Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
resalable
قابل فروش مجدد
Other Matches
regenerate
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
resale price
قیمت فروش مجدد
reusable
قابل استفاده مجدد
reusable program
برنامه قابل استفاده مجدد
reproducible
قابل تولید مجدد تجدید پذیر
merchantable
قابل فروش
marketable
قابل فروش
sale
قابل فروش
sellable
قابل فروش
salable
قابل فروش فروختنی
money refund offer
فروش قابل پس دادن
alienable
قابل فروش انتقالی
saleable
قابل فروش فروختنی
shuttled
رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
shuttles
رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
shuttle
رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
dry cell battery
باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery
pileferable
اقلام قابل فروش بصورت فرسوده
storage
رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
nonerasable storage
رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
frozen assets
دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد
woollen draper
پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
charge
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
on licence
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
pearlies
جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
wine seller
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
sales force
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
hard sell
سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sale maximization
به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
optional claiming race
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
foreign military sales
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
furrier
خز فروش پوست فروش
furriers
خز فروش پوست فروش
sales promotion
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
oligopoly
انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
seconds
مجدد
further
مجدد
seconding
مجدد
furthered
مجدد
furthering
مجدد
reflorescence
مجدد
further on
مجدد
furthermore
مجدد
second
مجدد
renewed
مجدد
seconded
مجدد
furthers
مجدد
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
sensible
قابل درک قابل رویت
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
achievable
قابل وصول قابل تفریق
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
retread process
تعمیر مجدد
reporduce
تولید مجدد
reoccur
فهور مجدد
renegotiation
مذاکره مجدد
renascence
زندگی مجدد
remotion
حرکت مجدد
reinterpretation
تفسیر مجدد
resupply
اماد مجدد
reintegration
استقرار مجدد
reorganize
تشکیلات مجدد
revisited
ملاقات مجدد
reorganising
سازماندهی مجدد
revisiting
ملاقات مجدد
resale
حراج مجدد
resurvey
بررسی مجدد
rerun
اجرای مجدد
reorganize
سازماندهی مجدد
revisits
ملاقات مجدد
resorption
مکیدن مجدد
restart
شروع مجدد
reshipment
حمل مجدد
republication
انتشار مجدد
retransmission
مخابره مجدد
reorganising
تشکیلات مجدد
reorganized
تشکیلات مجدد
retransmission
ارسال مجدد
reinsurance
بیمه مجدد
reinfection
عفونت مجدد
repayments
پرداخت مجدد
remand
بازداشت مجدد
re-examination
بازپرسی مجدد
re examination
بازپرسی مجدد
crossecheck
مقابله مجدد
reissuing
چاپ مجدد
reissues
چاپ مجدد
reissued
چاپ مجدد
reissue
چاپ مجدد
reorganizing
سازماندهی مجدد
restoration
استقرار مجدد
re attachment
توقیف مجدد
remanded
بازداشت مجدد
remanding
بازداشت مجدد
remands
بازداشت مجدد
repayment
پرداخت مجدد
replenishing
تدارک مجدد
replenishing
پرکردن مجدد
replenishes
تدارک مجدد
replenishes
پرکردن مجدد
replenished
تدارک مجدد
replenished
پرکردن مجدد
replenish
تدارک مجدد
replenish
پرکردن مجدد
subdivisions
تقسیم مجدد
subdivision
تقسیم مجدد
re claim
تقاضای مجدد
re establishment
تاسیس مجدد
reactivation
فعالیت مجدد
redirection
راهنمایی مجدد
reebtry
ورود مجدد
reebtry
دخول مجدد
reebtry
تملک مجدد
reeducation
تربیت مجدد
reenlistment
سربازگیری مجدد
reentrance
دخول مجدد
reorganized
سازماندهی مجدد
reexport
صادرات مجدد
reformat
فرمت مجدد
regelation
انجماد مجدد
rededication
تقدیم مجدد
rededication
اهدا مجدد
recrystallization
تبلور مجدد
reallocation
تخصیص مجدد
reapparition
فهور مجدد
reorganizing
تشکیلات مجدد
recaption
توقیف مجدد
recompile
کامپایل مجدد
reorganizes
سازماندهی مجدد
reorganizes
تشکیلات مجدد
reconversion
گرایش مجدد
reconveyance
اعاده مجدد
reconviction
محکومیت مجدد
recoupment
کسب مجدد
regeneracy
تولید مجدد
reconditioning
تعمیر مجدد
reinforcement
وضع مجدد
redrew
رسم مجدد
reloads
بارکردن مجدد
reloads
پر کردن مجدد
reproduction
تولید مجدد
reloading
بارکردن مجدد
reversion
ترجمه مجدد
regenerated
تولید مجدد
recurrences
رویدادن مجدد
recurrence
رویدادن مجدد
recreation
خلق مجدد
recreations
خلق مجدد
reassurance
اطمینان مجدد
reassurances
اطمینان مجدد
redraws
رسم مجدد
readjustment
سازگاری مجدد
restatement
بیان مجدد
restatements
بیان مجدد
reloading
پر کردن مجدد
reloaded
بارکردن مجدد
reloaded
پر کردن مجدد
resurgence
طغیان مجدد
re-ran
نمایش مجدد
re-run
نمایش مجدد
re-running
نمایش مجدد
re-runs
نمایش مجدد
retake
گرفتن مجدد
retaken
گرفتن مجدد
retakes
گرفتن مجدد
reload
پر کردن مجدد
after shrinkage
انقباض مجدد
reload
بارکردن مجدد
comeback
دستیابی مجدد
remarriage
ازدواج مجدد
remarriages
ازدواج مجدد
comebacks
دستیابی مجدد
repaint
رسم مجدد
resale
فروس مجدد
retaking
گرفتن مجدد
retrials
محاکمه مجدد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com