Total search result: 213 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
acceptable |
قابل پذیرش |
acceptable <adj.> |
قابل پذیرش |
adequate <adj.> |
قابل پذیرش |
good [sufficient] <adj.> |
قابل پذیرش |
satisfactory <adj.> |
قابل پذیرش |
sufficient <adj.> |
قابل پذیرش |
sufficing <adj.> |
قابل پذیرش |
adequately [sufficiently] <adv.> |
قابل پذیرش |
sufficiently <adv.> |
قابل پذیرش |
|
|
Search result with all words |
|
legal |
عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است |
bankable |
قابل پذیرش در بانک |
impassablility |
غیر قابل پذیرش |
to go down [in a particular way] with somebody |
برای کسی [به سبک ویژه ای] قابل پذیرش بودن |
Other Matches |
|
receptions |
پذیرش |
patient |
پذیرش |
intake |
پذیرش |
acceptance |
پذیرش |
admission |
پذیرش |
acceptance limit |
حد پذیرش |
acceptation |
پذیرش |
acceptances |
پذیرش |
admittance |
پذیرش |
reception |
پذیرش |
admissions |
پذیرش |
patients |
پذیرش |
intakes |
پذیرش |
assented |
پذیرش |
induction |
پذیرش |
inductions |
پذیرش |
adoption |
پذیرش |
assenting |
پذیرش |
assents |
پذیرش |
assent |
پذیرش |
receptionist |
متصدی پذیرش |
Reception |
پذیرش هتل |
cry uncle <idiom> |
پذیرش شکست |
receptivity |
قدرت پذیرش |
admission rate |
میزان پذیرش |
refused |
عدم پذیرش |
acceptance test |
آزمون پذیرش |
acceptance of offer |
پذیرش پیشنهاد |
reception |
دریافت پذیرش |
group acceptance |
پذیرش گروهی |
admission of liability |
پذیرش تعهدات |
admission port |
دریچه پذیرش |
admission requirements |
شرایط پذیرش |
admission |
پذیرش به بیمارستان |
face the music <idiom> |
پذیرش نسخه |
rejection |
عدم پذیرش |
repulsion |
عدم پذیرش |
imprimatur |
تصویب پذیرش |
tolerability |
قابلیت پذیرش |
refuse |
عدم پذیرش |
induction station |
مرکز پذیرش |
refuses |
عدم پذیرش |
refusing |
عدم پذیرش |
receptions |
دریافت پذیرش |
social acceptance |
پذیرش اجتماعی |
selective admission |
پذیرش انتخابی |
magnetic susceptibility |
پذیرش مغناطیسی |
take a back seat <idiom> |
پذیرش پستترین مقام |
readiness to accept |
آمادگی برای پذیرش |
susceptive |
پذیرنده اماده پذیرش |
rejecting |
عدم پذیرش چیزی |
acceptability |
قابلیت پذیرش پسندیدگی |
rejects |
عدم پذیرش چیزی |
college admission tests |
آزمونهای پذیرش دانشجو |
rejected |
عدم پذیرش چیزی |
reject |
عدم پذیرش چیزی |
receptee |
افراد مورد پذیرش |
susceptible |
حساس مستعد پذیرش |
receive |
پذیرش داده از یک خط ارتباطی |
receives |
پذیرش داده از یک خط ارتباطی |
hire out <idiom> |
پذیرش برای شغل |
denial |
عدم پذیرش حاشا |
denials |
عدم پذیرش حاشا |
application study |
بررسی پذیرش اماد |
declaration of intention |
افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت |
sensate |
اماده پذیرش حس احساس کردن |
ksr |
کلمه کلیدی ارسال-پذیرش |
keyboard send receive |
صفحه کلید ارسال- پذیرش |
acceptance sampling |
پذیرش کالاپس از نمونه برداری |
reception |
قدرت پذیرش پذیرایی کردن |
emergency admission |
پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی] |
receptions |
قدرت پذیرش پذیرایی کردن |
market acceptance |
پذیرش کالا توسط بازار |
taking of evidence |
پذیرش سند و گواهی [حقوق] |
hearing of evidence |
پذیرش سند و گواهی [حقوق] |
take one's own medicine <idiom> |
پذیرش محاکمه بدون شکایت |
americanization |
پذیرش اخلاق و اداب امریکایی |
write off <idiom> |
پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن |
throw up one's hands <idiom> |
توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن |
freeload <idiom> |
پذیرش غذا وخانه باهزینه دیگری |
to refuse somebody admittance to something |
پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن |
interactive |
برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند |
accept |
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده |
accepting |
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده |
accepts |
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده |
friendly front end |
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است |
recoverable item |
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی |
focus |
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است |
focusses |
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است |
focuses |
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است |
reception station |
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام |
focussing |
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است |
focused |
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است |
focussed |
پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است |
archival quality |
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود |
mediums |
رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است |
medium |
رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است |
form utility |
در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود |
escrow |
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد |
dos |
نشانگری که می گوید DOS آماده پذیرش یک دستور تایپ شده روی صفحه کلید است |
framing error |
خطایی که در اثر عدم موفقیت و خرابی دستگاه پذیرش دربازشناسی صحت بیتهایی که تشکیل یک کاراکتر را میدهندپیش می اید |
adducible |
قابل اضهار قابل ارائه |
presumable |
قابل استنباط قابل استفاده |
achievable |
قابل وصول قابل تفریق |
flexile |
قابل تغییر قابل تطبیق |
combustible |
قابل سوزش قابل تراکم |
presentable |
قابل نمایش قابل تقدیم |
presentable |
قابل معرفی قابل ارائه |
thankworthy |
قابل تشکر قابل شکر |
elastic |
قابل کش امدن قابل انعطاف |
observable |
قابل مشاهده قابل گفتن |
changeable |
قابل تعویض قابل تبدیل |
sensible |
قابل درک قابل رویت |
exigible |
قابل تقاضا قابل ادعا |
tenable |
قابل مدافعه قابل تصرف |
transferable |
قابل واگذاری قابل انتقال |
exigible |
قابل مطالبه قابل پرداخت |
bilable |
قابل رهایی قابل ضمانت |
capacity |
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است |
capacities |
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است |
AT command set |
حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است |
direct admission |
مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران |
acceptance sampling |
نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی |
parity |
نشانگری که نشان میدهد آیا داده بررسی پذیرش شده است یا نه یا اینکه داده پیرستی زوج یا فرد دارد |
visual display terminal |
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند |
visual display unit |
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند |
new |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
newer |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
new- |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
newest |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
induction station |
دفتر استخدام دفتر پذیرش |
indemonstrable |
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح |
floatable |
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی |
inconvertible |
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر |
indiscoverable |
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص |
irrefrangible |
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب |
adobe type manager |
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است |
inexplicably |
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر |
vendable |
قابل فروش جنس قابل فروش |
vendible |
قابل فروش جنس قابل فروش |
cleavable |
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن |
air transportable sonar |
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی |
incapable |
نا قابل |
able |
قابل |
soluble |
قابل حل |
apt |
قابل |
sensible |
قابل حس |
capable |
قابل |
thorough paced |
قابل |
qualified |
قابل |
abler |
قابل |
ablest |
قابل |
dissoluble |
قابل حل |
acceptor |
قابل |
solvable |
قابل حل |
good |
قابل |
eligible |
قابل انتخاب |
enforcible |
قابل اجرا |
wirable |
قابل مخابره |
transmutable |
قابل تبدیل |
merchantable |
قابل معامله |
winnable |
قابل فتح |
titratable |
قابل عیارگیری |
willable |
قابل ارث |
deducible |
قابل کسر |
mentionable |
قابل ذکر |
descendible |
قابل نزول |
negotiating |
قابل انتقال |
willable |
قابل اراده |
willable |
قابل اعمال |
translatable |
قابل تعبیر |
recommendable |
قابل توصیف |
describable |
قابل توصیف |
negotiated |
قابل انتقال |
negotiate |
قابل انتقال |
thinkable |
قابل فکر |
transmissive |
قابل انتقال |
translatable |
قابل ترجمه |
derivable |
قابل اشتقاق |
transmittable |
قابل پراکنی |
despisable |
قابل استحقار |
negotiates |
قابل انتقال |
transformative |
قابل تغییر |
traceable |
قابل ردیابی |
traceable |
قابل تعقیب |
tractile |
قابل کشش |
tractile |
قابل اتساع |
demountable |
قابل انتقال |
demandable |
قابل مطالبه |
limpsey |
قابل انحناء |
observable |
قابل مراعات |
limsy |
قابل انحناء |
demountable |
قابل برداشتن |
to come into effect |
قابل اجراشدن |
merchantable |
قابل فروش |
writable |
قابل درج |
to take effect |
قابل اجراشدن |
to come into operation |
قابل اجراشدن |
demonstrability |
قابل شرح |
eradicable |
قابل استیصال |