Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English
Persian
solvency
قابل وصول بودن
Other Matches
achievable
قابل وصول قابل تفریق
accessible
قابل وصول
makable
[spv. makeable]
<adj.>
قابل وصول
workable
<adj.>
قابل وصول
executable
<adj.>
قابل وصول
makable
<adj.>
قابل وصول
achievable
<adj.>
قابل وصول
contrivable
<adj.>
قابل وصول
practicable
<adj.>
قابل وصول
feasible
<adj.>
قابل وصول
collectable
قابل وصول
doable
<adj.>
قابل وصول
recoverable
قابل وصول
makeable
<adj.>
قابل وصول
manageable
<adj.>
قابل وصول
come at able
قابل وصول
possible
[doable, feasible]
<adj.>
قابل وصول
collectible
قابل وصول
receivable
قابل وصول پذیرفتنی
irrecoverable
غیر قابل وصول
accessible
در دسترس قابل وصول
bad debts
طلب غیر قابل وصول
bad debt
طلب غیر قابل وصول
pocket judgment
سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
current assets
پول نقد یامالیات یا عوارضی که درحدود یک سال پس از بستن ترازنامه قابل وصول باشد
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
accessing
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accesses
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessed
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
access
در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
del credere agent
نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
remerkableness
قابل ملاحظه بودن
to stand comparison with
قابل مقایسه بودن با
sociability
قابل معاشرت بودن
serviceableness
قابل استفاده بودن
to be valid
قابل قبول بودن
to bear comparison with
قابل مقایسه بودن با
disputability
قابل اعتراض بودن
memorability
قابل یادداشت بودن
credibility
قابل قبول بودن
bribable
قابل رشوه بودن
noteworthiness
قابل ملاحظه بودن
applies
قابل اجرا بودن
apply
قابل اجرا بودن
to hold water
قابل قبول بودن
applying
قابل اجرا بودن
indigestibility
غیر قابل هضم بودن
spring
جهیدن قابل ارتجاع بودن
irremovability
غیر قابل عزل بودن
irrevocability
غیر قابل فسخ بودن
springs
جهیدن قابل ارتجاع بودن
incomprehensibility
غیر قابل فهم بودن
imperceptibility
غیر قابل مشاهده بودن
to be available for delivery at short notice
بلافاصله قابل تحویل بودن
indivisibility
غیر قابل تقسیم بودن
visibility
قابلیت دید قابل رویت بودن
irresistibleness
غیر قابل مقاومت بودن سختی
imparity
غیر قابل تقسیم بودن اعداد بدوقسمت مساوی
to go down
[in a particular way]
with somebody
برای کسی
[به سبک ویژه ای]
قابل پذیرش بودن
rule of law
قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
case
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
cases
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
attribute
مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
attributing
مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
attributes
مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
recoveries
وصول
recovery
وصول
collections
وصول
receptions
وصول
reception
وصول
collection
وصول
levied
وصول مالیات
recipients
وصول کننده
accessibility
قابلیت وصول
line of approach
راه وصول
recoveries
وصول جبران
levies
وصول مالیات
receipt
اعلام وصول
to get in
وصول کردن
receipt
وصول کردن
receipts
اعلام وصول
receipts
وصول کردن
levying
وصول مالیات
levy
وصول مالیات
recipient
وصول کننده
recovery
وصول جبران
recvery
استرداد وصول
levier
مالیات وصول کن
collection order
دستور وصول
receives
وصول کردن
accession
تابع وصول
acknowledgement of receipt
اعلام وصول
collecting
وصول کردن
outstandingly
وصول نشده
recovers
وصول کردن
recovering
وصول کردن
recover
وصول کردن
acknowledgment
اعلام وصول
receive
وصول کردن
collects
وصول کردن
outstanding
وصول نشده
get in
وصول کردن
collecting books
وصول مطالبات
collecting debts
وصول مطالبات
certificate of receipt
گواهی وصول
collect
وصول کردن
collection charge
هزینه وصول
collection fee
هزینه وصول
collection charges
هزینه وصول
cleared cheque
چک وصول شده
debt collecting agency
نماینده وصول مطالبات
receipts
اعلام وصول نمودن
publicans
مامور وصول مالیات
cashed
وصول کردن نقدکردن
publican
مامور وصول مالیات
cashing
وصول کردن نقدکردن
receipt
اعلام وصول نمودن
cashes
وصول کردن نقدکردن
acknowledgement
اعلام وصول رسید
acknowledgments
اعلام وصول رسید
cash
وصول کردن نقدکردن
collection charge
هزینه وصول مطالبات
irrecoverably
بطور وصول نشدنی
good dept
طلب وصول شدنی
acknowledging
اعلام وصول کردن
good debt
طلب وصول شدنی
acknowledges
اعلام وصول کردن
debt collector
وصول کننده طلب
acknowledgements
اعلام وصول رسید
collecting bank
بانک وصول کننده
debt enforcement
درخواست طلب وصول
acknowledge
اعلام وصول کردن
acknowledgment
شماره اعلام وصول
accessibility
دستیابی پذیری قابلیت وصول
accessibility
امکان نزدیکی وسیله وصول
acknowledging
وصول نامهای را اشعار داشتن
acknowledgement
خبر وصول نامه سپاسگزاری
execution for debt
اقدام برای طلب وصول
acknowledges
وصول نامهای را اشعار داشتن
acknowledge
وصول نامه ای را اظهار داشتن
acknowledgements
خبر وصول نامه سپاسگزاری
reviving
وصول مطالبات سوخت شده
bad dept
طلبی که امکان وصول ان کم باشد
remembrancer
مامور وصول مطالبات سلطنتی
acknowledgments
خبر وصول نامه سپاسگزاری
lien
حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
collection of premiums
وصول اضافه ارزش سهام
taxing master
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
acknowledge
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledging
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
cod
وصول وجه در موقع تحویل کالا
acknowledges
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
statement of affairs
وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
pillotage
وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
tonnage rent
حق امتیازی که از مواداستخراجی معدن به نسبت هرتن وصول میشود
recevied for shipment bill of exchange
بارنامهای که مبین وصول کالا برای حمل است
debt collection for realisation
property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
feminism
عقیده به برابری زن و مرد ومبارزه در راه وصول به این تساوی
pontage
مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
coalitions
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalition
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
outnumbers
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
to be in one's right mind
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
up to it/the job
<idiom>
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
corresponds
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
vindictive damages
مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
demagogisme
استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
to be hard put to it
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
to be in a habit
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
lurk
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
reasonableness
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
to look out
اماده بودن گوش بزنگ بودن
validity of the credit
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
fittest
شایسته بودن برای مناسب بودن
fits
شایسته بودن برای مناسب بودن
fit
شایسته بودن برای مناسب بودن
belong
مال کسی بودن وابسته بودن
belonged
مال کسی بودن وابسته بودن
belongs
مال کسی بودن وابسته بودن
look out
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
lurked
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
To be on top of ones job .
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
lurks
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com