Total search result: 201 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
attemptable |
قابل دست اندازی |
|
|
Other Matches |
|
exspuition |
تف اندازی |
expectoration |
تف اندازی |
filling |
اب اندازی |
diving |
اب اندازی |
arm wrestling |
مچ اندازی |
fillings |
اب اندازی |
wrist wrestling |
مچ اندازی |
sputtering |
بیرون اندازی |
glaziery |
جام اندازی |
inbreak |
دست اندازی |
boot |
راه اندازی |
trapping |
در تله اندازی |
trapping |
بدام اندازی |
triggered |
راه اندازی |
shading |
سایه اندازی |
triggers |
راه اندازی |
starting |
راه اندازی |
gunshot |
تیر اندازی |
sortition |
قرعه اندازی |
actuation |
بکار اندازی |
postponements |
تاخیر اندازی |
encroachment |
دست اندازی |
gunshots |
تیر اندازی |
snash |
دست اندازی |
moulting |
پوست اندازی |
moulting |
شاخ اندازی |
encroachments |
دست اندازی |
supersedure |
تعویق اندازی |
triggering |
راه اندازی |
gunfire |
تیر اندازی |
start up |
راه اندازی |
sortition |
پشک اندازی |
chrematistics |
علم پس اندازی |
dockage |
حق بار اندازی |
molt |
پوست اندازی |
abortions |
بچه اندازی |
contortion |
ازشکل اندازی |
lead work |
جام اندازی |
ejection |
بیرون اندازی |
extrajection |
برون اندازی |
firing |
توپ اندازی |
leg pull |
دست اندازی |
contortions |
ازشکل اندازی |
bootstrap |
خودراه اندازی |
cannonade |
توپ اندازی |
cannonry |
توپ اندازی |
postponement |
تاخیر اندازی |
trigger |
راه اندازی |
abortion |
بچه اندازی |
basket dam |
بندسله اندازی |
ecdysis |
پوست اندازی |
launghing |
براه اندازی |
trap |
در تله اندازی |
lead work |
شیشه اندازی |
cold boot |
راه اندازی سرد |
boot record |
رکورد راه اندازی |
starting motor |
موتور راه اندازی |
releasing mechanism |
مکانیسم راه اندازی |
starting torque |
کشتاور راه اندازی |
start button |
تکمه راه اندازی |
boot |
خود راه اندازی |
ectuating switch |
سوئیچ راه اندازی |
starting lever |
اهرم راه اندازی |
starting position |
وضعیت راه اندازی |
starting time |
زمان راه اندازی |
starting current |
جریان راه اندازی |
starting power |
توانایی راه اندازی |
start up disk |
دیسک راه اندازی |
starting power |
قدرت راه اندازی |
starting procese |
فرایند راه اندازی |
to set intrigues on foot |
پشت سر هم اندازی کردن |
encroach |
دست اندازی کردن |
gabion |
سله اندازی گابیون |
reboot |
راه اندازی مجدد |
cockfights |
جنگ اندازی خروس ها |
cockfight |
جنگ اندازی خروس ها |
shadow ball |
تمرین گوی اندازی |
upcast |
بالا اندازی تاه کش |
self assertion |
خودرا جلو اندازی |
driver |
برنامه راه اندازی |
drainage |
خشک اندازی فاضلاب |
to lay a wager |
دست اندازی کردن |
to load off |
بار اندازی کردن |
casting |
روش قلاب اندازی |
drivers |
برنامه راه اندازی |
resets |
راه اندازی مجدد |
soft start |
راه اندازی نرم |
reset |
راه اندازی مجدد |
igniter switch |
کلید راه اندازی |
impinge |
دست اندازی کردن |
tournament casting |
مسابقه قلاب اندازی |
skish |
مسابقه قلاب اندازی |
encroaches |
دست اندازی کردن |
operating handle |
دستگیره راه اندازی |
encroach |
دست اندازی کردن |
encroached |
دست اندازی کردن |
system reset |
راه اندازی مجدد سیستم |
cranking capacity of battery |
فرفیت راه اندازی باتری |
starting winding |
سیم پیچی راه اندازی |
innate releasing mechanism |
مکانیسم راه اندازی فطری |
offhand position |
حالت ایستاده در تیر اندازی |
surf cast |
قلاب اندازی از ساحل در موج |
cold starting |
راه اندازی در حالت سرد |
device driver |
برنامه راه اندازی دستگاه |
drayage |
هزینه بارگیری وبار اندازی |
sagittary |
سهمی وابسته به تیر اندازی |
glazing |
شیشه بری جام اندازی |
master boot record |
رکورد راه اندازی اصلی |
to bring a bout by intrigue |
بدسیسه یا پشت هم اندازی فراهم کردن |
outfoxing |
در حقه بازی وپشت هم اندازی جلوتربودن از |
outfoxes |
در حقه بازی وپشت هم اندازی جلوتربودن از |
outfox |
در حقه بازی وپشت هم اندازی جلوتربودن از |
navy yard |
محوطه مخصوص لنگر اندازی ناوگان |
outfoxed |
در حقه بازی وپشت هم اندازی جلوتربودن از |
instant start lamp |
لامپ با راه اندازی در حالت سرد |
centrifugal starting switch |
سوئیچ راه اندازی گریز ازمرکز |
grid current starting point |
نقطه راه اندازی جریان شبکه |
pie alley |
مسیر اسان برای گوی اندازی |
hardware reset |
باز راه اندازی سخت افزاری |
surfcasting rod |
چوب ماهیگیری برای قلاب اندازی در موج |
skips |
ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی |
dartboard |
صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت |
dartboards |
صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت |
servomechanism |
مکانیسم خودکار جهت راه اندازی ماشین ها |
skip |
ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی |
offense |
توپ اندازی وتلاش برای انداختن میله |
skipped |
ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی |
