English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
preservable قابل حفظ ونگهداری
Other Matches
maintenance programmer برنامه نویس تعمیر ونگهداری
deffered maintenance تعمیر ونگهداری غیر معمولی
power house building ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
sensible قابل درک قابل رویت
presumable قابل استنباط قابل استفاده
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
observable قابل مشاهده قابل گفتن
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
adducible قابل اضهار قابل ارائه
achievable قابل وصول قابل تفریق
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
combustible قابل سوزش قابل تراکم
presentable قابل معرفی قابل ارائه
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
incapable نا قابل
dissoluble قابل حل
sensible قابل حس
apt قابل
capable قابل
qualified قابل
acceptor قابل
thorough paced قابل
soluble قابل حل
good قابل
solvable قابل حل
ablest قابل
able قابل
abler قابل
knowable قابل دانستن
noticeable قابل توجه
elastic قابل ارتجاع
pardoable قابل عفو
partible قابل افراز
newsworthy قابل انتشار
operable قابل درمان
inflexional قابل صرف
namable قابل ذکر
nota bene قابل توجه
numerable قابل شمارش
inspirable قابل تنفس
omissible قابل حذف
inquirable قابل تحقیق
regrettable قابل تاسف
open cheque چک قابل انتقال
inoculable قابل تلقیح
inheritable قابل توارث
inhabitable قابل سکنی
pasturable قابل چرا
considerable قابل توجه
detectable قابل کشف
imaginable قابل درک
increasable قابل ازدیاد
apparent قابل رویت
negotiable قابل مذاکره
negotiable قابل معامله
plantable قابل کشت
employable قابل استخدام
ponderable قابل سنجش
justifiable قابل توجیه
inferable قابل استنباط
inferible قابل استنباط
opens قابل بحث
opened قابل بحث
open قابل بحث
extendable قابل تعمیم
extendable قابل تمدید
inflective قابل صرف
divisible قابل تقسیم
persuadable قابل تشویق
piceous قابل اشتعال
inflamable قابل اشتعال
operable قابل علاج
leviable قابل تحمیل
liveable قابل زندگی
selectively قابل انتخاب
selective قابل انتخاب
enforceable قابل اجراء
machinable قابل تراش
macroscopic قابل رویت
drinkable قابل اشامیدن
maintainable قابل نگاهداری
eligible قابل انتخاب
negotiating قابل انتقال
enforceable قابل اجرا
digestible قابل هضم
liveable قابل معاشرت
liveable قابل زیستن
licensable قابل اجازه
limit of inflammability حد قابل اشتعال
limpsey قابل انحناء
limpsy قابل انحناء
kenspeckle قابل شناسایی
limsy قابل انحناء
justiciable قابل دادرسی
judicable قابل قضاوت
livable قابل زیستن
livable قابل معاشرت
livable قابل زندگی
negotiates قابل انتقال
irrigable قابل ابیاری
mobilizable قابل تجهیز
moveable قابل تغییر
multipliable قابل تکثیر
trustworthy قابل اعتماد
inventible قابل جعل
negotiated قابل انتقال
inventible قابل اختراع
investigable قابل رسیدگی
interconvertible قابل تبدیل
observable قابل مراعات
multiplicable قابل تکثیر
mistakable قابل اشتباه
separable قابل تفکیک
minable قابل استخراج
pivoting قابل چرخش
negotiate قابل انتقال
medicable قابل معالجه
irrecusable غیر قابل رد
meltable قابل ذوب
mentionable قابل ذکر
merchantable قابل معامله
merchantable قابل فروش
mibeable قابل استخراج
insurable قابل بیمه
serviceable قابل استفاده
expendable قابل خرج
removable قابل عزل
realizable قابل تحقق
realizable قابل درک
sociable قابل معاشرت
adaptable قابل توافق
tolerable قابل قبول
tolerable قابل تحمل
renderable قابل ارائه
flammable قابل اشتعال
inflammable قابل اشتعال
rentable قابل اجاره
excitable قابل تحریک
removable قابل انتقال
remarkable قابل توجه
reconcilable قابل تلفیق
recoupable قابل جبران
refillable قابل تعویض
reflexible قابل انعکاس
refractile قابل انکسار
refrangible قابل انکسار
registrable قابل ثبت
regulable قابل تعدیل
reimbursable قابل پرداخت
remittable قابل پرداخت
remediable قابل علاج
remissible قابل اغماض
venial قابل عفو
removable قابل رفع
applicable قابل اطلاق
applicable قابل اجراء
repairable قابل جبران
preferable قابل ترجیح
revocable قابل برگشت
substantial قابل توجه
revocable قابل رجوع
revokable قابل فسخ
sailable قابل کشتیرانی
sailable قابل هوابری
exportable قابل صدور
salvageable قابل نجات
satiable قابل اشباع
scrutable قابل کشف
scrutable قابل درک
revocable قابل فسخ
revealable قابل مکاشفه
culpable قابل مجازات
reversible قابل نقض
reparable قابل جبران
permeable قابل نفوذ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com