English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
fermentable قابل تخمیر
Search result with all words
xylose قند متبلور وغیر قابل تخمیر
Other Matches
fermentation تخمیر
zymosis تخمیر
alcoholic fermentation تخمیر الکلی
fermentative تخمیر کننده
zymoscope تخمیر سنج
fermenter فرف تخمیر
zymogenic تخمیر کننده
acetic fermentation تخمیر سرکهای
fermentability قابلیت تخمیر
gyle fat فرف تخمیر
ferment ماده تخمیر مایه
fermenting ماده تخمیر مایه
ferments ماده تخمیر مایه
zymology مبحث تخمیر و شناسایی مخمرها
zymurgy مبحث عمل تخمیر در شیمی علمی
zymoscope دستگاه اندازه گیری قدرت تخمیر
malt liquor مشروبی شبیه ابجو که بامالت تخمیر میشود
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
observable قابل مشاهده قابل گفتن
adducible قابل اضهار قابل ارائه
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
presentable قابل معرفی قابل ارائه
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
combustible قابل سوزش قابل تراکم
sensible قابل درک قابل رویت
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
achievable قابل وصول قابل تفریق
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
presumable قابل استنباط قابل استفاده
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
dissoluble قابل حل
solvable قابل حل
incapable نا قابل
qualified قابل
thorough paced قابل
able قابل
sensible قابل حس
soluble قابل حل
abler قابل
ablest قابل
capable قابل
good قابل
acceptor قابل
apt قابل
recoupable قابل جبران
redeemable قابل ابتیاع
remissible قابل اغماض
dislikeable قابل تنفر
displaceable قابل تغییر
reconcilable قابل تلفیق
admittable قابل قبول
objectionable قابل اعتراض
regulable قابل تعدیل
intelligible قابل فهم
discriminable قابل تمیز
refillable قابل تعویض
reflexible قابل انعکاس
refrangible قابل انکسار
registrable قابل ثبت
intelligible قابل درک
comprehensible قابل درک
dislikable قابل تنفر
discussible قابل بحث
refractile قابل انکسار
remediable قابل علاج
vulnerable قابل حمله
discussable قابل بحث
remittable قابل پرداخت
reimbursable قابل پرداخت
recoverable قابل وصول
reclaimable قابل احیاء
predicable قابل اسناد
passable قابل عبور
passable قابل قبول
preventible قابل جلوگیری
dubitable قابل تردید
believable قابل قبول
arguably قابل بحث
arguable قابل بحث
producible قابل تولید
dividable قابل تقسیم
distributable قابل توزیع
distillable قابل تقطیر
promotable قابل ترویج
pronounceable قابل تلفظ
acceptable قابل قبول
pregnable قابل ابستنی
prescriptible قابل تجویز
effable قابل تغییر
changeable قابل تغییر
amenable قابل جوابگویی
plausible قابل استماع
preventable قابل جلوگیری
liable قابل اطمینان
accountable قابل توضیح
procurable قابل حصول
obtainable قابل حصول
acceptable قابل پذیرش
propagable قابل تکثیر
propagable قابل ترویج
admissible قابل قبول
quenchable قابل جلوگیری
disputable قابل بحث
quizzable قابل ریشخند
quodlibet نکته قابل
quoteworthy قابل اقتباس
ratable قابل ارزیابی
rebuttable قابل رو کردن
distinct قابل تشخیص
discernible قابل تشخیص
discernible قابل تمیز
rebuttable presumptions احکام قابل رد
receivable قابل قبول
purchasable قابل خریداری
handier قابل استفاده
propagable قابل تبلیغ
prosecutable قابل تعقیب
transferable قابل ورابری
mobiles قابل تحرک
mobiles قابل حرکت
mobile قابل تحرک
mobile قابل حرکت
pursuable قابل تعقیب
publishable قابل نشر
handy <adj.> قابل استفاده
adducible قابل استدلال
handiest قابل استفاده
reclaimable قابل استرداد
removable قابل رفع
salvageable قابل نجات
recommendable قابل توصیف
analogical قابل قیاس
describable قابل توصیف
descendible قابل انتقال
descendible قابل نزول
shippable قابل ارسال
derivable قابل اشتقاق
excusable قابل عفو
apodeictic قابل توضیح
pardonable قابل عفو
pardonable قابل بخشیدن
apodictic قابل توضیح
analog شی قابل قیاس
sellable قابل فروش
despisable قابل استحقار
alterable قابل تغییر
satiable قابل اشباع
scrutable قابل کشف
scrutable قابل درک
exportable قابل صدور
detachable bottom کف قابل تفکیک
ameliorable قابل اصلاح
searchable قابل جستجو
amendable قابل اصلاح
seaworthy قابل دریانوردی
amerceable قابل جریمه
seeable قابل دید
forgivable قابل عفو
forgivable قابل بخشایش
aposematic قابل گوشزد
appeasable قابل تسکین
submersible قابل شناوری
appellable قابل مراجعه
solids قابل اطمینان
solid قابل اطمینان
superimposable قابل اضافه
superimposable قابل تحمیل
superimposable قابل تزاید
superposable قابل انطباق
supportable قابل تحمل
supposable قابل فرض
swimmable قابل شناوری
submergible قابل فروکردن در اب
suable قابل پیگرد
deportable قابل تبعید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com