Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English
Persian
extendable
قابل تمدید
extensible
قابل تمدید
Search result with all words
extensible
قابلیت تمدید قابل تعمیم
Other Matches
extension
تمدید
hold over
تمدید
prorogation
تمدید
prolongation
تمدید
continuation
تمدید
protraction
تمدید
extensions
تمدید
extends
تمدید کردن
extensibility
قابلیت تمدید
porolongation of a period
تمدید مدتی
extended
تمدید شده
extended
تمدید یافته
extend
تمدید کردن
inextensible
تمدید نا پذیر
revivals
تمدید استقرارمجدد
revival
تمدید استقرارمجدد
extending
تمدید کردن
prolongation of treaty
تمدید مدت معاهده
options
حق باشگاه در تمدید قرارداد
extensions
تمدید قسمت الحاقی
extension of the agreement
تمدید مدت قرارداد
respite
استراحت تمدید مدت
option
حق باشگاه در تمدید قرارداد
extension
تمدید قسمت الحاقی
extension
تمدید اسناد تجاری
extensions
تمدید اسناد تجاری
extends
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
extending
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
extend
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
continuance
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
preventive detention
تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
sensible
قابل درک قابل رویت
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
achievable
قابل وصول قابل تفریق
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
apt
قابل
able
قابل
good
قابل
qualified
قابل
abler
قابل
incapable
نا قابل
sensible
قابل حس
dissoluble
قابل حل
acceptor
قابل
capable
قابل
ablest
قابل
thorough paced
قابل
solvable
قابل حل
soluble
قابل حل
maintainable
قابل نگاهداری
medicable
قابل معالجه
meltable
قابل ذوب
mentionable
قابل ذکر
selectively
قابل انتخاب
selective
قابل انتخاب
merchantable
قابل معامله
merchantable
قابل فروش
drinkable
قابل اشامیدن
macroscopic
قابل رویت
machinable
قابل تراش
limpsy
قابل انحناء
enforceable
قابل اجرا
enforceable
قابل اجراء
digestible
قابل هضم
limsy
قابل انحناء
livable
قابل زیستن
livable
قابل معاشرت
realizable
قابل درک
livable
قابل زندگی
liveable
قابل زیستن
liveable
قابل معاشرت
liveable
قابل زندگی
realizable
قابل تحقق
mibeable
قابل استخراج
moveable
قابل تغییر
multipliable
قابل تکثیر
separable
قابل تفکیک
multiplicable
قابل تکثیر
namable
قابل ذکر
repairable
قابل جبران
venial
قابل عفو
observable
قابل مراعات
knowable
قابل دانستن
nota bene
قابل توجه
numerable
قابل شمارش
moot
قابل بحث
remarkable
قابل توجه
repeatable
قابل تکرار
minable
قابل استخراج
eligible
قابل انتخاب
expendable
قابل خرج
negotiating
قابل انتقال
negotiates
قابل انتقال
negotiated
قابل انتقال
negotiate
قابل انتقال
mistakable
قابل اشتباه
mobilizable
قابل تجهیز
serviceable
قابل استفاده
omissible
قابل حذف
justifiable
قابل توجیه
returnable
قابل برگشت
restorable
قابل اعاده
respirable
قابل تنفس
interconvertible
قابل تبدیل
noticeable
قابل توجه
resistible
قابل مقاومت
investigable
قابل رسیدگی
inventible
قابل اختراع
inventible
قابل جعل
regrettable
قابل تاسف
irrecusable
غیر قابل رد
revealable
قابل مکاشفه
revocable
قابل فسخ
revocable
قابل برگشت
inheritable
قابل توارث
inoculable
قابل تلقیح
inquirable
قابل تحقیق
inspirable
قابل تنفس
insurable
قابل بیمه
preferable
قابل ترجیح
revokable
قابل فسخ
culpable
قابل مجازات
revocable
قابل رجوع
reprouducible
قابل تولیدیاتناسل
permeable
قابل نفوذ
inflammable
قابل اشتعال
leviable
قابل تحمیل
flammable
قابل اشتعال
licensable
قابل اجازه
substitutable
قابل تعویض
tolerable
قابل تحمل
tolerable
قابل قبول
limit of inflammability
حد قابل اشتعال
limpsey
قابل انحناء
adaptable
قابل توافق
replaceable
قابل تعویض
representable
قابل عرضه
reparable
قابل جبران
excitable
قابل تحریک
irrigable
قابل ابیاری
judicable
قابل قضاوت
trustworthy
قابل اعتماد
justiciable
قابل دادرسی
kenspeckle
قابل شناسایی
reproducible
قابل تکثیر
reversible
قابل نقض
reproachable
قابل توبیخ
applicable
قابل اجراء
applicable
قابل اطلاق
pivoting
قابل چرخش
sociable
قابل معاشرت
open cheque
چک قابل انتقال
recoupable
قابل جبران
passable
قابل عبور
passable
قابل قبول
producible
قابل تولید
believable
قابل قبول
arguably
قابل بحث
arguable
قابل بحث
reclaimable
قابل احیاء
reclaimable
قابل استرداد
receivable
قابل قبول
promotable
قابل ترویج
acceptable
قابل قبول
acceptable
قابل پذیرش
changeable
قابل تغییر
redeemable
قابل ابتیاع
amenable
قابل جوابگویی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com