English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (14 milliseconds)
English Persian
sensible قابل درک قابل رویت
Search result with all words
visible نمایان قابل رویت
visible قابل رویت
uncovered واضح قابل رویت غیر سری
apparent قابل رویت
chip خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
chips خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
visibility قابلیت دید قابل رویت بودن
helical ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشید قابل رویت است شمسی
inenarrable غیر قابل رویت
macroscopic قابل رویت
payable at sight قابل پرداخت به محض رویت به رویت
visibles کالاهای قابل رویت
Other Matches
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
adducible قابل اضهار قابل ارائه
observable قابل مشاهده قابل گفتن
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
achievable قابل وصول قابل تفریق
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
presentable قابل معرفی قابل ارائه
presumable قابل استنباط قابل استفاده
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
combustible قابل سوزش قابل تراکم
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
ablest قابل
incapable نا قابل
thorough paced قابل
sensible قابل حس
abler قابل
able قابل
solvable قابل حل
qualified قابل
apt قابل
good قابل
soluble قابل حل
dissoluble قابل حل
acceptor قابل
capable قابل
namable قابل ذکر
observable قابل مراعات
multipliable قابل تکثیر
licensable قابل اجازه
multiplicable قابل تکثیر
moveable قابل تغییر
mobilizable قابل تجهیز
moot قابل بحث
mistakable قابل اشتباه
knowable قابل دانستن
pasturable قابل چرا
newsworthy قابل انتشار
opens قابل بحث
opened قابل بحث
open قابل بحث
extendable قابل تعمیم
extendable قابل تمدید
persuadable قابل تشویق
elastic قابل ارتجاع
nota bene قابل توجه
numerable قابل شمارش
open cheque چک قابل انتقال
operable قابل علاج
mobiles قابل تحرک
omissible قابل حذف
operable قابل درمان
pardoable قابل عفو
partible قابل افراز
divisible قابل تقسیم
imposable قابل تحمیل
trustworthy قابل اعتماد
insurable قابل بیمه
interconvertible قابل تبدیل
investigable قابل رسیدگی
negotiable قابل مذاکره
negotiating قابل انتقال
pivoting قابل چرخش
inventible قابل اختراع
inventible قابل جعل
enforceable قابل اجرا
enforceable قابل اجراء
digestible قابل هضم
irrecusable غیر قابل رد
irrigable قابل ابیاری
inspirable قابل تنفس
inquirable قابل تحقیق
imaginable قابل درک
detectable قابل کشف
increasable قابل ازدیاد
justifiable قابل توجیه
noticeable قابل توجه
inferable قابل استنباط
inferible قابل استنباط
inflamable قابل اشتعال
regrettable قابل تاسف
inflective قابل صرف
inflexional قابل صرف
inhabitable قابل سکنی
inheritable قابل توارث
inoculable قابل تلقیح
judicable قابل قضاوت
justiciable قابل دادرسی
negotiates قابل انتقال
negotiated قابل انتقال
negotiate قابل انتقال
machinable قابل تراش
maintainable قابل نگاهداری
medicable قابل معالجه
meltable قابل ذوب
separable قابل تفکیک
mentionable قابل ذکر
merchantable قابل معامله
merchantable قابل فروش
mibeable قابل استخراج
eligible قابل انتخاب
liveable قابل زندگی
kenspeckle قابل شناسایی
leviable قابل تحمیل
limit of inflammability حد قابل اشتعال
limpsey قابل انحناء
limpsy قابل انحناء
limsy قابل انحناء
livable قابل زیستن
selectively قابل انتخاب
selective قابل انتخاب
livable قابل معاشرت
livable قابل زندگی
liveable قابل زیستن
liveable قابل معاشرت
drinkable قابل اشامیدن
minable قابل استخراج
comprehensible قابل درک
removable قابل انتقال
remarkable قابل توجه
removable قابل عزل
serviceable قابل استفاده
expendable قابل خرج
realizable قابل تحقق
realizable قابل درک
sociable قابل معاشرت
renderable قابل ارائه
adaptable قابل توافق
tolerable قابل قبول
tolerable قابل تحمل
flammable قابل اشتعال
rentable قابل اجاره
venial قابل عفو
removable قابل رفع
intelligible قابل درک
intelligible قابل فهم
reconcilable قابل تلفیق
recoupable قابل جبران
refillable قابل تعویض
reflexible قابل انعکاس
refractile قابل انکسار
refrangible قابل انکسار
registrable قابل ثبت
regulable قابل تعدیل
reimbursable قابل پرداخت
remittable قابل پرداخت
remediable قابل علاج
remissible قابل اغماض
inflammable قابل اشتعال
repairable قابل جبران
revealable قابل مکاشفه
culpable قابل مجازات
revocable قابل فسخ
revocable قابل برگشت
preferable قابل ترجیح
substantial قابل توجه
revocable قابل رجوع
revokable قابل فسخ
sailable قابل کشتیرانی
sailable قابل هوابری
exportable قابل صدور
salvageable قابل نجات
satiable قابل اشباع
returnable قابل برگشت
restorable قابل اعاده
excitable قابل تحریک
applicable قابل اطلاق
applicable قابل اجراء
reparable قابل جبران
reversible قابل نقض
repeatable قابل تکرار
permeable قابل نفوذ
replaceable قابل تعویض
substitutable قابل تعویض
representable قابل عرضه
reproachable قابل توبیخ
reproducible قابل تکثیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com