English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (14 milliseconds)
English Persian
extendable قابل تعمیم
extensile قابل تعمیم
generable قابل تعمیم
Search result with all words
extensible قابلیت تمدید قابل تعمیم
Other Matches
extensions تعمیم
generalizations تعمیم
popularization تعمیم
universalization تعمیم
extension تعمیم
generalisations تعمیم
generalization تعمیم
genbraliztion تعمیم
generalised تعمیم دادن
fallacy of composition تعمیم نادرست
generalises تعمیم دادن
overgeneralization تعمیم افراطی
generalized تعمیم یافته
extend تعمیم دادن
stimulus generalization تعمیم محرک
generalizability تعمیم پذیری
response generalization تعمیم پاسخ
extends تعمیم دادن
extending تعمیم دادن
generalizing تعمیم دادن
generalising تعمیم دادن
generalize تعمیم دادن
generalizes تعمیم دادن
generalized coordinates مختصات تعمیم یافته
generalized routine روال تعمیم یافته
extend the maining of مفهومی را تعمیم دادن
sort merge program پردازش تعمیم یافته
generalized force نیروی تعمیم یافته
generalized inhibitory potential پتانسیل بازداشتی تعمیم یافته
generalized reinforcer تقویت کننده تعمیم یافته
distribute تقسیم کردن تعمیم دادن
distributes تقسیم کردن تعمیم دادن
distributing تقسیم کردن تعمیم دادن
extrapolation ادامه روند تعمیم دهی
generalized function تابع تعمیم یافته [ریاضی]
Distribution تابع تعمیم یافته [ریاضی]
extrapolations ادامه روند تعمیم دهی
generalized planning برنامه ریزی تعمیم یافته
vulgarization تعمیم چیزی بزبان ساده
university extension تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
interoperability قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
sensible قابل درک قابل رویت
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
observable قابل مشاهده قابل گفتن
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
achievable قابل وصول قابل تفریق
presumable قابل استنباط قابل استفاده
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
combustible قابل سوزش قابل تراکم
presentable قابل معرفی قابل ارائه
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
adducible قابل اضهار قابل ارائه
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
abler قابل
ablest قابل
able قابل
thorough paced قابل
soluble قابل حل
sensible قابل حس
dissoluble قابل حل
apt قابل
solvable قابل حل
acceptor قابل
good قابل
incapable نا قابل
qualified قابل
capable قابل
objectionable قابل اعتراض
discernible قابل تشخیص
scrutable قابل درک
audible قابل شنیدن
combustible قابل احتراق
viable قابل دوام
perceptible قابل درک
attributable قابل اسناد
combustible قابل اشتعال
inhabitable قابل سکنی
sellable قابل فروش
variant قابل تغییر
suable قابل پیگرد
searchable قابل جستجو
seaworthy قابل دریانوردی
predictably قابل پیشگویی
predictable قابل پیشگویی
seeable قابل دید
navigable قابل کشتیرانی
arable قابل کشتکاری
practicable قابل اجرا
sustainable قابل تحمل
spareable قابل امساک
verifiable قابل بازبینی
soundable قابل ایجادصوت
discernible قابل تمیز
soiothfast قابل اعتماد
redeemable قابل ابتیاع
verifiable قابل رسیدگی
registered قابل اهمیت
negligible قابل فراموشی
soluble oil روغن قابل حل
statutable قابل تقنین
detachable قابل تفکیک
admirable <adj.> قابل تحسین
admirable <adj.> قابل پسند
shippable قابل ارسال
detachable قابل تجزیه
analogous قابل مقایسه
analogous قابل قیاس
advisable قابل توصیه
negligible قابل اغماض
identifiable قابل شناسایی
audible قابل شنوایی
reproducible قابل تکثیر
reprouducible قابل تولیدیاتناسل
acquirable قابل حصول
aceptive قابل قبول
resistible قابل مقاومت
accomplishable قابل اجرا
acclimatable قابل اعتیاد
acclamable قابل تحسین
respirable قابل تنفس
acceptance limit حد قابل قبول
intelligible قابل درک
absorbable قابل جذب
reproachable قابل توبیخ
representable قابل عرضه
substitutable قابل تعویض
alienable قابل انتقال
intelligible قابل فهم
renderable قابل ارائه
rentable قابل اجاره
repairable قابل جبران
affimable قابل تصدیق
admittable قابل تصدیق
admittable قابل قبول
reparable قابل جبران
repeatable قابل تکرار
replaceable قابل تعویض
adducible قابل استدلال
absolvable قابل عفو
restorable قابل اعاده
abrogable قابل نسخ
allowable قابل استفاده
allowable قابل قبول
revocable قابل برگشت
revocable قابل رجوع
pliable قابل انعطاف
revokable قابل فسخ
sailable قابل کشتیرانی
sailable قابل هوابری
salvageable قابل نجات
satiable قابل اشباع
adjustable قابل تطبیق
adjustable قابل تنظیم
profitable قابل استفاده
reputable قابل شهرت
revocable قابل فسخ
abrogable قابل الغاء
abatable قابل تخفیف
reputable قابل اطمینان
comprehensible قابل درک
vulnerable قابل حمله
returnable قابل برگشت
explosive قابل انفجار
revealable قابل مکاشفه
practicals قابل استفاده
practical <adj.> قابل استفاده
scrutable قابل کشف
trig قابل اعتماد
willable قابل ارث
observable قابل مراعات
knowable قابل دانستن
utilizable <adj.> قابل مصرف
vaporizable قابل تبخیر
variative قابل تغییر
vibratile قابل اهتزاز
elastic قابل ارتجاع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com