English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (14 milliseconds)
English Persian
disposable قابل عرضه
representable قابل عرضه
Search result with all words
marketable قابل عرضه دربازار
exhaustable resources منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
loanable funds وجوه قابل عرضه به بازار پول
marketable goods کالاهای قابل عرضه به بازار
readout دریافت فوری اطلاعات پردازش شده قابل عرضه بازخوانی
Other Matches
reaganomics اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
aggregate supply عرضه کل
proffers عرضه
offered عرضه
supplied عرضه
total supply عرضه کل
proffering عرضه
proffer عرضه
offers عرضه
slouchy بی عرضه
presentation عرضه
presentations عرضه
proffered عرضه
supply عرضه
good for nothing بی عرضه
dowdy بی عرضه
inept بی عرضه
offer عرضه
efficiency عرضه
supplying عرضه
supply of labor عرضه کار
presentations ارائه عرضه
supplying عرضه داشتن
supplied عرضه داشتن
supply عرضه داشتن
excess supply عرضه بیش از حد
elastic supply عرضه حساس
excess supply عرضه اضافی
offer عرضه کردن
gluts عرضه بیش از حد
supply schedule جدول عرضه
supply price قیمت عرضه
supply management مدیریت عرضه
supply function تابع عرضه
supply of money عرضه پول
supply curve منحنی عرضه
change in supply تغییر عرضه
money stock عرضه پول
elastic supply عرضه با کشش
money supply عرضه پول
supply constraints محدودیتهای عرضه
quantity of supply مقدار عرضه
supply and demand عرضه و تقاضا
supply and d. عرضه وتقاضا
elasticity of supply کشش عرضه
inelastic supply عرضه بی کشش
exposition عرضه نمایشگاه
presents عرضه کردن
glut عرضه بیش از حد
aggregate market supply عرضه کل بازار
presentative عرضه داشتنی
presenting عرضه کردن
presented عرضه کردن
present عرضه کردن
leader merchandising پیشرو در عرضه
provides عرضه کردن
fixed supply عرضه ثابت
national supply عرضه ملی
expositions عرضه نمایشگاه
provide عرضه کردن
counter offer عرضه متقابل
trial offer عرضه ازمایشی
jackstraw ادم بی عرضه
offers عرضه کردن
oversupply عرضه بیش از حد
joint supply عرضه مشترک
offer and demand عرضه و تقاضا
sampling offer عرضه ازمایشی
offered عرضه کردن
presentation ارائه عرضه
work effort عرضه کار
institute of purchasing and supply موسسه خرید و عرضه
to offer عرضه کردن [ کالا]
marketability قابلیت عرضه در بازار
real money supply عرضه واقعی پول
supply side economics اقتصاد طرفدار عرضه
perfectly elastic supply عرضه کاملا با کشش
perfectly inelastic supply عرضه کاملا بی کشش
demand and supply market بازار عرضه و تقاضا
elastic supply عرضه انعطاف پذیر
glut عرضه بیش از تقاضا
gluts عرضه بیش از تقاضا
to put on the market به بازار عرضه کردن
personal service utility عرضه سرانه کار
marginal supply price قیمت عرضه نهائی
offer پیشکش کردن عرضه
supply and demand law قانون عرضه و تقاضا
offered پیشکش کردن عرضه
disposure نمایش عرضه داشت
marketed به بازار عرضه کردن
market به بازار عرضه کردن
markets به بازار عرضه کردن
offers پیشکش کردن عرضه
price elasticity of supply کشش قیمتی عرضه
goon تروریست بی عرضه و نالایق
quantity supplied مقدار عرضه شده
scruff ادم بی عرضه وفقیر
offeror فروشنده عرضه کننده
law of supply and demand قانون عرضه و تقاضا
to place on the market به بازار عرضه کردن
goons تروریست بی عرضه و نالایق
backward bending supply curve منحنی عرضه به عقب خم شونده
to offer a reward [for] عرضه کردن پاداشی [برای]
supplied تامین موجودی عرضه نمودن
supply push inflation تورم ناشی از فشار عرضه
long run industry supply curve منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
supplying تامین موجودی عرضه نمودن
supply تامین موجودی عرضه نمودن
oversell بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversold بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversells بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
overselling بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
lot جنس عرضه شده برای فروش
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
stock عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stocked عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
sue and losse part عرضه کالا به صورت مجزا یاتفکیک شده
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
sad sack ادم خوش نیت ولی احمق وبی عرضه
launching جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launches جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launched جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launch جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
window shopper کسی که فقط از پشت ویترین کالاهای عرضه شده راتماشا میکند
commodity چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
commodities چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
letters patent نامهای است که به وسایل مختلفه به مردم عرضه میشود تا ازمضمون ان همگان اگاه شوند
tender وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendered وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tenderest وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendering وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
adducible قابل اضهار قابل ارائه
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
presumable قابل استنباط قابل استفاده
observable قابل مشاهده قابل گفتن
sensible قابل درک قابل رویت
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
combustible قابل سوزش قابل تراکم
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
presentable قابل معرفی قابل ارائه
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
achievable قابل وصول قابل تفریق
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
say's law عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
supply price of capital قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
department stores فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
cartels اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartel اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
neoclassical theory of value تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
say's law از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
energy transition عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
warehousing system روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
double coincidence of wants زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
iron law of wage قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
ablest قابل
abler قابل
incapable نا قابل
apt قابل
acceptor قابل
thorough paced قابل
good قابل
capable قابل
soluble قابل حل
sensible قابل حس
qualified قابل
dissoluble قابل حل
solvable قابل حل
able قابل
repeatable قابل تکرار
merchantable قابل معامله
macroscopic قابل رویت
machinable قابل تراش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com