Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (14 milliseconds)
English
Persian
extendible
قابل توسعه کش دار
Search result with all words
development countries
کشورهای قابل توسعه
exepandable
قابل توسعه
field upgradable
سخت افزار قابل توسعه درمحل
Other Matches
enhancing
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
development
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
enhances
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhanced
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
developments
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
enhance
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
characteristics of underdeveloping
مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
international development association
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
outreach
توسعه یافتن توسعه
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
spreads
توسعه
spread
توسعه
extensions
توسعه
extension
توسعه
amplification
توسعه
developments
توسعه
development
توسعه
stop go policy
توسعه
increment
توسعه
increments
توسعه
upgrowth
توسعه
promotions
توسعه
enlarging
توسعه
enlarged
توسعه
outspread
توسعه
enlarge
توسعه
expansion
توسعه
enlarges
توسعه
enlargement
توسعه
enlargements
توسعه
delelopment
توسعه
promotion
توسعه
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
uneven development
توسعه نامتوازن
promotes
توسعه دادن
promoted
توسعه دادن
to open out
توسعه دادن
extends
توسعه دادن
promoting
توسعه دادن
technical development
توسعه فنی
underdevelopment
توسعه نیافتگی
promote
توسعه دادن
progation
توسعه تکثیر
develops
توسعه دادن
under development
دردست توسعه
develop
توسعه دادن
regional development
توسعه منطقهای
regional development
توسعه ناحیهای
research and development
تحقیق و توسعه
rural development
توسعه روستائی
self development
توسعه نفس
social development
توسعه اجتماعی
extending
توسعه دادن
to unfold
توسعه دادن
expansion
گسترش توسعه
increase
توسعه دادن
expansive
متمایل به توسعه
expansionist
توسعه طلبی
urban renewal
توسعه شهری
extend
توسعه دادن
amplification
توسعه تقویت
anti development policy
سیاست ضد توسعه
underdeveloped
توسعه نیافته
increases
توسعه دادن
increased
توسعه دادن
expansionism
توسعه طلبی
spread
توسعه دادن
cultural development
توسعه فرهنگی
historical development
توسعه تاریخی
increscent
زیادی توسعه
internal development
توسعه داخلی
spreads
توسعه دادن
monetary expansion
توسعه پولی
open out
توسعه دادن
development time
زمان توسعه
development tools
ابزار توسعه
development policy
سیاست توسعه
developement
توسعه دادن
extendable
توسعه پذیر
expandsionism
توسعه طلبی
export promotion
توسعه صادرات
expanded , capacity
توسعه فرفیت
expandability
قابلیت توسعه
development bank
بانک توسعه
economic development
توسعه اقتصادی
extensibility
توسعه پذیری
development plan
برنامه توسعه
booms
توسعه یافتن
boom
توسعه عظیم
enlarge
توسعه دادن
boomed
توسعه یافتن
extensible
توسعه پذیر
expanse
بسط و توسعه
path of expansion
مسیر توسعه
pattern of development
الگوی توسعه
phasess of development
مراحل توسعه
booming
توسعه عظیم
booming
توسعه یافتن
pole of development
قطب توسعه
expanses
بسط و توسعه
combat development
توسعه رزمی
enriching
توسعه دادن
enlarges
توسعه دادن
booms
توسعه عظیم
enlarging
توسعه دادن
enrich
توسعه دادن
enriches
توسعه دادن
enlarged
توسعه دادن
boom
توسعه یافتن
boomed
توسعه عظیم
development cost
هزینه توسعه در تولیدمحصول
developing countries
کشورهای در حال توسعه
development system
سیستم توسعه یافته
to develop
[into]
توسعه دادن وضعیت
[به]
class improvement plan
طرح توسعه ناو
developed contries
ممالک توسعه یافته
underdeveloped countries
کشورهای توسعه نیافته
underdeveloped area
منطقه توسعه نیافته
develop
توسعه دادن اشکارکردن
top down development
توسعه از بالا به پایین
software development
توسعه نرم افزاری
characteristics of underdevelopment
ویژگیهای توسعه نیافتگی
research and development
تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
outstretch
توسعه دادن بسط
develops
توسعه دادن اشکارکردن
pullulate
اغاز توسعه نهادن
underdeveloped nations
ملل توسعه نیافته
inextension
عدم امتداد یا توسعه
corrosive attack
اغاز و توسعه خورندگی
microcomputer development system
سیستم توسعه ریزکامپیوتر
extended memory
حافظه توسعه یافته
extended precision
دقت توسعه یافته
desired rate of development
نرخ مطلوب توسعه
well development
توسعه و شستشوی چاه
development planning
برنامه ریزی توسعه
extensible language
زبان توسعه پذیر
program development tools
ابزار توسعه برنامه
regression
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
regress
برگشت
[به حالت کم توسعه]
step backwards
برگشت
[به حالت کم توسعه]
regression
برگشت
[به حالت کم توسعه]
step backwards
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
regress
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
to spread
[across]
[over]
توسعه یافتن
[سرتاسر]
to grow
[into]
توسعه دادن وضعیت
[به]
increments
افزایش در حقوق توسعه
increment
افزایش در حقوق توسعه
expeditionary forces
نیروی توسعه طلب و سرکوبگر
expeditionary force
نیروی توسعه طلب و سرکوبگر
expansion
توسعه گسترش دادن کشیدن
contrast enhancement
توسعه تشخیص سایه روشن
the developed world
جهان توسعه یافته
[پیشرفته]
enlarge
توسعه دادن وسیع کردن
enlarged
توسعه دادن وسیع کردن
to fill out
تکمیل کردن توسعه دادن
enlarging
توسعه دادن وسیع کردن
expand
منبسط کردن توسعه دادن
expanding
منبسط کردن توسعه دادن
expands
منبسط کردن توسعه دادن
big push theory of development
نظریه فشار شدید توسعه
threat study
بررسی توسعه تهدید دشمن
enlarges
توسعه دادن وسیع کردن
back blowing
عمل شستشو و توسعه چاه
overdevelop
توسعه و عمران زیاد یافتن
extensible
منبسط شدنی توسعه پذیر
developments
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
organization for economic co opration
سازمان توسعه و همکاری اقتصادی
less developed countries
کشورهای کمتر توسعه یافته
development
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
extendeo core
حافظه چنبرهای توسعه یافته
extended character set
مجمگعه کاراکترهای توسعه یافته
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
sensible
قابل درک قابل رویت
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
achievable
قابل وصول قابل تفریق
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
project loans
قرضههای مربوط به انجام طرحهای توسعه
researching
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
enlarges
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarged
توسعه دادن زیاد بحث کردن
researched
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
extend
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
extending
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
researches
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
least developed countries
پائین ترین کشورهای در حال توسعه
extends
توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com