Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
come at able
قابل دسترسی کنارامدنی
Other Matches
inaccessibly
بطور غیر قابل دسترسی
accessible
آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
inaccessibily
بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
bulletin board system
پایگاه داده اطلاعات و پیام که توسط مودم و اتصال کامپیوتری قابل دسترسی است
cell
محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
half
مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند
externals
حافظهای که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قراد دراد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
cells
محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
external
حافظهای که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قراد دراد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
poaching
دسترسی به لیست ها که فایل یا برنامه ها به منظورجستجوی اطلاعاتی که استفاده کننده مستحق دسترسی به انها نیست
array
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
extensions
فضای ذخیره سازی که خارج ازسیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
arrays
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
externals
رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
external
رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
extension
فضای ذخیره سازی که خارج ازسیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
isolating
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
isolates
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
isolate
فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
accessing
دسترسی
accessibility
دسترسی
accesses
دسترسی
access
دسترسی
accessed
دسترسی
reached
دسترسی
reach
دسترسی
approachability
دسترسی
accession
دسترسی
reaching
دسترسی
ranges
دسترسی
ranged
دسترسی
range
دسترسی
access
دسترسی
reaches
دسترسی
gateway
دسترسی
access code
کد دسترسی
access road
راه دسترسی
inaccessibility
غیرقابل دسترسی
inaccessibility
دسترسی ناپذیری
availability
میزان دسترسی
access
دسترسی راه
direct access
دسترسی مستقیم
inapproachable
بدون دسترسی
access duct
مجرای دسترسی
access code
رمز دسترسی
access road
جاده دسترسی
accessing
دسترسی راه
access arm
بازوی دسترسی
inaccessibility
عدم دسترسی
accesses
دسترسی راه
accessed
دسترسی راه
inaccessible
دسترسی ناپذیر
non access
عدم دسترسی
video disk
دسترسی مستقیم
outreach
دسترسی پیداکردن
accesses
دسترسی یا مجال مقاربت
multiple access network
شبکه با دسترسی چندگانه
accessed
دسترسی یا مجال مقاربت
random access
دسترسی به اطلاعات به طورناموزون
availability principle
اصل دسترسی پذیری
accessing
دسترسی یا مجال مقاربت
access
دسترسی یا مجال مقاربت
availability
شخص مفید دسترسی
disk access time
زمان دسترسی دیسک
direct access
دسترسی مستقیم به اطلاعات
multiaccess computer
کامپیوتر با دسترسی چند گانه
exclusion area
منطقه غیرمجاز از نظر دسترسی
accessor
شخصی که به داده دسترسی دارد
it is not pervious to reasonov
بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
access to classified material
دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
to open something to
[the]
traffic
چیزی را برای
[دسترسی به]
ترافیک باز کردن
to get to somebody
[something]
به کسی دسترسی پیدا کردن
[ به چیزی رسیدن]
concentrator
گرهای که دسترسی را از یک یا چند ایستگاه به شبکه ممکن می سازد
nympholepsy
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
ambitus
[اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
mirror writing shadow reading
کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
nympholept
کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
Internet
می را می سازد که اینترنت و اتصالات فروش را آماده میکند تا کاربران خصوصی به آنها دسترسی داشته باشند
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
Delphi
مین کننده online تجاری اطلاعات که حاوی بخشهایی است که به پایگاه داده خود اینترنت دسترسی دارند
aliens
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
alien
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
logo
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که فرض میکند استفاده کننده به انواعی ازترمینالهای گرافیکی دسترسی دارد لوگو
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
achievable
قابل وصول قابل تفریق
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
sensible
قابل درک قابل رویت
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
SMB
که به کاربر امکان دسترسی به فایل ها و وسایل جانبی کامپیوتر دیگر روی شبکه را میدهد به طوری که مانند منابع محلی باشد
averaging
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
averaged
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
averages
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average
متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
freedom of information act
قانون فدرالی که به شهروندان عادی اجازه میدهد تا به اطلاعاتی که توسط نمایندگی فدرالی جمع اوری شده است دسترسی یابند
accession
قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
Viewdata
سیستم خانگی تحویل اطلاعات که از طریق ان استفاده کنندگان می توانند بطورمحاورهای از تلویزیونهای محلی خود به پایگاه داده مرکزی دسترسی پیدا کنند داده نما
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
trojan horse
برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
transparent
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparently
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
synthetic dyes
رنگینه های شیمیایی
[این رنگ ها که جدیدا وارد بازار فرش شده اند، اصالت فرش اصیل را خدشه دار نموده اند. بدلیل ثبات و درخشندگی جا افتادگی فرش را می گیرند ولی در عوض سهولت دسترسی باعث استقابل شده است.]
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
dynamic ram
حافظه با دسترسی پویا حافظه پویا
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
abler
قابل
solvable
قابل حل
thorough paced
قابل
qualified
قابل
dissoluble
قابل حل
apt
قابل
ablest
قابل
able
قابل
acceptor
قابل
sensible
قابل حس
incapable
نا قابل
capable
قابل
good
قابل
soluble
قابل حل
attributable
قابل اسناد
practicable
قابل اجرا
verifiable
قابل رسیدگی
negligible
قابل اغماض
negligible
قابل فراموشی
sustainable
قابل تحمل
admirable
<adj.>
قابل تحسین
verifiable
قابل بازبینی
allowable
قابل استفاده
returnable
قابل برگشت
discernible
قابل تشخیص
mobile
قابل تحرک
admirable
<adj.>
قابل پسند
restorable
قابل اعاده
respirable
قابل تنفس
discernible
قابل تمیز
revealable
قابل مکاشفه
practicals
قابل استفاده
advisable
قابل توصیه
voidable
<adj.>
قابل ابطال
ratable
قابل ارزیابی
arguable
قابل بحث
arguably
قابل بحث
analogous
قابل قیاس
revocable
قابل فسخ
revokable
قابل فسخ
revocable
قابل رجوع
mobiles
قابل حرکت
mobiles
قابل تحرک
registered
قابل اهمیت
profitable
قابل استفاده
voidable
<adj.>
قابل لغو
practical
<adj.>
قابل استفاده
transferable
قابل ورابری
transferable
قابل انتقال
revocable
قابل برگشت
analogous
قابل مقایسه
resistible
قابل مقاومت
reimbursable
قابل پرداخت
removable
قابل انتقال
removable
قابل عزل
renderable
قابل ارائه
predictably
قابل پیشگویی
reclaimable
قابل احیاء
allowable
قابل قبول
predictable
قابل پیشگویی
reclaimable
قابل استرداد
rentable
قابل اجاره
receivable
قابل قبول
repairable
قابل جبران
identifiable
قابل شناسایی
reconcilable
قابل تلفیق
remittable
قابل پرداخت
registrable
قابل ثبت
refrangible
قابل انکسار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com