Total search result: 208 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
objective |
قابل مشاهده |
objectives |
قابل مشاهده |
|
|
Search result with all words |
|
transparent |
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست |
transparently |
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست |
diamonds |
شکل موجهای ضربهای که معمولا در جریان خروجی راکتها بصورت لوزیهای پشت سر هم قابل مشاهده است |
imperceptible |
غیر قابل مشاهده |
observable |
قابل مشاهده قابل گفتن |
imperceptibility |
غیر قابل مشاهده بودن |
Other Matches |
|
observations |
مشاهده |
observantion |
مشاهده |
observation |
مشاهده |
course line shot |
مشاهده در خط |
seeing |
مشاهده |
animadversion |
مراقبت مشاهده |
observed |
مشاهده کردن |
observe |
مشاهده کردن |
observational |
مبنی بر مشاهده |
observer |
مشاهده کننده |
apperceive |
مشاهده کردن |
observers |
مشاهده کننده |
behold |
مشاهده کردن |
faculty of observation |
قوه مشاهده |
see |
مشاهده کردن |
perceptivity |
قوه مشاهده |
sees |
مشاهده کردن |
beheld |
مشاهده شده |
beholding |
مشاهده کردن |
beholds |
مشاهده کردن |
ovservation |
قوه مشاهده |
beheld |
مشاهده کرده |
unseen |
مشاهده نشده |
observational techniques |
فنون مشاهده |
observability |
مشاهده پذیری |
observation error |
خطای مشاهده |
perceive |
مشاهده کردن |
perceived |
مشاهده کردن |
naturalistic observation |
مشاهده طبیعی |
perceiving |
مشاهده کردن |
twing |
مشاهده کردن |
observes |
مشاهده کردن |
perceives |
مشاهده کردن |
observing |
مشاهده کردن |
perceptiveness |
بینایی قوه مشاهده |
perception of an object |
مشاهده یا دیدن چیزی |
indiscernibly |
بطور غیرقابل مشاهده |
sight the anchor |
مشاهده کردن لنگر |
imperceptibly |
بطور غیرقابل مشاهده |
spots |
مشاهده کردن گلوله ها |
ovservation |
مشاهده رصد کردن |
participant observation |
مشاهده توام با مشارکت |
perception |
مشاهده قوه ادراک |
participant observer |
مشاهده گر شرکت کننده |
perceivable |
مشاهده کردنی دیدنی |
perceptions |
مشاهده قوه ادراک |
a posteriori |
مبنی بر تجربه و مشاهده |
history |
صفحاتی که مشاهده شده |
histories |
صفحاتی که مشاهده شده |
empirically |
از روی مشاهده و تجربه |
observed score |
نمره مشاهده شده |
spot |
مشاهده کردن گلوله ها |
observational error |
خطای مشاهده [ریاضی] |
observable quantity |
کمیت مشاهده پذیر |
observed frequency |
بسامد مشاهده شده |
reviews |
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی |
identify |
مشاهده کردن شناسایی کنید |
reviewing |
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی |
identifying |
مشاهده کردن شناسایی کنید |
review |
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی |
identifies |
مشاهده کردن شناسایی کنید |
identified |
مشاهده کردن شناسایی کنید |
reviewed |
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی |
see for oneself |
از نزدیک مشاهده کردن بچشم خود دیدن |
confucion symbols |
علاپم کنفسیون که صرفا در فرش چین مشاهده می شود |
periscope |
دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب |
incidental images |
تصویرهایی که مشاهده انهانتیجه تاثیراتی است که ازچشم ناپدیدگشته اند |
periscopes |
دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب |
recoverable item |
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی |
friendly front end |
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است |
homosphere |
قسمتی از اتمسفر که در ان تغییری در ترکیب و ساخت گازهای تشکیل دهنده مشاهده نمیشود |
archival quality |
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود |
hidden |
پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند |
Internet |
جستجوگر وب سافت ماکروسافت که در حال حاضر آماده است و به کاربر امکان مشاهده صفحه وب را میدهد |
system follow up |
ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح |
escrow |
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد |
System Monitor |
امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند |
finder |
واسط کاربر گرافیکی به Macintosh اجازه دادن به کابر به مشاهده فایل ها و شروع برنامههای کاربردی با استفاده از Mouse |
news reader |
نرم افزاری که به کاربر امکان مشاهده لیست گروههای خبری و خواندن مقالات چاپ شده در هر گروه یا ارسال آن مقاله را میدهد |
thumbnails |
نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی |
thumbnail |
نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی |
observer |
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه |
sensing |
تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله |
observers |
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه |
gastroscope |
اسباب معاینه داخلی معده وسیله مشاهده داخل معده |
adducible |
قابل اضهار قابل ارائه |
changeable |
قابل تعویض قابل تبدیل |
