinterpret	دوباره تفسیر کردن
misinterpreted	بغلط تفسیر کردن
misinterprets	بغلط تفسیر کردن
misinterpreting	بغلط تفسیر کردن
misinterpret	بغلط تفسیر کردن
annotating	شرح و تفسیر بازی شطرنج
annotates	شرح و تفسیر بازی شطرنج
spiritualize	بطور معنوی تفسیر کردن
midrash	تفسیر کتاب مقدس یهود
tropology	ترجمه یا تفسیر مجازی وروحانی
misconsture	بد تفسیر کردن دیر فهمیدن
annotate	شرح و تفسیر بازی شطرنج
annotated	شرح و تفسیر بازی شطرنج
friendly front end	طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item	وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
paraphrases	نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrased	نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrasing	نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrase	نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
photo interpretation	تفسیر عکس هوایی نقشه عکسی
rule of reason	تفسیر قانونی توام با سوء نیت
ramrod	خم شدنی
practicable <adj.>	شدنی
possible [doable, feasible] <adj.>	شدنی
manageable <adj.>	شدنی
water-soluble	حل شدنی در آب
workable <adj.>	شدنی
makeable <adj.>	شدنی
makable [spv. makeable] <adj.>	شدنی
solvency	حل شدنی
feasible <adj.>	شدنی
ramrods	خم شدنی
pracitcable	شدنی
resolvable	حل شدنی
doable	شدنی
executable <adj.>	شدنی
dissolvable	اب شدنی
possible	شدنی
solubility	حل شدنی
doable <adj.>	شدنی
contrivable <adj.>	شدنی
dissoluble	حل شدنی
feasible	شدنی
collapsible	له شدنی
solvable	حل شدنی
dissolvable	حل شدنی
makable <adj.>	شدنی
achievable <adj.>	شدنی
archival quality	مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
synthesis	استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
syntheses	استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
literality	صوری بودن عینیت تفسیر یا ترجمه لفظی
persuasible	تحریک شدنی
incorporation	یکی شدنی
appeasable	ارام شدنی
spoilable	خراب شدنی
erasable	پاک شدنی
effectual	انجام شدنی
exhaustible	تمام شدنی
penetrable	سوراخ شدنی
persuasible	ترغیب شدنی
superable	مغلوب شدنی
reducible	ساده شدنی
ductile	مفتول شدنی
perishability	نابود شدنی
retractable	جمع شدنی
acidifiable	اسیدی شدنی