friendly front end |
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است |
recoverable item |
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی |
to take a pot shot [pot shots] at somebody [something] |
به کسی [چیزی] مثل دیوانه ها تیر اندازی کردن |
gun-loop |
[دهانه بیضی شکل در دیوار برای تیر اندازی] |
archival quality |
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود |
pyrography |
نقشه اندازی روی چوب بوسیله سوزندان ان با داغ اهن |
sysop |
فردی که تابلوی اعلانات الکترونیکی را راه اندازی میکند سیساپ |
poker work |
نقشه اندازی روی چوب بوسیله سوزندان ان با داغ اهن |
escrow |
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد |
air man |
کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود |
exigible |
قابل تقاضا قابل ادعا |
presumable |
قابل استنباط قابل استفاده |
flexile |
قابل تغییر قابل تطبیق |
observable |
قابل مشاهده قابل گفتن |
achievable |
قابل وصول قابل تفریق |
changeable |
قابل تعویض قابل تبدیل |
transferable |
قابل واگذاری قابل انتقال |
thankworthy |
قابل تشکر قابل شکر |
presentable |
قابل نمایش قابل تقدیم |
exigible |
قابل مطالبه قابل پرداخت |
sensible |
قابل درک قابل رویت |
adducible |
قابل اضهار قابل ارائه |
elastic |
قابل کش امدن قابل انعطاف |
tenable |
قابل مدافعه قابل تصرف |
presentable |
قابل معرفی قابل ارائه |
bilable |
قابل رهایی قابل ضمانت |
combustible |
قابل سوزش قابل تراکم |
practice plug |
وسیله کوچک پلاستیکی یالاستیکی شبیه طعمه ولی بدون قلاب برای تمرین یامسابقه نخ اندازی |
compressor bleed air |
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود |
capacity |
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است |
capacities |
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است |
resets |
سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد |
warm boot |
فرایند فریب دادن کامپیوتر بااین تفکر که برق ان با وجودروشن بودن خاموش شده است راه اندازی گرم |
reset |
سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد |
seamer |
توپ اندازی با طرز پرتاب توپ که در حرکت به سمت دیگری می پیچد |
seam bowler |
توپ اندازی با طرز پرتاب توپ که در حرکت به سمت دیگری می پیچد |
swing bowler |
توپ اندازی که از پرتاب توپ با حرکات قوسی اش استفاده میکند |
To quibble and equivocate. |
پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن ) |
boot |
اولین شیار دیسک راه اندازی روی فلاپی دیسک سازگار IBM |
machine |
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود |
icos |
System OutputControl/Input مجموعه استانداردی از روالهای ورودی و خروخی که برای راه اندازی و کنترل فرایندورودی و خروجی طراحی شده است |
machines |
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود |
machined |
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود |
visual display terminal |
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند |
visual display unit |
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند |
kilim [glim] |
گلیم [زیر اندازی ساده از پشم گوسفند یا بز که پرز نداشته و پود نما است و رنگ آمیزی و نقشه آن با استفاده از پودهای رنگی تعیین می شود.] |
spin bowler |
توپ اندازی که به توپ چرخش میدهد |
startup disk |
فلاپی دیسک که حاوی فایلهای تشخیص سیستم عامل است و در صورتی که دیسک خراب شود برای راه اندازی کامپیوتر استفاده میشود |
indemonstrable |
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح |
irrefrangible |
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب |
indiscoverable |
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص |
floatable |
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی |
inconvertible |
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر |
extrusion |
بیرون اندازی بیرون امدگی |
darts |
پیکان اندازی 2 نفره یا 4 نفره با 3 پیکان در هربار برای هر نفر از مسافت 8 یا 9 متر |
cleanest |
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود |
clean |
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود |
cleans |
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود |
cleaned |
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود |
housekeeping |
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری |
adobe type manager |
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است |
inexplicably |
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر |
vendible |
قابل فروش جنس قابل فروش |
vendable |
قابل فروش جنس قابل فروش |
cleavable |
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن |
air transportable sonar |
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی |
apt |
قابل |
dissoluble |
قابل حل |
incapable |
نا قابل |
acceptor |
قابل |
good |
قابل |
soluble |
قابل حل |
qualified |
قابل |