presentable |
قابل معرفی قابل ارائه |
presentable |
قابل نمایش قابل تقدیم |
combustible |
قابل سوزش قابل تراکم |
achievable |
قابل وصول قابل تفریق |
presumable |
قابل استنباط قابل استفاده |
bilable |
قابل رهایی قابل ضمانت |
exigible |
قابل تقاضا قابل ادعا |
tenable |
قابل مدافعه قابل تصرف |
elastic |
قابل کش امدن قابل انعطاف |
transferable |
قابل واگذاری قابل انتقال |
thankworthy |
قابل تشکر قابل شکر |
exigible |
قابل مطالبه قابل پرداخت |
flexile |
قابل تغییر قابل تطبیق |
sensible |
قابل درک قابل رویت |
unfriendly act |
هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند |
high oblique |
عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود |
browse |
مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online |
browsed |
مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online |
browses |
مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online |
presentment |
اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد |
capacity |
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است |
capacities |
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است |
tree |
مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند |
systems analysis |
1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن |
visual display unit |
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند |
visual display terminal |
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند |
garden design |
طرح باغی [با تقسیمات مستطیلی بصورت باغچه ها و چهارباغ و حوض و آبروها. این طرح از قرن بازدم میلادی مشاهده شد و جلوه ای از حیاط خانه ها و کاخ ها را نشان می دهد.] |
observations |
دیدبانی کردن مشاهده کردن |
observe |
مراعات کردن مشاهده کردن |
observation |
دیدبانی کردن مشاهده کردن |
observing |
مراعات کردن مشاهده کردن |
observed |
مراعات کردن مشاهده کردن |
observes |
مراعات کردن مشاهده کردن |
indiscernible |
غیرقابل مشاهده غیرقابل تشخیص |
Windows Explorer |
امکان نرم افزاری در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده پرونده ها و فایل ها روی دیسک سخت فلاپی دیسک , ROM-CD , و هر درایو اشتراکی شبکه را میدهد |
floatable |
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی |
irrefrangible |
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب |
indemonstrable |
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح |
indiscoverable |
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص |
inconvertible |
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر |
adobe type manager |
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است |
inexplicably |
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر |
cloud band border |
[حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.] |
retardation |
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.] |
vendible |
قابل فروش جنس قابل فروش |
vendable |
قابل فروش جنس قابل فروش |
cleavable |
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن |
air transportable sonar |
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی |
ablest |
قابل |
apt |
قابل |
acceptor |
قابل |
abler |
قابل |
qualified |
قابل |
good |
قابل |
incapable |
نا قابل |
able |
قابل |
sensible |
قابل حس |
thorough paced |
قابل |
soluble |
قابل حل |
capable |
قابل |
dissoluble |
قابل حل |
solvable |
قابل حل |
limpsy |
قابل انحناء |
imitable |
قابل تقلید |
exepandable |
قابل توسعه |
executory |
قابل اجرا |
licensable |
قابل اجازه |
limit of inflammability |
حد قابل اشتعال |
executable |
قابل اجرا |
limpsey |
قابل انحناء |
exercisable |
قابل تمرین |
exhalable |
قابل تبخیر |
inspirable |
قابل تنفس |
expandable |
قابل انبساط |
interconvertible |
قابل تبدیل |
investigable |
قابل رسیدگی |
inventible |
قابل اختراع |
extensile |
قابل بسط |
inventible |
قابل جعل |
irrecusable |
غیر قابل رد |
irrigable |
قابل ابیاری |
judicable |
قابل قضاوت |
justiciable |
قابل دادرسی |
kenspeckle |
قابل شناسایی |
leviable |
قابل تحمیل |
inoculable |
قابل تلقیح |
limsy |
قابل انحناء |
enforcible |
قابل اجرا |
eludible |
قابل گریز |
effaceable |
قابل زدودن |
liveable |
قابل زندگی |
effable |
قابل تغییر |
dubitable |
قابل تردید |
dividable |
قابل تقسیم |
machinable |
قابل تراش |
macroscopic |
قابل رویت |
distributable |
قابل توزیع |
distillable |
قابل تقطیر |
disputable |
قابل بحث |
displaceable |
قابل تغییر |
maintainable |
قابل نگاهداری |
eradicable |
قابل استیصال |
erectile |
قابل نعوظ |
excludable |
قابل استثناء |
exchangeable |
قابل مبادله |
examinable |
قابل امتحان |
exactable |
قابل مطالبه |
exactable |
قابل تحمیل |
evocable |
قابل احضار |
evaporable |
قابل تبخیر |
livable |
قابل زیستن |
erodible |
قابل فرسایش |
livable |
قابل معاشرت |