Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (15 milliseconds)
English
Persian
acceptable
قابل پذیرش
acceptable
<adj.>
قابل پذیرش
adequate
<adj.>
قابل پذیرش
good
[sufficient]
<adj.>
قابل پذیرش
satisfactory
<adj.>
قابل پذیرش
sufficient
<adj.>
قابل پذیرش
sufficing
<adj.>
قابل پذیرش
adequately
[sufficiently]
<adv.>
قابل پذیرش
sufficiently
<adv.>
قابل پذیرش
Search result with all words
legal
عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است
bankable
قابل پذیرش در بانک
impassablility
غیر قابل پذیرش
to go down
[in a particular way]
with somebody
برای کسی
[به سبک ویژه ای]
قابل پذیرش بودن
Other Matches
receptions
پذیرش
patient
پذیرش
intake
پذیرش
acceptance
پذیرش
admission
پذیرش
acceptance limit
حد پذیرش
acceptation
پذیرش
acceptances
پذیرش
admittance
پذیرش
reception
پذیرش
admissions
پذیرش
patients
پذیرش
intakes
پذیرش
assented
پذیرش
induction
پذیرش
inductions
پذیرش
adoption
پذیرش
assenting
پذیرش
assents
پذیرش
assent
پذیرش
receptionist
متصدی پذیرش
Reception
پذیرش هتل
cry uncle
<idiom>
پذیرش شکست
receptivity
قدرت پذیرش
admission rate
میزان پذیرش
refused
عدم پذیرش
acceptance test
آزمون پذیرش
acceptance of offer
پذیرش پیشنهاد
reception
دریافت پذیرش
group acceptance
پذیرش گروهی
admission of liability
پذیرش تعهدات
admission port
دریچه پذیرش
admission requirements
شرایط پذیرش
admission
پذیرش به بیمارستان
face the music
<idiom>
پذیرش نسخه
rejection
عدم پذیرش
repulsion
عدم پذیرش
imprimatur
تصویب پذیرش
tolerability
قابلیت پذیرش
refuse
عدم پذیرش
induction station
مرکز پذیرش
refuses
عدم پذیرش
refusing
عدم پذیرش
receptions
دریافت پذیرش
social acceptance
پذیرش اجتماعی
selective admission
پذیرش انتخابی
magnetic susceptibility
پذیرش مغناطیسی
take a back seat
<idiom>
پذیرش پستترین مقام
readiness to accept
آمادگی برای پذیرش
susceptive
پذیرنده اماده پذیرش
rejecting
عدم پذیرش چیزی
acceptability
قابلیت پذیرش پسندیدگی
rejects
عدم پذیرش چیزی
college admission tests
آزمونهای پذیرش دانشجو
rejected
عدم پذیرش چیزی
reject
عدم پذیرش چیزی
receptee
افراد مورد پذیرش
susceptible
حساس مستعد پذیرش
receive
پذیرش داده از یک خط ارتباطی
receives
پذیرش داده از یک خط ارتباطی
hire out
<idiom>
پذیرش برای شغل
denial
عدم پذیرش حاشا
denials
عدم پذیرش حاشا
application study
بررسی پذیرش اماد
declaration of intention
افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
sensate
اماده پذیرش حس احساس کردن
ksr
کلمه کلیدی ارسال-پذیرش
keyboard send receive
صفحه کلید ارسال- پذیرش
acceptance sampling
پذیرش کالاپس از نمونه برداری
reception
قدرت پذیرش پذیرایی کردن
emergency admission
پذیرش اضطراری
[در بیمارستان]
[پزشکی]
receptions
قدرت پذیرش پذیرایی کردن
market acceptance
پذیرش کالا توسط بازار
taking of evidence
پذیرش سند و گواهی
[حقوق]
hearing of evidence
پذیرش سند و گواهی
[حقوق]
take one's own medicine
<idiom>
پذیرش محاکمه بدون شکایت
americanization
پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
write off
<idiom>
پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
throw up one's hands
<idiom>
توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
freeload
<idiom>
پذیرش غذا وخانه باهزینه دیگری
to refuse somebody admittance to something
پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
interactive
برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
accept
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accepting
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accepts
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
focus
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focusses
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focuses
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
reception station
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
focussing
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focused
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussed
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
mediums
رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
medium
رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
form utility
در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
dos
نشانگری که می گوید DOS آماده پذیرش یک دستور تایپ شده روی صفحه کلید است
framing error
خطایی که در اثر عدم موفقیت و خرابی دستگاه پذیرش دربازشناسی صحت بیتهایی که تشکیل یک کاراکتر را میدهندپیش می اید
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
achievable
قابل وصول قابل تفریق
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
sensible
قابل درک قابل رویت
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
AT command set
حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
direct admission
مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
acceptance sampling
نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
parity
نشانگری که نشان میدهد آیا داده بررسی پذیرش شده است یا نه یا اینکه داده پیرستی زوج یا فرد دارد
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
new
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new-
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newest
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
induction station
دفتر استخدام دفتر پذیرش
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
incapable
نا قابل
able
قابل
soluble
قابل حل
apt
قابل
sensible
قابل حس
capable
قابل
thorough paced
قابل
qualified
قابل
abler
قابل
ablest
قابل
dissoluble
قابل حل
acceptor
قابل
solvable
قابل حل
good
قابل
eligible
قابل انتخاب
enforcible
قابل اجرا
wirable
قابل مخابره
transmutable
قابل تبدیل
merchantable
قابل معامله
winnable
قابل فتح
titratable
قابل عیارگیری
willable
قابل ارث
deducible
قابل کسر
mentionable
قابل ذکر
descendible
قابل نزول
negotiating
قابل انتقال
willable
قابل اراده
willable
قابل اعمال
translatable
قابل تعبیر
recommendable
قابل توصیف
describable
قابل توصیف
negotiated
قابل انتقال
negotiate
قابل انتقال
thinkable
قابل فکر
transmissive
قابل انتقال
translatable
قابل ترجمه
derivable
قابل اشتقاق
transmittable
قابل پراکنی
despisable
قابل استحقار
negotiates
قابل انتقال
transformative
قابل تغییر
traceable
قابل ردیابی
traceable
قابل تعقیب
tractile
قابل کشش
tractile
قابل اتساع
demountable
قابل انتقال
demandable
قابل مطالبه
limpsey
قابل انحناء
observable
قابل مراعات
limsy
قابل انحناء
demountable
قابل برداشتن
to come into effect
قابل اجراشدن
merchantable
قابل فروش
writable
قابل درج
to take effect
قابل اجراشدن
to come into operation
قابل اجراشدن
demonstrability
قابل شرح
eradicable
قابل استیصال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com