English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
presentable قابل معرفی قابل ارائه
Other Matches
adducible قابل اضهار قابل ارائه
scissoring 1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
renderable قابل ارائه
presentably بطور قابل معرفی
authentication به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
sight bill حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
observable قابل مشاهده قابل گفتن
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
achievable قابل وصول قابل تفریق
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
sensible قابل درک قابل رویت
combustible قابل سوزش قابل تراکم
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
presumable قابل استنباط قابل استفاده
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
expanded memory system دریک IBM PC استانداردی که حافظه اضافی که بیشتر از حد کیلو بایت است از حافظه معمولی را معرفی میکند. این حافظه فقط توسط برنامههای مخصوص نوشته شده قابل اجراست و نیز مراجعه شود به LIM
arrest of judgment سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
presenters ارائه کننده معرفی کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
incapable نا قابل
good قابل
soluble قابل حل
ablest قابل
capable قابل
able قابل
thorough paced قابل
dissoluble قابل حل
solvable قابل حل
sensible قابل حس
qualified قابل
acceptor قابل
apt قابل
abler قابل
minable قابل استخراج
passable قابل قبول
multipliable قابل تکثیر
passable قابل عبور
liveable قابل معاشرت
mibeable قابل استخراج
acceptable قابل پذیرش
liveable قابل زیستن
arguably قابل بحث
moveable قابل تغییر
moot قابل بحث
mobilizable قابل تجهیز
mistakable قابل اشتباه
believable قابل قبول
arguable قابل بحث
livable قابل زندگی
divisible قابل تقسیم
liveable قابل زندگی
medicable قابل معالجه
pitiable قابل ترحم
merchantable قابل فروش
machinable قابل تراش
macroscopic قابل رویت
maintainable قابل نگاهداری
merchantable قابل معامله
mentionable قابل ذکر
changeable قابل تغییر
amenable قابل جوابگویی
plausible قابل استماع
obtainable قابل حصول
procurable قابل حصول
recoverable قابل وصول
accountable قابل توضیح
considerable قابل توجه
liable قابل اطمینان
employable قابل استخدام
meltable قابل ذوب
selectively قابل انتخاب
negotiates قابل انتقال
negotiated قابل انتقال
negotiate قابل انتقال
imposable قابل تحمیل
separable قابل تفکیک
increasable قابل ازدیاد
inferable قابل استنباط
observable قابل مراعات
inferible قابل استنباط
knowable قابل دانستن
inflamable قابل اشتعال
inflective قابل صرف
inflexional قابل صرف
negotiating قابل انتقال
impugnable قابل اعتراض
imaginal قابل درک
selective قابل انتخاب
governable قابل حکومت
grantable قابل اهداء
grindable قابل سایش
guidable قابل راهنمایی
healable قابل ملاحظه
heritable قابل توارث
drinkable قابل اشامیدن
ignitable قابل احتراق
ignitable قابل اشتعال
eligible قابل انتخاب
ignitible قابل احتراق
imitable قابل تقلید
livable قابل معاشرت
inhabitable قابل سکنی
kenspeckle قابل شناسایی
leviable قابل تحمیل
licensable قابل اجازه
limit of inflammability حد قابل اشتعال
limpsey قابل انحناء
limpsy قابل انحناء
limsy قابل انحناء
livable قابل زیستن
opens قابل بحث
opened قابل بحث
open قابل بحث
extendable قابل تعمیم
extendable قابل تمدید
newsworthy قابل انتشار
justiciable قابل دادرسی
elastic قابل ارتجاع
inoculable قابل تلقیح
inquirable قابل تحقیق
inspirable قابل تنفس
insurable قابل بیمه
interconvertible قابل تبدیل
investigable قابل رسیدگی
inventible قابل اختراع
inventible قابل جعل
irrecusable غیر قابل رد
irrigable قابل ابیاری
judicable قابل قضاوت
propagable قابل تبلیغ
exportable قابل صدور
reclaimable قابل احیاء
reconcilable قابل تلفیق
recoupable قابل جبران
refillable قابل تعویض
reflexible قابل انعکاس
refractile قابل انکسار
refrangible قابل انکسار
registrable قابل ثبت
regulable قابل تعدیل
reimbursable قابل پرداخت
excusable قابل عفو
remittable قابل پرداخت
pardonable قابل عفو
reclaimable قابل استرداد
receivable قابل قبول
prosecutable قابل تعقیب
pursuable قابل تعقیب
publishable قابل نشر
culpable قابل مجازات
purchasable قابل خریداری
preferable قابل ترجیح
quenchable قابل جلوگیری
substantial قابل توجه
quizzable قابل ریشخند
quodlibet نکته قابل
quoteworthy قابل اقتباس
ratable قابل ارزیابی
rebuttable قابل رو کردن
rebuttable presumptions احکام قابل رد
pardonable قابل بخشیدن
remediable قابل علاج
forgivable قابل عفو
solid قابل اطمینان
reproachable قابل توبیخ
reproducible قابل تکثیر
reprouducible قابل تولیدیاتناسل
resistible قابل مقاومت
respirable قابل تنفس
restorable قابل اعاده
returnable قابل برگشت
revealable قابل مکاشفه
revocable قابل فسخ
revocable قابل برگشت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com