English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (13 milliseconds)
English Persian
actionable <adj.> قابل تنبه
chargeable <adj.> قابل تنبه
culpable <adj.> قابل تنبه
indictable <adj.> قابل تنبه
penal <adj.> قابل تنبه
punishable <adj.> قابل تنبه
Other Matches
come down hard on <idiom> به سختی تنبه کردن
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
presentable قابل معرفی قابل ارائه
combustible قابل سوزش قابل تراکم
adducible قابل اضهار قابل ارائه
achievable قابل وصول قابل تفریق
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
observable قابل مشاهده قابل گفتن
sensible قابل درک قابل رویت
presumable قابل استنباط قابل استفاده
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
qualified قابل
solvable قابل حل
thorough paced قابل
acceptor قابل
apt قابل
capable قابل
dissoluble قابل حل
soluble قابل حل
good قابل
ablest قابل
abler قابل
able قابل
sensible قابل حس
incapable نا قابل
exchangeable قابل مبادله
excludable قابل استثناء
eludible قابل گریز
examinable قابل امتحان
exactable قابل مطالبه
enforcible قابل اجرا
eradicable قابل استیصال
erectile قابل نعوظ
erodible قابل سایش
erodible قابل فرسایش
mibeable قابل استخراج
evaporable قابل تبخیر
evocable قابل احضار
exactable قابل تحمیل
executable قابل اجرا
executory قابل اجرا
expessible قابل فهماندن
explainable قابل شرح
extensible قابل تمدید
extensile قابل بسط
meltable قابل ذوب
extensile قابل کشش
extensile قابل تعمیم
exterminable قابل انقراض
expessible قابل بیان
expellable قابل اخراج
exepandable قابل توسعه
exercisable قابل تمرین
exhalable قابل تبخیر
merchantable قابل فروش
expandable قابل انبساط
expansile قابل انبساط
mentionable قابل ذکر
extractable قابل کشیدن
minable قابل استخراج
descendible قابل انتقال
dirigible قابل هدایت
discountable قابل کسر
discoverable قابل کشف
discriminable قابل تمیز
discussable قابل بحث
fertilizable قابل باروری
discussible قابل بحث
diminishable قابل کاستن
dilatable قابل اتساع
describable قابل توصیف
recommendable قابل توصیف
despisable قابل استحقار
detachable bottom کف قابل تفکیک
determinable قابل تعیین
detonable قابل انفجار
detonatable قابل انفجار
diffusible قابل انتشار
dislikable قابل تنفر
dislikeable قابل تنفر
displaceable قابل تغییر
multipliable قابل تکثیر
dividable قابل تقسیم
moveable قابل تغییر
moot قابل بحث
mobilizable قابل تجهیز
dubitable قابل تردید
mistakable قابل اشتباه
effable قابل تغییر
multiplicable قابل تکثیر
namable قابل ذکر
disputable قابل بحث
open cheque چک قابل انتقال
distillable قابل تقطیر
distributable قابل توزیع
omissible قابل حذف
fordable قابل عبور
numerable قابل شمارش
nota bene قابل توجه
effaceable قابل زدودن
extractible قابل استخراج
generable قابل تعمیم
ignitable قابل احتراق
ignitable قابل اشتعال
ignitible قابل احتراق
imitable قابل تقلید
imaginal قابل درک
impugnable قابل اعتراض
imposable قابل تحمیل
leviable قابل تحمیل
heritable قابل توارث
healable قابل ملاحظه
limit of inflammability حد قابل اشتعال
generable قابل تولید
get at able قابل حصول
governable قابل حکومت
grantable قابل اهداء
grindable قابل سایش
guidable قابل راهنمایی
licensable قابل اجازه
increasable قابل ازدیاد
kenspeckle قابل شناسایی
justiciable قابل دادرسی
insurable قابل بیمه
interconvertible قابل تبدیل
investigable قابل رسیدگی
judicable قابل قضاوت
irrigable قابل ابیاری
inventible قابل اختراع
inventible قابل جعل
irrecusable غیر قابل رد
inspirable قابل تنفس
inquirable قابل تحقیق
inferable قابل استنباط
inferible قابل استنباط
inflamable قابل اشتعال
inflective قابل صرف
inflexional قابل صرف
inhabitable قابل سکنی
inheritable قابل توارث
inoculable قابل تلقیح
merchantable قابل معامله
gasifiable قابل تبخیرgasworks
extractive قابل کشیدن
fermentable قابل تخمیر
machinable قابل تراش
fiduciary قابل اعتماد
fishable قابل ماهیگیری
fissile قابل انشقاق
fissionable قابل شکافت
fit for use قابل استفاده
fit to eat قابل خوردن
fencible قابل دفاع
fathomable قابل پیمایش
faithworthy قابل اعتماد
farmable قابل کشتکاری
farmable قابل اجاره
farmeble قابل اجاره
medicable قابل معالجه
maintainable قابل نگاهداری
farmeble قابل کشتکاری
macroscopic قابل رویت
fixed format قابل ثابت
fleeceable قابل چیدن
flege قابل پرواز
fortifiable قابل استحکام
fracturable قابل شکست
limsy قابل انحناء
fracturable قابل انکسار
limpsy قابل انحناء
fungible قابل تعویض
fusil قابل ذوب
limpsey قابل انحناء
livable قابل زیستن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com