English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
reconcilable قابل تلفیق
Other Matches
modulation تلفیق
collated تلفیق
collates تلفیق
collating تلفیق
reconciliation تلفیق
synthesis تلفیق
syntheses تلفیق
collate تلفیق
patching together تلفیق
syncretism تلفیق
schematist تلفیق کننده
conflated تلفیق کردن
conflate تلفیق کردن
modulator تلفیق کننده
fm تلفیق بسامدی
conflates تلفیق کردن
conflating تلفیق کردن
PM تلفیق فازی
PM تلفیق مرحلهای
pulse modulation تلفیق تپشی
modulation frequency بسامد تلفیق
frequency modulation تلفیق فرکانس
compilation تلفیق همگردانی
collator تلفیق کننده
phase modulation تلفیق فازی
collated تلفیق کردن
collates تلفیق کردن
collating تلفیق کردن
incorporation پیوستگی تلفیق
collate تلفیق کردن
compilations تلفیق همگردانی
amplitude modulation تلفیق دامنهای
frequency modulation تلفیق بسامدی
pulse code modulation تلفیق رمز تپشی
am تلفیق دامنهای odulation
modem تلفیق و تفکیک کننده
frequecny modulation recording ثبت تلفیق فرکانس
low level modulation تلفیق سطح پایین
mfm ثبت تلفیق بسامد اصلاحی
assimilates تلفیق کردن همانند ساختن
frequency synthesizer ترکیب یا تلفیق کننده فرکانس
assimilating تلفیق کردن همانند ساختن
assimilate تلفیق کردن همانند ساختن
modified frequency modulation recording ثبت تلفیق بسامد اصلاحی
external modem تلفیق و تفکیک کننده برونی
assimilated تلفیق کردن همانند ساختن
syncretic تلفیق کننده عقاید مختلف
internal modem تلفیق و تفکیک کننده درونی
conflation ترکیب دوعبارت بایکدیگر تلفیق
schematism تلفیق واجتماع اجرام اسمانی
collating sequence توالی ترتیب رشته تلفیق
hayes compatible modem تلفیق و تفکیک کننده سازگار باهیز
farraginous تلفیق کننده کلیه شرایط واخلاقهای متفاوت وجنسهای مخالف
pcm تلفیق رمزضربان Compatible Plug شرکت تولید تجهیزات کامپیوتری anufacturerodulation
Lous quinze [سبک فرانسوی تلفیق معماری روکوکو و نئوکلاسیک در زمان لوئی پانزدهم]
purpurin رنگ ارغوان یا قرمز [که از تلفیق روناس با ترکیبات فلزی دیگر بدست می آید.]
collator ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
ppm Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
presentable قابل معرفی قابل ارائه
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
adducible قابل اضهار قابل ارائه
presumable قابل استنباط قابل استفاده
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
combustible قابل سوزش قابل تراکم
achievable قابل وصول قابل تفریق
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
observable قابل مشاهده قابل گفتن
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
sensible قابل درک قابل رویت
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
rs c استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
soluble قابل حل
sensible قابل حس
capable قابل
able قابل
abler قابل
qualified قابل
apt قابل
incapable نا قابل
acceptor قابل
ablest قابل
dissoluble قابل حل
thorough paced قابل
good قابل
solvable قابل حل
separable قابل تفکیک
meltable قابل ذوب
merchantable قابل معامله
merchantable قابل فروش
interconvertible قابل تبدیل
imaginable قابل درک
obtainable قابل حصول
mibeable قابل استخراج
minable قابل استخراج
mistakable قابل اشتباه
mobilizable قابل تجهیز
investigable قابل رسیدگی
nota bene قابل توجه
mentionable قابل ذکر
medicable قابل معالجه
insurable قابل بیمه
liveable قابل زندگی
inquirable قابل تحقیق
inspirable قابل تنفس
enforceable قابل اجرا
knowable قابل دانستن
observable قابل مراعات
enforceable قابل اجراء
digestible قابل هضم
pivoting قابل چرخش
machinable قابل تراش
macroscopic قابل رویت
detectable قابل کشف
maintainable قابل نگاهداری
liveable قابل معاشرت
inventible قابل اختراع
liveable قابل زیستن
multipliable قابل تکثیر
leviable قابل تحمیل
moveable قابل تغییر
moot قابل بحث
negotiate قابل انتقال
kenspeckle قابل شناسایی
regrettable قابل تاسف
negotiated قابل انتقال
negotiates قابل انتقال
judicable قابل قضاوت
irrigable قابل ابیاری
negotiating قابل انتقال
noticeable قابل توجه
drinkable قابل اشامیدن
licensable قابل اجازه
justiciable قابل دادرسی
multiplicable قابل تکثیر
livable قابل زندگی
livable قابل معاشرت
trustworthy قابل اعتماد
inventible قابل جعل
livable قابل زیستن
limsy قابل انحناء
justifiable قابل توجیه
limpsy قابل انحناء
irrecusable غیر قابل رد
limpsey قابل انحناء
selectively قابل انتخاب
selective قابل انتخاب
namable قابل ذکر
limit of inflammability حد قابل اشتعال
eligible قابل انتخاب
numerable قابل شمارش
quodlibet نکته قابل
vulnerable قابل حمله
reflexible قابل انعکاس
comprehensible قابل درک
intelligible قابل درک
intelligible قابل فهم
refractile قابل انکسار
refrangible قابل انکسار
registrable قابل ثبت
regulable قابل تعدیل
reimbursable قابل پرداخت
remittable قابل پرداخت
remediable قابل علاج
remissible قابل اغماض
removable قابل رفع
refillable قابل تعویض
objectionable قابل اعتراض
quoteworthy قابل اقتباس
ratable قابل ارزیابی
rebuttable قابل رو کردن
rebuttable presumptions احکام قابل رد
condensible قابل انقباض
receivable قابل قبول
distinct قابل تشخیص
discernible قابل تشخیص
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com