English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
bailable قابل ضمانت
Search result with all words
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
Other Matches
pecuniary liability ضمانت ضمانت جبران خسارت
guarantees ضمانت
suretyship ضمانت
sponsorship ضمانت
mainprise ضمانت
warrant ضمانت
guarantee ضمانت
warranted ضمانت
sponsored by به ضمانت
sponsion ضمانت
bail ضمانت
guaranty ضمانت
gurantee ضمانت
guarantee ضمانت
bond ضمانت
guaranteed ضمانت
warranting ضمانت
warranties ضمانت
guaranty ضمانت
pledge [archaic] [guaranty] ضمانت
warrants ضمانت
warranty ضمانت
warranty ضمانت
answers ضمانت کردن
guarantors ضمانت کننده
guaranteed ضمانت کردن
sanction ضمانت اجرا
answer ضمانت کردن
insure ضمانت کردن
bilable ضمانت بردار
answered ضمانت کردن
bond پیوستگی ضمانت
vouch ضمانت کردن
upon bail بقیه ضمانت
fiduciary bond ضمانت شرافتی
pecuniary liability ضمانت پولی
guaranty ضمانت نامه
assurances ضمانت وثیقه
pledging وثیقه ضمانت
pledged وثیقه ضمانت
pledge وثیقه ضمانت
contract guarantee ضمانت قرارداد
assurance ضمانت وثیقه
guarantor ضمانت کننده
sponsors ضمانت کردن
sponsoring ضمانت کردن
pledges وثیقه ضمانت
sponsor ضمانت کردن
guarantee period دوره ضمانت
sanctioned ضمانت اجرا
bondholder ضمانت دار
warranties ضمانت نامه
letter of indemnity ضمانت نامه
responsibilities ضمانت جوابگویی
responsibility ضمانت جوابگویی
express warranty ضمانت صریح
limplied warranty ضمانت ضمنی
sanctions ضمانت اجرا
warranty ضمانت نامه
bonded ضمانت شده
sanctioning ضمانت اجرا
suretyship عقد ضمانت
bank bond ضمانت بانکی
answering ضمانت کردن
bank guarantee ضمانت بانکی
irrepleviable ضمانت برندار
bail bond ضمانت نامه
vouch for ضمانت کردن
joint and several guarantee ضمانت تضامنی
guarantee ضمانت کردن
guarantees ضمانت کردن
irreplevisable ضمانت برندار
sanction ضمانت اجرایی قانون
it is not protected by sanctions ضمانت اجرایی ندارد
warrants ضمانت کردن مجوز
warranted ضمانت کردن مجوز
i guarantee his appearance من ضمانت می کنم که حاضرشود
sanctions ضمانت اجرایی قانون
warrant ضمانت کردن مجوز
bail تضمین ضمانت کردن
sanctioned ضمانت اجرایی قانون
joint bond تعهد یا ضمانت مشترک
sanctioning ضمانت اجرایی قانون
to bail out با ضمانت از زندان دراوردن
guarantee شخص ضمانت شده
guaranteed شخص ضمانت شده
warranting ضمانت کردن مجوز
bailment رهایی به قید ضمانت
act as surety کفالت یا ضمانت کردن
stand surety for a person ضمانت کسی را کردن
board exchange warranty ضمانت تعویض برد
guarantees شخص ضمانت شده
bank guarantee ضمانت نامه بانکی
able to justify bail قادر به تقبل ضمانت
warrent ضمانت یاتعهد کردن
the watch is warranted ضمانت شده است
to go bail for any one ضمانت کسی راکردن
to stand surety for any one ضمانت کسیرا کردن
average bond ضمانت نامه جبران خسارت
guarantee ضمانت نامه تضمین کردن
sanctions مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctions ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioning مجوز جریمه ضمانت اجرا
waging ضمانت حسن انجام کار
wages ضمانت حسن انجام کار
waged ضمانت حسن انجام کار
performance guarantee ضمانت حسن انجام کار
sanction مجوز جریمه ضمانت اجرا
wage ضمانت حسن انجام کار
pledgor دهنده ضمانت یابیعانه یا قول
sanctioned ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioned مجوز جریمه ضمانت اجرا
bid bond ضمانت شرکت در مناقصه یا مزایده
sanctioning ضمانت اجرایی معین کردن
sanction ضمانت اجرایی معین کردن
to vouch for any one's honesty ضمانت درستی کسی را کردن
open credit اعتبار بدون ضمانت نامه
guaranteed ضمانت نامه تضمین کردن
good performance guarantee ضمانت حسن انجام کار
guaranty تضمین ضمانت یا تعهد کردن
guarantees ضمانت نامه تضمین کردن
repayment guarantee ضمانت استرداد پیش پرداخت
tender bonds ضمانت نامههای مناقصه یامزایده
tender guarantee ضمانت شرکت در مزایده یامناقصه
guarantee a contract اجرای قراردادی را ضمانت کردن
pledgeor دهنده ضمانت یابیعانه یا قول
vouch ضمانت کردن مسئول واقع شدن
local parole زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
30% down payment against bank guaranty ۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
accommodation bill براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
bareboat charter ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
del credere ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
achievable قابل وصول قابل تفریق
adducible قابل اضهار قابل ارائه
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
presumable قابل استنباط قابل استفاده
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
combustible قابل سوزش قابل تراکم
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
sensible قابل درک قابل رویت
presentable قابل معرفی قابل ارائه
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
observable قابل مشاهده قابل گفتن
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
warranted اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrants اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
to pass one's word for another از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
consideration وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
considerations وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
ubi jus, ibi remedium هر جا حقی هست ضمانت اجرا هم هست هر جا حقی است حق استیفاء ان هم وجوددارد
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
able قابل
dissoluble قابل حل
qualified قابل
capable قابل
ablest قابل
abler قابل
good قابل
acceptor قابل
thorough paced قابل
solvable قابل حل
apt قابل
soluble قابل حل
sensible قابل حس
incapable نا قابل
understandable <adj.> قابل فهم
arbitrable قابل داوری
reasonable [comprehensible] <adj.> قابل فهم
comprehensible <adj.> قابل فهم
contradictable قابل تکذیب
controllable قابل نظارت
controllable قابل کنترل
awardable قابل اعطاء
ascertainable قابل تحقیق
avertible قابل دفع
explicable <adj.> قابل توضیح
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com