Dictiornary-Farsi | قابل پالایش تصفیه پذیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (14 milliseconds)

English	Persian
filterable	قابل پالایش تصفیه پذیر
filtrable	قابل پالایش تصفیه پذیر


Other Matches

filtration	تصفیه پالایش
furnace refining	تصفیه و پالایش کوره
miscible	قابل اختلاط حل پذیر
hereditable	قابل توارث وارثت پذیر
propitiable	قابل تسکین استمالت پذیر
commutable	دگرگونی پذیر قابل تبدیل
dependable	قابل اعتماد توکل پذیر
ductile	قابل انبساط شکل پذیر
pardoable	امرزش پذیر قابل بخشش
pracitcable	قابل اجرا صورت پذیر
divisible	قابل قسمت بخش پذیر
inelastic	غیر قابل انعطاف تغییر نا پذیر
reproducible	قابل تولید مجدد تجدید پذیر
bondable	قابل تبدیل به اوراق قرضه وثیقه پذیر
subdividable	قابل تقسیم بچند بخش بخشیزه پذیر
transpirable	قابل ترشح فاش شدنی رخنه پذیر
cards	فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
card	فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
postscripts	زبان استاندارد شرح صفحه ساخت Adobe Systems. حاوی نوع نوشتاری انعط اف پذیر و قابل تغییر است و در چاپگرهای لیزری دیده میشود
postscript	زبان استاندارد شرح صفحه ساخت Adobe Systems. حاوی نوع نوشتاری انعط اف پذیر و قابل تغییر است و در چاپگرهای لیزری دیده میشود
exhaustable resources	منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
shapable	شکل پذیر قابل شکل گیری
plastic	تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
programmable read only memory	حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
inferable	قابل استنتاج استنتاج پذیر
inferrible	قابل استنتاج استنتاج پذیر
refinery	پالایش
filtering	پالایش
depuration	پالایش
refining	پالایش
refineries	پالایش
catharsis	پالایش
purgation	پالایش
filtertion	پالایش
purification	پالایش
natural purification	پالایش طبیعی
refining slag	شلاکه پالایش
gas cleaning	پالایش گاز
verbal catharsis	پالایش کلامی
purges	تطهیر پالایش
activity catharsis	پالایش عملی
purge	تطهیر پالایش
zone refining	پالایش منطقهای
strainer	پالایش کننده
filter layer	لایه پالایش
strainers	پالایش کننده
refining slag	سرباره پالایش
refining process	فرایند پالایش
refining of oil	پالایش نفت
refinement	پالودگی پالایش
purged	تطهیر پالایش
self purification	پالایش خودبخودی
refinements	پالودگی پالایش
refining furnace	کوره پالایش
refining hearth	بوته پالایش
infiltration	پالایش بوسیله تراوش
purest	پالایش کردن بیغش
purer	پالایش کردن بیغش
refinery process	فرایند کوره پالایش
refined oil	نفت پالایش شده
pure	پالایش کردن بیغش
mixable	امیزش پذیر امتزاج پذیر
repairable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
reparable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
ascendable	تفوق پذیر فراز پذیر
educatable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
ascendible	تفوق پذیر فراز پذیر
adaptable organism	موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
adjustable wheel	چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
settlements	تصفیه
adjustments	تصفیه
clarification	تصفیه
percolation	تصفیه
arrangement	تصفیه
settlement	تصفیه
expurgation	تصفیه
conciliation	تصفیه
water softeners	اب تصفیه کن
water softener	اب تصفیه کن
arrangements	تصفیه
water purification	تصفیه اب
clearance	تصفیه
depuration	تصفیه
fining	تصفیه
rectification	تصفیه
infiltration	تصفیه
administration	تصفیه
administrations	تصفیه
adjustment	تصفیه
purgation	تصفیه
liquidation	تصفیه
recoverable item	وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end	طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
accord	تصفیه کردن
gold refining	تصفیه طلا
gold parting	تصفیه طلا
sewage purification	تصفیه فاضلاب
gas cleaning	تصفیه گاز
accommodate	تصفیه کردن
outstanding	تصفیه نشده
outstandingly	تصفیه نشده
water sterilizing bag	کیف تصفیه اب
settlement	تصفیه پرداخت
sublimated	تصفیه کردن
to pay off	تصفیه کردن
depurate	تصفیه کردن
depurative	تصفیه کننده
depuratory	تصفیه کننده
sublimate	تصفیه کردن
depurator	تصفیه کننده
purified	تصفیه شده
refined	تصفیه شده
receivers	مدیر تصفیه
receiver	مدیر تصفیه
settlements	تصفیه پرداخت
to set at rest	تصفیه کردن
accords	تصفیه کردن
accorded	تصفیه کردن
calcine	تصفیه کردن
sublimating	تصفیه کردن
sublimates	تصفیه کردن
secondary treatment	تصفیه دومین
to pay out	تصفیه کردن
liquidation	تصفیه شرکت
refinery	تصفیه خانه
official receiver	مدیر تصفیه
liquidators	مدیر تصفیه
liquidator	مدیر تصفیه
expurgator	تصفیه کننده
expurgatory	تصفیه کننده
administrator	مدیر تصفیه
refineries	تصفیه خانه
catharsis	تصفیه تطهیر
to a upon	تصفیه کردن
filter	تصفیه کردن
filters	تصفیه کردن
administers	تصفیه کردن
administering	تصفیه کردن
administered	تصفیه کردن
administer	تصفیه کردن
adjust	تصفیه نمودن
administratrix	مدیره تصفیه
discharge	مفاصا تصفیه
rarify	تصفیه کردن
primary treatment	تصفیه نخستین
zone purification	تصفیه منطقهای
unsettled	تصفیه نشده
administrators	مدیر تصفیه
try	تصفیه کردن
tries	تصفیه کردن
smeet	تصفیه کردن
rarefy	تصفیه کردن
accommodated	تصفیه کردن
break up price	بهای تصفیه
purificator	تصفیه کننده
clarifies	تصفیه شدن
clarifies	تصفیه کردن
clarify	تصفیه شدن
clarify	تصفیه کردن
clarifying	تصفیه شدن
compounds	تصفیه کردن
compounded	تصفیه کردن
discharges	مفاصا تصفیه
compound	تصفیه کردن
clarifying	تصفیه کردن
purification	شستشو تصفیه
puriform	تصفیه کردن
refine	تصفیه کردن
calcining method	روش تصفیه
rectifies	تصفیه کردن
refinef copper	مس تصفیه شده
calcining klin	بوته تصفیه
reconciling	تصفیه کردن
official liquidator	مدیر تصفیه
trustee	مدیر تصفیه
overrefinement	تصفیه بسیار
order of discharge	حکم تصفیه
refine	تصفیه شدن
reconciles	تصفیه کردن
have it out with someone <idiom>	تصفیه حساب
refines	تصفیه شدن
accommodates	تصفیه کردن
refines	تصفیه کردن
trustees	مدیر تصفیه
reconcile	تصفیه کردن
rectified	تصفیه کردن
average adjustment	تصفیه خسارت
rectify	تصفیه کردن
provisional assignee	مدیر تصفیه موقت
purofier	اسباب تصفیه گاز
purificatory	تصفیه کننده تصفیهای
cathartic	تصفیه کننده روانپاکساز
sewage works {sg}	تصفیه خانه فاضلاب
raffinate	ماده تصفیه شده
waste water purification plant	تصفیه خانه فاضلاب
purificative	تصفیه کننده تصفیهای
chastens	تصفیه وتزکیه کردن
clarified	ناب تصفیه شده
muscovado	قند تصفیه نشده