Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
English
Persian
construable
قابل تفسیر
Search result with all words
construable
قابل تجزیه تفسیر شدنی
interpretable
قابل تفسیر تفسیر بردار
Other Matches
interpretations
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretation
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
expositions
تفسیر
exposition
تفسیر
remark
تفسیر
reading
تفسیر
readings
تفسیر
gloss
تفسیر
remarked
تفسیر
remarking
تفسیر
remarks
تفسیر
commentaries
تفسیر
paraphrase
تفسیر
paraphrased
تفسیر
commentary
تفسیر
paraphrases
تفسیر
paraphrasing
تفسیر
postil
تفسیر
construing
تفسیر
interpretation
تفسیر
commented
تفسیر
explanations
تفسیر
renditions
تفسیر
rendition
تفسیر
margent
تفسیر
interpertation
تفسیر
annotations
تفسیر
commenting
تفسیر
annotation
تفسیر
observantion
تفسیر
noting
تفسیر
notes
تفسیر
note
تفسیر
comment
تفسیر
explanation
تفسیر
construction
تفسیر
constructions
تفسیر
exegeses
تفسیر
interpretations
تفسیر
exegesis
تفسیر
troplogy
تفسیر مجازی
misinterpret
بد تفسیر کردن
hermeneutics
علم تفسیر
commentary
تفسیر حقوقی
misconstruction
تفسیر نادرست
misinterpreted
بد تفسیر کردن
narrow interpretation
تفسیر مضیق
demythologize
تفسیر نوشتن
hermeneutic
علم تفسیر
hermeneutically
از راه تفسیر
annotating
تفسیر کردن
symbolic interpretation
تفسیر نمادی
misconstructions
تفسیر نادرست
commentaries
تفسیر حقوقی
misinterpreting
بد تفسیر کردن
misinterprets
بد تفسیر کردن
misconstrues
بد تفسیر کردن
versions
تفسیر نسخه
version
تفسیر نسخه
misconstruing
بد تفسیر کردن
photo interpretation
تفسیر عکس
make of something
<idiom>
تفسیر کردن
exegetic
وابسته به تفسیر
exegetically
ازراه تفسیر
paraphrastically
ازراه تفسیر
exegetics
علم تفسیر
zend
تفسیر اوستا
misconstrued
بد تفسیر کردن
misconstrue
بد تفسیر کردن
construe
تفسیر کردن
construed
تفسیر کردن
construes
تفسیر کردن
annotating
تفسیر نوشتن
annotates
تفسیر کردن
annotates
تفسیر نوشتن
annotated
تفسیر کردن
annotated
تفسیر نوشتن
annotate
تفسیر کردن
annotate
تفسیر نوشتن
gloze
تفسیر کردن
expositorv
متضمن تفسیر
literal interpretation
تفسیر ادبی
broad interpretation
تفسیر موسع
translations
پچواک تفسیر
conture
تفسیر کردن
translation
پچواک تفسیر
construction of a treaty
تفسیر معاهده
liberal interpretation
تفسیر ازاد
annotator
تفسیر نویس
interpertation of a treaty
تفسیر معاهده
interprets
تفسیر کردن
interpert
تفسیر کردن
interpretability
قابلیت تفسیر
reinterpretation
تفسیر مجدد
interpertation of laws
تفسیر قوانین
interpret
تفسیر کردن
interpreted
تفسیر کردن
interpreting
تفسیر کردن
interpretable
تفسیر کردنی
color
تفسیر ورزشی
misinterpreting
بغلط تفسیر کردن
reinterpret
دوباره تفسیر کردن
misinterpret
بغلط تفسیر کردن
misinterpreted
بغلط تفسیر کردن
misinterprets
بغلط تفسیر کردن
symonds' picture study test
ازمون تفسیر تصاویرسایموندز
picture interpretation test
ازمون تفسیر تصاویر
photo geology
تفسیر عکسهای هوایی
postil
تفسیر کتاب مقدس
economic interpretation of history
تفسیر اقتصادی تاریخ
tropologic
دارای تفسیر اخلاقی
to read too much into
تفسیر ناموجه کردن
mystagogy
تفسیر رموز دینی
tropology
ترجمه یا تفسیر مجازی وروحانی
annotate
شرح و تفسیر بازی شطرنج
annotating
شرح و تفسیر بازی شطرنج
spiritualize
بطور معنوی تفسیر کردن
misconsture
بد تفسیر کردن دیر فهمیدن
midrash
تفسیر کتاب مقدس یهود
annotates
شرح و تفسیر بازی شطرنج
annotated
شرح و تفسیر بازی شطرنج
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
paraphrases
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
rule of reason
تفسیر قانونی توام با سوء نیت
paraphrase
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrasing
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
photo interpretation
تفسیر عکس هوایی نقشه عکسی
paraphrased
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
literality
صوری بودن عینیت تفسیر یا ترجمه لفظی
synthesis
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
syntheses
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
imagery collateral
وسایل و ابزار مخصوص کمک به تفسیر عکس هوایی
interpretative
نرم افزاری که کد تفسیر سطح بالا را به دستورات که ماشین
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
econometrics
کاربردریاضیات و امار در اندازه گیری تفسیر و بررسی پدیدههای اقتصادی
verba accipienda sunt secundum
materiam subjectam الفاظ باید به مقتضای موضوع تعبیر و تفسیر شوند
rule of reason
تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
sensible
قابل درک قابل رویت
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
achievable
قابل وصول قابل تفریق
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
rationalised
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalises
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalising
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalize
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalized
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalizes
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalizing
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
leninism
اصول عقاید لنین مارکسیسم با تفسیر واستنباطی که لنین از ان به منظور انطباق با ایدئولوژی مذکور با وضع روسیه کرده است
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
fascism
نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
translates
معنی کردن تفسیر کردن
explian
تاویل کردن تفسیر کردن
translated
معنی کردن تفسیر کردن
paraphrases
تفسیر کردن تاویل کردن
paraphrased
تفسیر کردن تاویل کردن
paraphrasing
تفسیر کردن تاویل کردن
translating
معنی کردن تفسیر کردن
translate
معنی کردن تفسیر کردن
paraphrase
تفسیر کردن تاویل کردن
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
action agent
مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
ansi
برنامه مستقیم نرم افزاری کوچک که کدهای کنترلی صفحه نمایش ANSI را تفسیر میکند و صفحه نمایش را کاملا کنترل میکند
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
to see something as something
[ to construe something to be something]
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to regard something as something
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
pen
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penned
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penning
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
pens
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
capable
قابل
soluble
قابل حل
solvable
قابل حل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com