English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
affordable قابل تهیه و خریداری
Other Matches
purchasable قابل خریداری
irredeemable غیر قابل خریداری
appliance computer سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
dear bought جنس گران خریداری شده خریداری به قیمت گران
ransom وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
knife rest نوعی مانع یا سدجادهای است که با سیم خاردار و یک چهارچوب فلزی یا چوبی تهیه می کنند و قابل حمل میباشد
laying up تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
purveyed تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys تهیه اذوقه تهیه سورسات
purchases خریداری
acquistion خریداری
buying خریداری
purchase خریداری
purchased خریداری
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
purchase خریداری کردن
purchased خریداری کردن
boughten خریداری شده
redemption خریداری و ازادسازی
irredeemable غیرقابل خریداری
date of acquisition تاریخ خریداری
purchases خریداری کردن
achate اشیاء خریداری شده
purchase خرید خریداری کردن
purchases خرید خریداری کردن
purchased خرید خریداری کردن
bought خریداری کردن بدست اوردن
to drink in with ones eyes بچشم خریداری نگاه کردن
To look fondly at someone . با نظر خریداری بکسی نگاه کردن
qualifying shares سهامی که مدیران الزاما"باید خریداری کنند
cash discount تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
gold import point حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
underwriter صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriters صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
projection سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
last in , first out اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
treasury bond سند قرضه خریداری شده اوراق قرضه خزانه
purveys تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed تهیه کردن سورسات تهیه کردن
cost of goods purchased قیمت تمام شده کالای خریداری شده
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
oem Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
picker دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
presentable قابل معرفی قابل ارائه
presumable قابل استنباط قابل استفاده
observable قابل مشاهده قابل گفتن
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
combustible قابل سوزش قابل تراکم
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
sensible قابل درک قابل رویت
achievable قابل وصول قابل تفریق
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
adducible قابل اضهار قابل ارائه
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
seating تهیه جا
provision تهیه
housing تهیه جا
preparation تهیه
supplied تهیه
supply تهیه
supplying تهیه
purveys تهیه
procurement تهیه
purvey تهیه
preparations تهیه
purveying تهیه
purveyed تهیه
off hand بی تهیه
counter preparation ضد تهیه
ministration تهیه
to bargain for تهیه دیدن
process تهیه کردن
blend تهیه کردن
blends تهیه کردن
placement تهیه شغل
placements تهیه کار
placements تهیه شغل
to find in تهیه کردن
pitched تهیه دیده
vacuum-packed تهیه شده
to make provision تهیه دیدن
the preparation day روز تهیه
affords تهیه کردن
affording تهیه کردن
the water supply of tehran تهیه اب تهران
afford تهیه کردن
provides تهیه کردن
provides تهیه دیدن
administers تهیه کردن
provide تهیه کردن
provide تهیه دیدن
placement تهیه کار
cater تهیه کردن
catered تهیه کردن
weaponry تهیه سلاح
suppliers تهیه کننده
appropriated <adj.> <past-p.> تهیه شده
provided <adj.> <past-p.> تهیه شده
preparing تهیه کردن
prepares تهیه کردن
prepare تهیه کردن
caters تهیه کردن
catering تهیه کردن
triplication تهیه در سه نسخه
procuring تهیه کردن
provided [that] <conj.> تهیه شده
procures تهیه کردن
victualage تهیه اذوقه
procured تهیه کردن
victual تهیه اذوقه
procure تهیه کردن
triplicity تهیه در سه نسخه
laid on <past-p.> تهیه شده
afforded تهیه کردن
supplier تهیه کننده
parasceve روز تهیه
supplying تهیه کردن
on the stocks د رشرف تهیه
data processing تهیه اطلاعات
supply تهیه کردن
photo imagery تهیه عکس
furtherance تهیه وسایل
preparation تهیه مقدمات
preparation اتش تهیه
preparation تهیه و ارایش
fabricator تهیه کننده
preparations تهیه مقدمات
preparations اتش تهیه
counter preparation تیر ضد تهیه
supplied تهیه کردن
preparations تهیه و ارایش
preparation fire تیر تهیه
preparation fire اتش تهیه
provision تهیه کردن
provisionment تهیه خواربار
administer تهیه کردن
purveyance تهیه خواربار
administered تهیه کردن
administering تهیه کردن
base development تهیه پایگاه
processes تهیه کردن
preparator تهیه کننده
preparatorily بعنوان تهیه
data processing تهیه و تولیداطلاعات
prepare mortar تهیه ملات
lighting feeder تهیه روشنایی
preparation of food تهیه خوراک
preparation time زمان تهیه
enables تهیه کردن برای
gets تهیه کردن فهمیدن
enabled تهیه کردن برای
preparatory مربوط به تهیه یامقدمات
to lay in a stock موجودی تهیه کردن
enabling تهیه کردن برای
get تهیه کردن فهمیدن
getting تهیه کردن فهمیدن
stenciler تهیه کننده استنسیل
furred تهیه شده باخز
stenciller تهیه کننده استنسیل
artillery preparation اتش تهیه توپخانه
beach unit یکان تهیه بارانداز
hydrography تهیه نقشه دریایی
advance قبلا تهیه شده
advances قبلا تهیه شده
advancing قبلا تهیه شده
he is an adequate provider برای تهیه خواربار
budget directive دستورالعمل تهیه بودجه
budgeteer تهیه کننده بودجه
budgeter تهیه کننده بودجه
preparations تهیه کردن اتش
artillery preparation تیر تهیه توپخانه
area projection تهیه تصویر منطقه
enable تهیه کردن برای
barrier tactics تاکتیک تهیه موانع
harnessing اشیاء تهیه کردن
harnessed اشیاء تهیه کردن
harness اشیاء تهیه کردن
whomp up بسرعت تهیه کردن
cold turkey بدون تهیه وتدارک
it is in preparation در دست تهیه است
procurement تهیه و تحویل اماد
acetylene generator دستگاه تهیه استیلن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com