Dictiornary-Farsi | قابل ممیزی یا بازرسی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (15 milliseconds)

English	Persian
controllable	قابل ممیزی یا بازرسی


Other Matches

inspector general	بازرسی بازرسی کل ارتش
audit trail	رد ممیزی
surveyed	ممیزی
auditorship	ممیزی
controllership	ممیزی
censeur	ممیزی
censorship	ممیزی
surveys	ممیزی
survey	ممیزی
unchecked <adj.>	ممیزی نشده
unverified <adj.>	ممیزی نشده
controlment	منع ممیزی
cadastral survey	ممیزی زمین
verified	ممیزی کردن
untested <adj.>	ممیزی نشده
unevaluated <adj.>	ممیزی نشده
verifies	ممیزی کردن
unexamined <adj.>	ممیزی نشده
surveyed	ممیزی کردن
verification	تحقیق ممیزی
survey	ممیزی کردن
unaudited <adj.>	ممیزی نشده
surveys	ممیزی کردن
verify	ممیزی کردن
verifying	ممیزی کردن
audited	ممیزی دفاترمحاسباتی
uninspected <adj.>	ممیزی نشده
audit departmant	اداره ممیزی
audit	ممیزی دفاترمحاسباتی
auditing	ممیزی کردن
auditing	ممیزی دفاترمحاسباتی
audit	ممیزی کردن
audited	ممیزی کردن
audits	ممیزی دفاترمحاسباتی
audits	ممیزی کردن
audited	ممیزی رسیدگی کردن
controlling	نظارت و ممیزی کردن
census	احصائیه ممیزی مالیاتی
controls	نظارت و ممیزی کردن
surveying	نقشه برداری ممیزی
control	نظارت و ممیزی کردن
audit	ممیزی رسیدگی کردن
censuses	احصائیه ممیزی مالیاتی
audits	ممیزی رسیدگی کردن
auditing	ممیزی رسیدگی کردن
cancel check firing	فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
inspection	بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
cadastral	مربوط به ممیزی عواید و ثبت اراضی واملاک
inspectorship	بازرسی
audit	بازرسی
visit	بازرسی
examen	بازرسی
control	بازرسی
check	بازرسی شد
audits	بازرسی
visited	بازرسی
surveyed	بازرسی
survey	بازرسی
auditing	بازرسی
perambulation	بازرسی
audited	بازرسی
inspection	بازرسی
checks	بازرسی شد
surveys	بازرسی
checked	بازرسی شد
visits	بازرسی
examinations	بازرسی
inspect	بازرسی
examining	بازرسی
inquiry	بازرسی
examination	بازرسی
cross examination	بازرسی
inspected	بازرسی
inspecting	بازرسی
inspects	بازرسی
inquiries	بازرسی
examine	بازرسی
controlling	بازرسی
visitation	بازرسی
controls	بازرسی
examined	بازرسی
examines	بازرسی
controllership	بازرسی
visitations	بازرسی
auditory	مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
unverified <adj.>	بازرسی نشده
searches	تکاپو بازرسی
board of inspection and survey	سازمان بازرسی
auditing	بازرسی رسیدگی
right of visit	حق بازرسی و تفتیش
survey report	گزارش بازرسی
searched	بازرسی کردن
look over something <idiom>	بازرسی کردن
audits	بازرسی رسیدگی
identity check	بازرسی شناسنامه
identity control	بازرسی شناسنامه
scrutineer	بازرسی فنی
audit	بازرسی رسیدگی
inspects	بازرسی کردن
inspects	تحقیق بازرسی
searched	تکاپو بازرسی
for [your/our] inspection	برای بازرسی
inquiry documents	اسناد بازرسی
search	تکاپو بازرسی
to rummage	بازرسی کردن
to browse through	بازرسی کردن
inspect	تحقیق بازرسی
audited	بازرسی رسیدگی
controls	بازرسی کردن
searcher warrant	اجازه بازرسی
inspected	بازرسی کردن
inspection	بازرسی و بازبینی
seach	بازرسی کردن
inspected	تحقیق بازرسی
inspecting	بازرسی کردن
inspecting	تحقیق بازرسی
to search after	بازرسی کردن
search	بازرسی کردن
surveys	بازرسی کردن
controlling	بازرسی کردن
examination	بازرسی معاینه
checkup	بازرسی کلی
uninspected <adj.>	بازرسی نشده
check point	نقطه بازرسی
checked	بازرسی کردن
martitime survey	بازرسی دریائی
certificate of survey	گواهی بازرسی
certificate of inspection	گواهی بازرسی
checks	بازرسی کردن
inspectional	مربوط به بازرسی
examinations	بازرسی معاینه
detection	بازیابی بازرسی
check	بازرسی کردن
vidimus	بازرسی حساب
unaudited <adj.>	بازرسی نشده
unchecked <adj.>	بازرسی نشده
unevaluated <adj.>	بازرسی نشده
unexamined <adj.>	بازرسی نشده
aircraft inspection	بازرسی هواپیما
investigating committee	کمیته بازرسی
committee of inquiry	کمیته بازرسی
control	بازرسی کردن
jerque	بازرسی کشتی
cargo checking	بازرسی بار
probed	میله بازرسی
searches	بازرسی کردن
probe	میله بازرسی
to look over	بازرسی کردن
inspection certificate	گواهی بازرسی
survey	بازرسی کردن
examining	بازرسی کردن
examines	بازرسی کردن
surveyed	بازرسی کردن
examined	بازرسی کردن
inspect	بازرسی کردن
examine	بازرسی کردن
magnetic inspection	بازرسی مغناطیسی
manholes	اطاقک بازرسی
manhole	اطاقک بازرسی
searchingly	بازرسی کردن
untested <adj.>	بازرسی نشده
probes	میله بازرسی
searchingly	تکاپو بازرسی
recoverable item	وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end	طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
checks	امتحان کردن بازرسی
inspective	وابسته به تفتیش و بازرسی
check	امتحان کردن بازرسی
checked	امتحان کردن بازرسی
input control unit	واحد بازرسی ورودی
he was appointed to inspect it	مامور شد ان را بازرسی کند
personnel monitoring	بازرسی بدنی از افراد
cleared without examination	ترخیص بدون بازرسی
censorial	مبنی بر بازرسی مطبوعات و
check sweeping	بازرسی مین روبی
domiciliary visit	بازرسی خانه شخص
search warrant	حکم بازرسی و ورود
search warrants	حکم بازرسی و ورود
contractor inspection system	سیستم بازرسی پیمانها
non destructive inspection	بازرسی غیر مخرب
privateer	فرمانده کشتی بازرسی
controlling	بازرسی نظارت جلوگیری
controls	بازرسی نظارت جلوگیری
to pick over	بازرسی کردن و برگزیدن
right of search	حق بازرسی کشتی در دریاها
cwe	ترخیص بدون بازرسی
control	بازرسی نظارت جلوگیری
cargo checking	بازرسی کردن محمولات
scrutineering	بازرسی فنی قایق
archival quality	مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
espy	جاسوس بودن بازرسی کردن
espied	جاسوس بودن بازرسی کردن
test	شهادت گواهی بازرسی کردن
espying	جاسوس بودن بازرسی کردن
espies	جاسوس بودن بازرسی کردن
location survey	بازرسی در جای اجناس درانبار
tests	شهادت گواهی بازرسی کردن
tested	شهادت گواهی بازرسی کردن
g man	نماینده مخصوص دایره بازرسی
visitatorial	وابسته به یادارای اختیار بازرسی